۱۴۰۰ آبان ۵, چهارشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۶۶۲)

 Ist möglicherweise ein Bild von 1 Person und Tier

طبیعت پرستی ( ناتورالیسم) طبیعی ـ غریزی سرشته به انسان پرستی (هومانیسم) کودکان

میم حجری



۹۳۶۳

سنگ سخنگو

اگر مغز اندیشنده داری به عوض توهین به همنوع 

استدلال علمی کن تا رستگار شوی


۹۳۶۴

سنگ سخنگو

یا فراگیری مارکسیسم ـ لنینیسم به هر مشقت و یا عوام وارگی و عوامفریبی مادام العمر. 

درویشیان را باید با تحلیل افکار و آثارش شناخت و نه بر پایه حب و بغض طبقات حاکمه و رسانه های شان. 

فقط در این صورت می توان از او به عنوان آبروی کذایی زمانه کذایی دم زد. 

این کردوکارها نوعی عوامفریبی اند و نه روشنگری


۹۳۶۵

سنگ سخنگو

پینه صبوری به چه معنی است؟
سنگ و دهان و راه که هست.
دلیل اصلی نبود دست و فریاد و امید
نادانی ناشی از بی اعتنایی به روشنگری علمی و انقلابی است.
هر کار (دست و فریاد و شق القمر) آدمی از کله می گذرد.
اندیشه مقدم بر عمل است.

 


۹۳۶۶

سنگ سخنگو

محمود درویش

من يك عربم
نامي گمنام
استوار درجهاني جنون زده
ريشه هايم عميقند
تا آنسوي اعصار
تا آنسوي زمان
من فرزند خيشم
از تبار دهقان فروتن
خانه ام آلونكي است از ني و ساقه درخت
رنگ موهايم همچون شبق
رنگ چشمانم قهوه اي
چفيه عربي من
دست تجاوزگر را نيش مي زند
و ذره اي روغن و ريحان مرا خوش مي آيد
و تقاضا دارم كه
قبل از هر چيز بنويسي
كه از هيچكس متنفر نيستم،
اما وقتي گرسنه باشم
گوشت راهزنانم را به دندان مي كشم
بر حذر باش،
بر حذر باش از گرسنگي من
بر حذر باش از گرسنگي من .

 

سگ سخن جو


عرب و عجم بودن
 هم
 انتزاعی است
و 

هم
تعیین کننده نیست.
بن سلمان و بن لادن هم عرب اند.

۹۳۶۷

سنگ سخنگو

تعویق مذاکرات وين، مردم ایران را به سوی فاجعه بيشتر سوق خواهد داد
هیئت سیاسی اجرائی حزب چپ ایران (فدائیان خلق)


سگ سخن جو


عجب حزبی خدا داده است.

اگر من جای او بودن

به

جای حزب چپها

حصبه می دادم.
 راه رهایی در قاموس هیئت عزاداران سیاسی حزب چپ کدام است؟



۹۳۶۸

سنگ سخنگو

نفسم گرفت ازين شب در اين حصار بشكن
در اين حصار جادويي روزگار بشكن
چو شقاي از دل سنگ برآر رايت خون
به جنون صلابت صخره ي كوهسار بشكن
تو كه ترجمان صبحي به ترنم و ترانه
لب زخم ديده بگشا صف انتظار بشكن
سر آن ندارد امشب كه برآيد آفتابي ؟
تو خود آفتاب خود باش و طلسم كار بشكن
بسراي تا كه هستي كه سرودن است بودن
به ترنمي دژ وحشت اين ديار بشكن
شب غارت تتاران همه سو فكنده سايه
تو به آذرخشي اين سايه ي ديوسار بشكن
ز برون كسي نيايد چو به ياري تو اينجا
تو ز خويشتن برون آ سپه تتار بشكن
شفيعى كدكنى

سگ سخن جو


 

این شعر شفیعی

اصلا 

شعر نیست.
مثال: 

دو مصراع بیت اول این شعر هموزن نیستند: 

نفسم گرفت ازين شب در اين حصار بشكن


در اين حصار جادويي روزگار بشكن

 به همین دلیل لکنتی وارد شعر می شود. 

خواننده باید جادو را از «یی» جدا بخواند تا هموزنی تصنعی ـ تحمیلی پدید آید. 

چو شقاي از دل سنگ برآر رايت خون 

 منظور از چو شفای چیست؟ 

شقاي یعنی بدبختی. 

قهرمانی است؟ 

سر آن ندارد امشب كه برآيد آفتابي ؟ 

این مصراع از سعدی است که کسرایی به استقبالش شعر زیبای پرمعنایی سروده است. 

این شعر کدکنی در هر صورت دلنشین نیست. 

البته کدکنی شاعر هم نیست. 

استاد دانش کاه بوده است و شعر زیاد خوانده و ازبر کرده. 

به همین دلیل میتواند شعر بسراید. 

اندیشیدن هم بلد نیست. 

اشعارش سرشته به نخبه گرایی اند و بی مایه.


۹۳۶۹

سنگ سخنگو

کودکان افغان در چنگ گرسنگی

حریف

سگ سخن جو


 
خرپول زاده های ممالک عربی با چمدان های مملو از پول آمدند و به جهاد بر ضد دولت خلق افغانستان کمربستند و به کام دل رسیدند.
خبرشان کنید تا لقمه نانی بیاورند که ۲۲ میلیون تن در خطر مرگ از گرسنگی اند و خلایق کودکان خود را چون صدر اسلام زنده به گور می سازند و یا به دو دلار می فروشند.



۹۳۷۰

سنگ سخنگو

علی اشرف اصلا اهل اندیشه نبوده است تا اندیشه هایش ریشه دوانند.
اندیشه چیست؟


  Warum Sozialismus
Autor: Albert Einstein
 
Ich glaube, es gibt nur einen Weg, dieses große Monster zu eliminieren, und das ist die Stabilität einer sozialistischen Wirtschaft, mit einem Schulsystem, das soziale Ziele berücksichtigt. In dieser Art von Wirtschaftssystem stehen Produktionswerkzeuge unter der Kontrolle der Gesellschaft und diese Werkzeuge werden von einem organisierten Programm genutzt. Eine Planwirtschaft, um die Produktion nach den Bedürfnissen der Gesellschaft zu steuern, arbeiten unter all denen, die arbeiten können, verteilen und das Leben eines jeden Mannes, jeder Frau und jedes Kindes übernehmen. In diesem System wird versucht, die Aus- und Weiterbildung jedes Einzelnen anderen Menschen gegenüber Verantwortungsbewusstsein zu geben.

 
۹۳۷۱

سنگ سخنگو

سلام، حال همه ما خوب است،
ملالی نیست جز گم‌شدن گاه‌به‌گاه خیالی دور،
كه مردم به آن شادمانی بی‌سبب می گویند.
نامه‌ام باید كوتاه باشد ،
ساده باشد ،
بی‌حرفی از ابهام و آینه .
از نو برایت می نویسم
حال همه ما خوب است
اما تو باور نكن !
سیدعلی صالحی


سگ سخن جو


گمشدن و یا پیدا شدن خیال شادی بخش
سیدعلی؟
بی حرفی از ایهام و آینه؟
ایهام یعنی دو پهلو حرف زدن
آینه دیگر چیست؟



۹۳۷۲

سنگ سخنگو

ایران به فرمایش امام جمعه قم 

(که گویا مسیح دوست دخترش بود)
اسم زن است.
 زنی که عقیم است.
 نه آنانکه سواره اند ایرانی اند
و نه آنانکه پیاده اند.
همه از دم بیگانه اند
هم جلادان
 و
هم قربانیان. 

مشد ابتهاج سایه


۹۳۷۳

سنگ سخنگو

الله اکبر،
اذان مرگ
وُ نفیر گلوله، بوی باروت

الله اکبر
و خون که می جوشد و می خشکد
در روایت تاریخ

الله اکبر
و دار وُ داغ وُ داس، و قبر وُ تابوت
قزلحصار وُ اوین وُ کوهر دشت

الله اکبر
و انتظار وُ چشم گریان
تنها ساکی که می ماسد در دست

الله اکبر
و پنچه که در شخم خاک خاوران
می شکوفاند استخوان را

الله اکبر
و قلم که می شکند به ضرب چاقو
شعر که می میرد در گلو

الله اکبر
و می خشکد به اشک
چشمه های زلال "کارون"

الله اکبر
خون که می زند شتک بر نُت،
کارد که می دَرَد ترانه را

الله اکبر
و "مونا" وُ دار در وزش باد،
" ندا "که بر نمیاد دیگر از دهان

الله اکبر
و ستار که "من میزدم و او می خندید"
اما عاقبت دیگر نجنبید

الله اکبر
دی و آبان
به هر سال و به هر جا

الله اکبر
که برآمد از بام "رفاه"
و می نویسد به خون سطر و برگ تاریخ را

ع. کرم زاده




۹۳۷۴

سنگ سخنگو

دلهره‌ی شنبه در دلم است. آن همه مشق و جدول ضرب و معلم نامهربان که مساله‌هایی سخت می‌گوید. از تاجرهای فرش‌فروش، روغن‌فروش و پارچه‌فروش. هیچ وقت نمی‌گوید حمالی بوده که فلان مقدار بار برداشت. زن رختشویی بود که روزی چند تشت رخت می‌شست. همیشه می‌گوید تاجری بود که... روغن‌فروشی بود که... آهن‌فروشی بود که... اگر از بیچاره‌ها مساله بگوید، ساده‌تر است. چون بیچاره‌ها پول و دارایی‌شان کم است و مساله‌شان زود حل می‌شود. ما چه گناهی کرده‌ایم که پول به کاغذ و مداد بدهیم و سود و زیان پولدارها را مفتکی حساب کنیم.
علی‌ اشرف درویشیان

 سگ سخن جو


عجب درویشیانی که زحمتکشان را بیچاره می داند و نمی داند که چاره اندیشند.


۹۳۷۵

سنگ سخنگو

این منم،همان ک اندکی تنهایی و یک فنجان چای داغ؛حال دلش را خوب میکندو چند خطی کتاب و فکر کردن به چیز های تازه؛ساز دلش را کوک میکند...
کسی ک لابه لای سکوت و تنهایی گاه گاهش ،نفسی تازه میکندو با لبخندی عمیق تر از قبل ؛ به ارتش آدم ها پیوسته ،اما راه خودش را میرود!
در من تمایل شگفت انگیزی به سکوت هست،به کشف راز های کوچک سر ب مهر مانده ،و ایمان داشتن به اتفاقات خوب در راه مانده ...
این منم؛کسی ک ب طرز دیوانه واری، شبه هیچ کس نیست


سگ سخن جو


هیچکس
 شبیه هیچکس نیست.
 هر کس و هر چیز و حتی هر پشه و مگس
منحصر به فرد است.
منحصر به فردی که با هزاران رشته
 به همنوعان خویش
 پیوسته است.
دیالک تیک تنهایی و همبایی

دیالک تیک پیوست و گسست


۹۳۷۶

سنگ سخنگو

ما فقط به درخواست اجنه تحلیل می کنیم.
چون تنها اجنه اند که تحلیل های ما را می خوانند.
 البته وقتی که سر از سجده برمی دارند.
کمانیست به دنبال تیرند و شیرند.



۹۳۷۷

سنگ سخنگو

فقر در افغانستان دلیل دیگری دارد.
جامعه افغانستان باید تحلیل مارکسیستی شود.
جامعه چیست؟


۹۳۷۸

سنگ سخنگو

چرچیل می‌گوید:
ﺭﻭﺯﻱ از روزها ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﮐﺴﻲ شهری ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻓﺘﺮ BBC ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﻣﻲﺭﻓﺘﻢ.
ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺟﺎ ﺭﺳﻴﺪﻡ ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺘﻢ: ﺁﻗﺎ ﻟﻄﻔﺎً ﻧﻴﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺻﺒﺮ ﮐﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ.
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ تاکسی ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﺁﻗﺎ! ﻣﻦ می‌ﺧﻮﺍﻫﻢ که ﺳﺮﻳﻌﺎً ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮگردﻡ ﺗﺎ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﻲ ﭼﺮﭼﻴﻞ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﺍﺩﻳﻮ ﮔﻮﺵ ﺩﻫﻢ...!
ﺍﺯ ﻋﻼﻗﻪﻱ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ، ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻭ ﺫﻭﻕ‌ﺯﺩﻩ ﺷﺪﻡ ﻭ من هم پول ﺩه ﭘﻮﻧﺪﻱ برایش ﺩﺍﺩﻡ.
ﺭﺍﻧﻨﺪه ﺑﺎ ﺩﻳﺪﻥ ﺍﺳﮑﻨﺎﺱ ﮔﻔﺖ: ﮔﻮﺭ ﺑﺎﺑﺎﻱ ﭼﺮﭼﻴﻞ، ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﺪ من ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﻫﻢ ﺍﻳﻦﺟﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮ تان ﻣﻲﻣﺎﻧﻢ...!
دانستم که زمانه‌یی رسیده که پول حتي علايق و احساسات انسان‌ها را عوض مي كند. تا زمانی که پول و دولت داشته باشی محبوب دلها استی و زمانی که از پول و دولت ماندی همه فراموش ات خواهند کرد.



سگ سخن جو


سکنه انگلستان شوخ طبع اند.
 چالی چاپلین 

ـ رفیق چرچیل ـ

هم 

انگلیسی بوده است.
 به چرچیل بگویید:
 رانندگان تاکسی خر نیستند
تا مسافر معروف خاص و عام خود را نشناسند
و به مزخرفات چرچیل دل بسپارند.



۹۳۷۹

سنگ سخنگو

در از میان برداشتن تبعیض از زنان و از میان بردن خود تبعیضی، گام نخست خودآگاهی ومبارزە زنان است
حزب چپ


سگ سخن جو



عجب حزبی خدا داده است.


اگر من جای او بودم

به جای حزب چپ ها


حصبه می دادم.


گام اصلی


برای تشکیل برابری


گذار از جامعه کثافت طبقاتی 
به جامعه ایدئال کمونیستی است. 


زن ستیزی همزاد جامعه طبقاتی است.



۹۳۸۰

سنگ سخنگو

شاهکار.
 به ممد حسین بگو
که استثنائی هم می شناسی.
که در مهاجرت توپر شده است
و نه توخالی
ما سپاسگزار جلاد جمارانیم که دربدرمان کرد و آدم شدیم.


۹۳۸۱

سنگ سخنگو

گفتاری از: نازلی پرتوی زندانی سیاسی دهه شصت

 قبر،قیامت، جعبه حاج داوود رحمانی

 سند مقاومت زنان زندانی قزلحصار


قبر،قیامت، جعبه حاج داوود رحمانی 


سند مقاومت زنان زندانی قزلحصار


گفتاری از: نازلی پرتوی زندانی سیاسی دهه شصت.

......

مش بهروز

سگ سخن جو


 
عجب بدبختی است.
جمله واحدی 

را
مثل ربات
بارها تکرار می کنند.
دلیلش چیست؟
خالی بودن چنته از اندیشه؟



۹۳۸۲

سنگ سخنگو

دموکراسی بورژوازی ، چیزی جز دیکتاتوری سرمایه نیست !
 لنین


سگ سخن جو


دموکراسی بورژوازی ، چیزی جز دیکتاتوری بورژوازی نیست

ولی
صدهزار بار بهتر از فاشیسم و فوندامنتالیسم (خمینیسم و طالبانیسم) است


۹۳۸۳

سنگ سخنگو
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست


هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود


صحنه پیوسته به جاست.


خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد.
ژاله اصفهانی


سگ سخن جو


هی ژاله اصفهان.
نغمه ها فردی و شخصی نیستند
تا هر کس نغمه اش را در صحنه زندگی بخواند و برود و خلایق به خاطر بسپارند.
نغمه ها چیستند و از ان کیستند؟



۹۳۸۴

سنگ سخنگو

چرا.
مادر و پدر هر نبات و جانور دوپا و چهارپا
دلسوزتر از خودش است
و گرنه بقای انواع محال می گشت.



۹۳۸۵

سنگ سخنگو

چنان محو بازی اند که بازی انگار نه بازی، بلکه

مهلکه سر بازی است.


۹۳۸۶

سنگ سخنگو

دانه از آن زمان که در خاک است
با دلش آفتاب ادراک است
سرگذشت درخت می‌داند
رقم سرنوشته می‌خواند
گرچه با رقص و ناز در چمن است
سرنوشت درخت سوختن است
آن درخت کهن منم که زمان
بر سرم راند بس بهار و خزان
دست و دامن تهی و پا در بند
سر کشیدم به آسمان بلند
شبم از بی ستارگی، شب گور
در دلم گرمی ستارهٔ دور
آذرخشم گهی نشانه گرفت
که تگرگم به تازیانه گرفت
بر سرم آشیانه بست کلاغ
آسمان تیره گشت چون پر زاغ
مرغ شب خوان که با دلم می‌خواند
رفت و این آشیانه خالی ماند
آهوان گم شدند در شب دشت
آه از آن رفتگان بی برگشت
گر نه گل دادم و بر آوردم
بر سری چند سایه گستردم
دست هیزم شکن فرود آمد
در دل هیمه بوی دود آمد
کندهٔ پر آتش اندیشم
آرزومند آتش خویشم
هوشنگ_ابتهاج


سگ سخن جو


ویرایش:
که (گه، یعنی گاهی) تگرگم به تازیانه گرفت
 کنده پر (پیر) آتش اندیشم


۹۳۸۷

سنگ سخنگو

 علت اصلی ناراحتی هرگز شرایط و موقعیت نیست، بلکه افکار شما در مورد آن است.
 اکهارت تولی


سگ سخن جو

 

   ناراحتی میتواند
علل مادی و مالی و جسمی و عضوی و فکری و روحی و روانی داشته باشد
فقط نمی تواند ناشی از افکار باشد
 ای اکهارت تولی خالی بند


۹۳۸۸

سنگ سخنگو


فقر:
پروفسور دکتر ورنر سپمن
معنی فقر، فقط تنگنای مادی نیست.
• فقر ـ علاوه بر آن ـ با احساس پوچی زندگی و با بی ارزش انگاشتن خویشتن خویش توأم و همراه است.
سقوط اجتماعی و مستمند شدن، بیشتر بمثابه تنزل مقام اجتماعی و به عنوان تجاوز به شرف و عزت انسانی استنباط می شود.
• محروم شدن از شرکت در زندگی «عادی» مبتنی بر کارآئی اجتماعی در بسیاری از افراد تردید نسبت به توانائی، لیاقت، دورنما و شانس آتی خود را بوجود می آورد.
• سرمایه داری «بی مهار» لگام گسیخته که انسانها را به ورطه فلاکت اجتماعی پرتاب می کند، از سوی آنها به عنوان مناسبات واقعی مبتنی بر زور و قلدری استنباط می شود:
• «به حاشیه رانده شدن» امنیت اجتماعی انسان ها را بر باد می دهد، اعتماد به نفس آنها را نابود می کند و نیروی مقاومت روحی آنها را فلج می سازد.
• از این روست که (تا کنون) در صفوف قربانیان «مدرنیزاسیون» بندرت صدای اعتراض بلند می شود.
• بسیاری از آنها حتی با تصور دفاع از سرنوشت خود وداع گفته اند!
• فقر مادی به معنی عدم شرکت در حیات اجتماعی است.
• از این رو ست که فقر مادی ـ اغلب ـ با حالاتی از بیگانگی روحی و عاطفی همراه می شود.
• عدم موفقیت روزمره، فشار روحی، تسلیم طلبی و نومیدی نسبت به فردا در روح فقرا وکودکان تأثیری عمیق باقی می گذارد....

 


۹۳۸۹

سنگ سخنگو

ایرانی جماعت همه همینند.
 نمی خواهند چیزی بیاموزند و رشد کنند.
 دوست آن است که عیبت را بگوید.
دشمن آن است که عیبت را تأیید کند.
حدس بزن از کیست
تا برای اموات صد صلوات بلند بفرستند.
ضمنا 

گیرم پدر تو بود فاضل 

از فضل پدر تو را چه حاصل. 

 
همنشینی شفیعی با بزرگان کذایی از قبیل سایه
برای تحلیل آثار و افکار او کافی نیست.

اشعار خود سایه را هم تحلیل می کنیم.
فقط مجاز به انتشار در فیسبوق نیستیم.
 اگر خواستید بخوانید خبر کنید تا لینک بدهیم.



۹۳۹۰

سنگ سخنگو

سپاس لازم نیست.
نظرها هم شخصی نیستند.
 چیستند؟
حتی حافظ می دانست:
 آنچه استاد ازل گفت: «بگو»
 می گویم.

سؤال این است که استاد ازل کیست؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر