۱۴۰۰ مهر ۲۲, پنجشنبه

خود آموز خود اندیشی (۴۵۸)

خوداندیشی

 شین میم شین

باب اول

در عدل و تدبیر و رأی

حکایت نوزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص ۴۷ ـ ۴۸)

بخش دوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

 

۱

اگر پیل زوری و گر شیر چنگ

به نزدیک من، صلح بهتر که جنگ

   

صلح میان رعیت و ارباب نه ممکن است و نه معنی دارد.

از این روست که احکام انتزاعی باید جامه مشخص بپوشند، تا قابل بحث باشند.

حتی جنگ میان خود اشراف فئودال، میان ملوک ممالک محروسه ایران

علت عینی ـ واقعی دارد.

جنگهای فئودالی از قانونمندی های درونی سیستم اجتماعی فئودالی ریشه می گیرند و فقط خاص ایران نبوده و نیستند.

 

فئودالیسم شیوه حکومتی ملوک الطوایفی دارد و جنگ میان ملوک مسخره مناطق به علل عینی و ذهنی مختلف امری طبیعی است.

با پند و اندرز نمی توان به این جنگها پایان داد.

 

برای پایان دادن به این گونه جنگهای ویرانگر و پیشرفت ستیز باید نظام اجتماعی ـ اقتصادی فئودالیسم را در هم کوبید، اشراف بنده دار، فئودال و روحانی و دربار را باید سلب مالکیت کرد و ثروت اجتماعی غصب شده از مردم را به خود مردم برگرداند.

 

۲

چو دست از همه حیلتی در گسست

حلال است، بردن به شمشیر دست

 

سعدی در این بیت شعر، در صورت ناکامی در حل مسالمت آمیز اختلافات، دو باره و به ناچار به دیالک تیک جنگ و صلح بر می گردد.

این بیت شعر در مجموع بیت شعر درستی است، که درایت فکری و درک دیالک تیکی حکیم قرون وسطی را نشان می دهد.

 

سؤال

سعدی از کسانی که در اواخر قرن بیستم با نارنجک و تفنگ خشک و خالی قصد مبارزه علیه طبقات حاکمه را داشتند و با (۱) انقلابی بیگانه بودند، فرسنگها فاصله دارد و هزاران بار علمی تر از آنها می اندیشد.

 

جواب

سعدی از کسانی که در اواخر قرن بیستم با نارنجک و تفنگ خشک و خالی قصد مبارزه علیه طبقات حاکمه را داشتند و با تدبیر انقلابی بیگانه بودند، فرسنگها فاصله دارد و هزاران بار علمی تر از آنها می اندیشد.

 

تفکر مفهومی را می توان از سعدی آموخت و باید هم آموخت.

 

۳

اگر صلح خواهد عدو، سر مپیچ

و گر جنگ جوید، عنان بر مپیچ

 

سعدی در این بیت شعر، معلق کاملی می زند و

 دیالک تیک دوست و دشمن

را

وارونه می سازد.

آن سان

که

 تصمیمگیری برای جنگ و یا صلح

به عهده دشمن محول می شود.

این نشاندهنده فقدان معیار عینی برای جنگ و صلح است.

جنگ های فئودالی

جنگ های خرکی و بی دلیل علمی و منطقی اند.

 

به همین دلیل سعدی از شاخه ای به شاخه ای می پرد و پایگاهی نمی یابد.

 

اگر سعدی قبلا موضع خود را نسبت به جنگ و صلح روشن کرده بود، اکنون موضع دشمن را در این مورد مورد بحث قرار می دهد:

اگر دشمن صلح بخواهد، بپذیر و اگر جنگ بجوید، عنان بر مپیچ.

 

هیچکدام از این رهنمودهای سعدی را نمی توان به تنهائی مورد استفاده قرار داد.

سعدی مستمع و خواننده افکار خود را گیج و سردر گم می سازد.

مستمع و یا خواننده باید با حلاجی دیالک تیکی افکار سعدی، خود به ترکیب رهنمودی راهگشا دست یابد.

 

سؤال

اشکال این رهنمود، عبارت از این است که صلح و جنگ همیشه صلح و جنگی (۲) است، نه انتزاعی.

 

جواب

اشکال این رهنمود، عبارت از این است که صلح و جنگ همیشه صلح و جنگی مشخص است، نه انتزاعی.

 

صلح و جنگ مشخص برخلاف صلح و جنگ انتزاعی،

شرط و شروط دارد.

بی خودی نیست که از قرارداد صلح و اعلام جنگ سخن می گویند.

وقتی قرارداد صلح را امضاء می کنی، چه بسا باید بخشی از کشورت را به دشمن واگذار کنی و یا پنجاه سال آزگار باج و خراج به دشمن بدهی.

این مسئله باید به صورت مشخص طرح و حل شود.

 

سؤال

رهنمودهای (۳) در این مورد دردی را دوا نمی کنند.

 

جواب

رهنمودهای انتزاعی در این مورد دردی را دوا نمی کنند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر