۱۴۰۰ آبان ۱, شنبه

درنگی در شعر «عشق» از هوشنگ ابتهاج (سایه) (۴)

 


درنگی

از

مسعود بهبودی


عشق 

(هوشنگ ابتهاج) 

عشق شادی ست، عشق آزادی ست
عشق آغاز آدمی‌زادی ست. 
 
عشق آتش به سینه داشتن است
دم همت بر او گماشتن است

 عشق شوری زخود فزاینده است
زایش کهکشان زاینده است
تپش نبض باغ در دانه است
در شب پیله رقص پروانه است
 

 

۱

جنبشی در نهفت پرده‌ی جان
در بن جان زندگی پنهان
 

معنی تحت اللفظی: 

عشق جنبشی در پرده جان است 

و 

در عمق جان 

زندگی 

پنهان است.

معلوم نیست که منظور سایه از جان چیست.

روح؟

ذهن؟

ضمیر؟

دل؟


پرده و نیم پرده در موسیقی چیست؟

سایه

ظاهرا

جان 

را

 به پرده موسیقی تشبیه می کند 

و 

عشق 

را

 به جنبشی در این پرده.

سایه

ضمنا

اهل موسیقی است.


پرده پانچی موسیقی جودی آبوت

 

سایه 

اینجا

تعریف عجیب و غریبی از زندگی عرضه می دارد:

زندگی چیزی است که در بیخ جان از دیده ها پنهان است.

زندگی بدین طریق عینیت زدایی و مادیت زدایی می شود.

عرفان

همین است 

و

 به همین دلیل 

خردستیز است.

 

۲

زندگی چیست؟ عشق ورزیدن
زندگی را به عشق بخشیدن

معنی تحت اللفظی:

زندگی یعنی عشق ورزی 

زندگی یعنی بخشیدن زندگی به عشق.

 

اکنون

زندگی از بیخ پرده جان بیرون می زند و در عشق ورزی تجسم می یابد.

این هنوز چیزی نیست.

چیز این است که زندگی به مثابه بخشیده شدنش به عشق 

جا زده می شود.

 

چیزی که هنوز تعریف نشده، با بخشیده شدنش به عشق، 

«تعریف» می شود.

 اگر کسی دنبال مثالی برای خردستیزی (ایراسیونالیسم)

 می گردد،

لازم نیست که جای دوری برود.

سایه سردسته خردستیزان جهان است.

بی دلیل نیست که آخوندهای خرپرورو خردستیز 

جایزه بارانش می کنند.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر