۱۴۰۰ آبان ۴, سه‌شنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۶۶۱)

 

 

 Ist möglicherweise ein Bild von 1 Person und Tier

طبیعت پرستی ( ناتورالیسم) طبیعی ـ غریزی کودکان

میم حجری

 



۹۳۴۰

سنگ سخنگو
این حجم از بی حوصلگی رو در خودم برنمیتابم 

حریفه

سگ سخن جو


بی حوصلگی 

مثل بی پولی
حجمی ندارد.


۹۳۴۱

سنگ سخنگو

روی آرزوهایم کبود است
عجب دست سنگینی داشت سرنوشت.


سگ سخن جو


 منظور از سرنوشت چیست و یا کیست؟
سرنوشت

اولا

خرافه ای بیش نیست.

ثانیا

فاقد سوبژکتیویته (فاعلیت) است.


 
۹۳۴۲

سنگ سخنگو

ماکسیم گورکی


برگی که در پاییز نیفتاده،
در چشم خواهرانش
خاین
در چشم درختش
با وفا
در چشم فصلش
یاغی
است.
هر کس اوضاع را از نقطه نظر خویش می بیند.
 

سگ سخن جو


اولا
برگ زرد درختان در پاییز
دیگر
نه
برگ
بلکه مرگ برگ است.
رنگ رویش نشان می دهد که شیره جانشان کشیده شده و جنازه یک برگ است.
افتادن و نیفتادنش
یکسان
است.
جنازه
جنازه است، اگر کفن و دفن شود و یا نشود.

ثانیا
هر دیدنی
(هر انعکاسی)
دیدن نیست.
زل زدن
را
نباید با دیدن عوضی گرفت.
مش گورکی



۹۳۴۳

سنگ سخنگو

چشم چپم از بدو تولد کور است
و
کسی امروز
روز تولدم را تبریک نگفت.
حریفه


سگ سخن جو


مهم نیست.
بی خیال تبریکات و تشریفات.
 زادروز 

را
 به کودکان نابالغ
 تبریک می گویند
 و نه به بالغان عاقل.
 در محیط پیرامون 

هم
چیز دیدنی ئی وجود ندارد.
 درد هست
 لا تحد و لا تحسی.
 بی آنکه طبیبی و درمانی در دیدرس باشد.



۹۳۴۴

سنگ سخنگو

بیگانگی و به عبارت دقیقتر از خود بیگانگی 

تعریف دیگری دارد.

خلایق اما آن را تحت اللفظی «معنی» می کنند.


۹۳۴۵

سنگ سخنگو

نه.
مارکس و انگلس
فلسفه مارکسیستی 

را
ماتریالیسم دیالک تیکی + ماتریالیسم تاریخی + تئوری شناخت مارکسییستی 

را 

به اختصار 

ماتریالیسم دیالک تیکی 

می نامند.

کمتر کسی از مدعیان 

از

ماتریالیسم تاریخی و تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی 
و
موضوعات و مفاهیم شان 

خبر دارد.



۹۳۴۶

سنگ سخنگو

احتیاج خودشناسی جوهر آیینه نیست!
من اگر خود را نمی دانم
تو می‌دانی مرا
بیدل


سگ سخن جو


آیینه
وسیله انعکاس است.
نه سوبژکت شناخت
نه
سوبژکت خودشناس
همه کس و همه چیز
ضمنا
آیینه همدیگرند.
انعکاس
خاصیت ماده است
به قول لنین


۹۳۴۷

سنگ سخنگو

موسیقی اقوام را کسی نساخته است
 انها ساخته شده اند
سرشتشان درد و رنج مردمانی هست (است)
که در نظامهای استبدادی
 جز هنر برای بیانشان
امکانی وجود نداشت.


سگ سخن جو


عجب خرافاتی.
اولا
 جوامع استبدادی
مفهومی عامیانه و عوامفریبانه است.
جوامع، طبقاتی اند،
فرماسیونی ـ اقتصادی اند.
ثانیا
هنر از دیرباز
یکی از فرم های شناخت و شعور بوده است.
 فرم های دیگر شناخت و شعور کدامند؟
ثالثا
هنر
بدوی ترین و معیوب ترین فرم شناخت و شعور است.
رابعا
تشکیل آثار هنری
 ربطی به توسعه فرم های دیگر شناخت و شعور ندارد.
ضمنا بی سوبژکت نیست.
خامسا
آثار هنری
فقط ناشی از درد نیستند.
فرمی از انعکاس واقعیت عینی در آیینه ضمیر آدمیان اند
چه بسا
حتی
قبل از کسب توان تفکر و تکلم

تشکیل یافته اند.
سادسا
فرم های شناخت و شعور
منحصر به فردند.
 اندیشه ای که با فرم هنری و استه تیکی تبیین می یابد،
 نمی تواند با فرم های دیگر
مثلا میتولوژی، تئولوژی، فیلوسوفی و ساینتولوژی تبیین یابد.



۹۳۴۸

سنگ سخنگو

مطالعه کنید ، مطالعه کنید ، مطالعه کنید ، و دوباره بخوانید !
 لنین


سگ سخن جو


مطالعه منفعل و پاسیو برای فاطی تنبان نمیشه.
 پیش به سوی مطالعه اکتیو.
منظور از مطالعه اکتیو چیست؟



۹۳۴۹

سنگ سخنگو

دیوید بیسلی، مدیر اجرایی سازمان “برنامه جهانی غذا” وابسته به سازمان ملل به خبرگزاری رویترز گفت 

که ۲۲.۸ میلیون تن

 - بیش از نیمی از جمعیت ۳۹ میلیون نفری افغانستان - 

با ناامنی غذایی حاد مواجه شده و “به سمت گرسنگی حرکت می‌کنند” در حالی که در مقام مقایسه دو ماه پیش، این رقم ۱۴ میلیون نفر بود.


۹۳۵۰

سنگ سخنگو

روز من فرداست، فردا روشن است
اين جهان ما، جهان بودهاست
بودها آن را چو تار و پودهاست
هر چه هست و بود، خواهد بود نيز؛
هر چه خواهد بود، هست و بود نيز
ليك پوينده است ذات بودها
خود نيارامد به سان رودها.
هرچه را «اين » گويي، آخر «آن » شود،
اين شود نابود، آ نگه آن شود.
در دل هر بود، نابودان نگر؛
در دل نابودها، بودان نگر.
بود، نابود است و نابود است، بود؟
بودها زايند از نابوده بود.
چنبر بود و نبود بيكران
شد كماني بهر پيكان زمان:
آنچه با نابودي خود، گشته هست،
بود ديروزي است، بود رفته است؛
چون شود نابود آنچه هست بود،
مرغ فردا بال و پر خواهد گشود
مرز ديروز است و فردا، روز ما –
مام فردا دختر ديروز ما
سرخي اكنون توفاني ما
از سياهي گذشته شد فرا؛
از دل سرخ كنون آيد پديد
سبزي آينده نو – آفريد.
بين درون غنچه نوزاد هاي،
تخم فردا، نوگل نازاد هاي
هر چه را تو بنگري، آن يك، دو است،
هم پيام كهنه، هم پيك نو است
كهنه و نو در ستيز ب يدرنگ؛
قلب هر چيز است يك ميدان جنگ
نو فرو كوبد رقيب كهنه را،
زو بپالايد حريم خانه را
زين كشاكش، خويش هم ديگر شود،
آن چه نو بوده است، خود نوتر شود.
بودني در پويش جاويد خود،
مي فزايد، مي فرازد خود به خود
گل ز تخم و غنچه م يآيد برون،
ليك دارد چيزكي زان دو، فزون؛
گل، گل است و غنچه تخم است نيز
تخم و غنچه نيست چون گل، عطر بيز
زين سبب آينده پرماي هتر است
از گذشته، هم ز اكنون برتر است
رفت ديروز من و امروز من
مي رود، زان پس بيايد روز من
روز من فرداست، فردا روشن است؛
شام تيره، بام را آبستن است
روشني زايد ز بطن تيرگي
زاد بر زاييده يابد چيرگي
گر بخواهي ور نخواهي، شب رود
صبح تاريخ بشر ناگه دمد
ما همه در راه صبح روشنيم
در دل تاريخ، آن سو مي رويم
سير ما سازنده تاريخ ماست
سير تاريخي كجا از ما جداست؟
چون دوان با شوق و آگاهي رويم
راه تاريخي خود، كوته كنيم
جنبشي از جان و دل، با چشم باز
مرد اكنون را كند آينده ساز
آفتاب زندگي، تابنده باد،
چشم ما بر طلعت آينده باد!
 میرحسین_آریان_پور


۹۳۵۱

سنگ سخنگو

اگر کسی میگوید:
رهایی بشر ،امری ست که ممکن است اتفاق بیفتد یا هرگز نیفتد
ولی من در سمت و سوی اول ایستاده ام

کمان

سگ سخن جو


کمان
به عوض تحلیل اندیشه مطروحه
در سنت شاملو و آل احمد و خمینی
خود را مطرح می سازد.
در نتیجه
اندیشه
اندیشیده نمی شود.
کمان
 به عوض اندیشه
تماتیزه می شود.
این عیب بزرگی است که دامنگیر روشنفکریت جمکران است و درد بی درمان ما ست.



۹۳۵۲

سنگ سخنگو

این اندیشه فیثاغورث باطل است.
طلا را به محک می زنند تا درجه خلوصش را تعیین کنند.
زن انتزاعی و کلی
 نه

 وجود دارد
و 

نه

 معنی.
زن مشخص وجود دارد.
به همان سان که نر مشخص وجود دارد.
 زن = نر
معیار و ملاک و محک ارزیابی زن و نر
پایگاه طبقاتی هر دو ست.
هم انجلا دیویس زن است
و هم گوندالیزا رایس.
یکی سرسپرده زحمتکشان است
و دیگری سرسپرده بهره کشان.



۹۳۵۳

سنگ سخنگو

با خودت رفیق باش،براى خودت زندگى كن
بپوش ؛ برقص
بگو ؛ بخند
هر طور كه دلت مى خواهد.

مشد علی

سگ سخن جو


وقتی ۲۲ میلیون نفر در کشورت در خطر مرگ از گرسنگی است
 اگر آدم باشی
 چگونه می توانی بپوشی و برقصی و بگویی و بخندی و خوش باشی



۹۳۵۴

سنگ سخنگو

درویشیان آبروی زمانه‌ی ما بود»
اکبر معصوم‌بیگی



سگ سخن جو


مشد اکبر
درویشیان آدم بدی نبود،
 ولی فرد خارق العاده ای هم نبود.
حتی سواد بخوان و بدانی هم نداشت.
در حد نوچه های صمد بهرنگی آنارشیست کودک ستیز عوامفریب مانده بود.



۹۳۵۵

سنگ سخنگو

زنان از هیچ لحاظ و نظر
تفاوتی با نران ندارند.
 مشد حکیم.
زن ستیزی علت طبقاتی و فرماسیونی ـ اقتصادی دارد.



۹۳۵۶

سنگ سخنگو

حاصل عمرم سه سخن بیش نیست
خام بُدَم، پخته شدم، سوختم
(مولانا)


سگ سخن جو


پخته شدن هر خامی
سعادتی است

سوخته شدن هر پخته ای
اما
ذلتی است.



۹۳۵۷

سنگ سخنگو

گنج با نشان
هشت قدم مانده به در
شانزده قدم رو به ديوار
کدام گنج نامه از اين رنج خبر خواهد داد؟
ای خاک
کاش ميتوانستم نبض ترا بگيرم
يا از جسم تو کوزه ای بسازم
افسوس
طبيب نيستم
کوزه گر نيستم
تنها وارثی بی نصيبم
دربدر گنجی نشاندار
ای دستی که مرا چال خواهی کرد
نشان خاک من اين است:
هشت قدم مانده به در
شانزده قدم رو به ديوار
در گورستان کفرآباد
مجید نفیسی


سگ سخن جو


این «شعر» از مجید نفیسی است؟
حیرت انگیز است.
مجید نفیسی شاعر تمامعیاری بوده است.
ما بخش اعظم اشعارش را منتشر کرده ایم.
  این «شعر» اما فاقد شعریت است.
یعنی اصلا شعر نیست.
ظاهرا مجید نفیسی هم سقوط کرده است.
عقب عقب رفته است.
مثل جامعه اش.
بعید هم نیست.



۹۳۵۸

سنگ سخنگو

نمک را نمک فروش می‌فروشد ، نان را نانوا
اما شخصیت انسان را کسی نمی‌فروشد !
بلکه شخصیت را هرکس برای خودش می‌سازد و درست ساختنش با ارزش‌تر از هر چیزیست. ارزش دادن به شخصیت‌های عالی ، یعنی ارزش دادن به انسانیت

زن خوشپوش

سگ سخن جو


شخصیت

 را
با «شخصیت»
نباید عوضی گرفت
و از شخصیت های بزرگ دم زد.
شخصیت های بزرگ کذایی
چه بسا
 اصلا شخصیت ندارند.
پیش شرط داشتن شخصیت
 داشتن پیشاپیش شعور است.
بیشعوران جهان
ضمنا بی شخصیت اند.
حتی اگر صدر اعظم و پادشاه و رئیس جمهور و ولی فقیه و امام جمعه و شنبه باشند.



۹۳۵۹

سنگ سخنگو

به عوض اتلاف اوقات خود و دیگران 

هر روز مفهومی را ترجمه کنید تا خلایق بخوانند و ترک خریت کنند.



۹۳۶۰

سنگ سخنگو

 لنین در قلب و ذهن نَسلِ پویای امروز و فردا، زنده است و زنده میماند!

ظریف

سگ سخن جو


اولا
لنین
دیگر
 در قلب و ذهن کسی نیست.
امتحانش آسان است.
هماندیشی کنید
و به بطلان شعار خود ایمان بیاورید.
ثانیا
افراد تعیین کننده نیستند.
افکار
تعیین کننده اند.
لنین
مهم نیست.
لنینیسم

 مهم است.
لنینیسم اما چیست؟



۹۳۶۱

سنگ سخنگو

منظور این است که
حزب ک.
 اول باید حزب ک. باشد
 تا بعد کاری بتواند بکند.
حزب ک. اگر حزبی فلسفی نباشد
طویله خواهد بود
یعنی  اصلا حزب ک. نخواهد بود.
  چون بدون فلسفه (مارکسیسم ـ لنینیسم) اصلا نمی توان منافع طبقه کارگر را از منافع دیگر طبقات تمیز داد،
چه رسد به نمایندگی آنها.



۹۳۶۲

سنگ سخنگو

اخیرا ویدیویی که توهین و نژاد پرستی یک خانم ایرانی مقیم تورنتو رو به یک کارگر زن فیلیپینی رو دیدم ، اینقدر نحوه حرف زدن این زن من رو آزار داد ،انگار خانی به رعیتش توهین میکنه
زرین

 

سگ سخن جو

 

 فاشیسم در ایران ریشه های عمیق دارد. 

رضاشاه متحد و مبلغ هیتلر کثافت بود.
دلیل پیروزی آسان فوندامنتالیسم و یهودی ستیزی هار در ایران
 هم همین است.
کسی که مبرا از ایده های فاشیستی باشد 

شخصیتی استثنائی است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر