۱۴۰۰ مهر ۲۹, پنجشنبه

درنگی در شعر «عشق» از هوشنگ ابتهاج (سایه) (۲)

 


درنگی

از

مسعود بهبودی


عشق 

(هوشنگ ابتهاج) 

عشق شادی ست، عشق آزادی ست
عشق آغاز آدمی‌زادی ست. 
 

۱
عشق آتش به سینه داشتن است
دم همت بر او گماشتن است

معنی تحت اللفظی:

عشق 

یعنی آتش داشتن در سینه و همت گماشتن بر دمیدن مدام بر آن آتش.

 

منظور سایه

نه

خود عشق

بلکه نشانه عشق و شرط عاشقی است.

 

محتوای این بیت شعر سایه،

ایدئالیزاسیون (تجلیل، به عرش اعلی بردن) عاشقی است.

عاشق شدن در قاموس سایه، هنر و شق القمر است.

هنر نزد کیست؟

هنر نزد ایرانیان است و بس.

 

این ایده را سایه از خواجه دارد:

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

خواجه هم در این بیت غزل

 عاشق جماعت را نامیرا جا می زند و از عشق، فضیلتی می سازد.

سایه پاسداری بی چون و چرا از عشق را اکیدا توصیه می کند.

انگار عشق تحفه نطنز است.

ولی چرا و به چه دلیل این تجلیل بی پروا از عشق صورت می گیرد؟

 

۲

عشق شوری زخود فزاینده است
زایش کهکشان زاینده است


معنی تحت اللفظی:

عشق

شوری خودفزا و زایش کاینات پابه زا ست.


این ادعای سایه

بی پایه است:

عشق شوری میرنده و کاهش یابنده است و نه فزاینده.

شور عاشقی 

با گذشت زمان فروکش می کند و چه بسا به بی تفاوتی و حتی نفرت استحاله می یابد.

به همین دلیل عشاق کذایی دست به دامن ترفندهای صوری و فرمال می شوند تا بلکه یک نواختی روزافزون را کاهش بخشند.

مثلا رنگ کردن مو

تعویض البسه

سفر و جشن و تنوع و تفریح به عنوان وسیل های برای نجات   از یک نواختی.


ادعای سایه مبنی بر کهکشان زاینده بودن عشق

حرف مفت است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر