۱۴۰۰ آبان ۶, پنجشنبه

استالینیسم (۴۴)

استالین؛ آخرین کتابخوان آزاد شوروی

 

پروفسور دکتر ورنر هوفمن

(۱۹۲۲ ـ ۱۹۶۹)

برگردان

میم حجری

پیشکشی به رنج برندگان و اندیشندگان

بخش دوم

رابطه استالینیسم با تئوری مارکسیستی

ادامه

۲

پدیده و ماهیت

 

  ۱

·    توخالی و مثله کردن روابط دیالک تیکی نیز خود را در رابطه  تفکر استالینیستی با عناصر شعور تجربی و تئوریکی نمایان می سازد.

 

۲

·    ماهیت واقعیات امور، نه آنسان که مارکس به برکت تحلیل پدیده های مورد نظر تعیین می کرد، بلکه به مثابه چیزهای حاضر و آماده و تام و تمام تلقی می شود و در فرم «قوانین» کلیشه ای و ثابت در زرادخانه استالینیستی مطرح می گردد.

 

·    مراجعه کنید به دیالک تیک پدیده و ماهیت در تارنمای دیارة المعارف روشنگری

 

۳

·    این طرز تفکر پیامدهای زیرین را به دنبال آورده است:

 

پیامد اول

 

۱

·    وقتی که محتوای هر چیز و تفسیر و ارزیابی آن معلوم از قبل تلقی شود و فرمولوار در اختیار متفکر گذاشته شود، پدیده های جهان تجربی به طور اوتوماتیک بی ارج و ارزش می گردند.

 

 (ایراد بینشی ورنر هوفمن در این جمله، یکسان تلقی کردن محتوا با ماهیت است.

  فرق محتوا با ماهیت چیست؟

  مثال:

  نمک طعام را در نمکدان در نظر بگیریم.

   محتوای نمکدان را بلورهای مختلف از قبیل سدیم کلرورید و املاح دیگر مثلا املاح آهن و مس و سرب و سیلیسیوم و غیره به مقادیر بسیار ناچیز تشکیل می دهند.

   ماهیت نمکدان را اما اصلی ترین و تعیین کننده ترین بخش محتوا، یعنی بلورهای سدیم کلرید تشکیل می دهند.

   جفت دیالک تیکی محتوا فرم است.

   مثلا شکل و جنس و ساختار نمکدان که استوانه ای شکل، گلابی شکل، سیب شکل و غیره می تواند باشد.

  جفت دیالک تیکی ماهیت اما پدیده ویا نمود است.

  فرق پدیده با فرم این است که پدیده مهم ترین و تعیین کننده ترین بخش فرم را تشکیل می دهد.

 مثلا ساختار نمکدان را می توان نمود ویا پدیده محسوب داشت که مهمتر از رنگ و شکل و شمایل آن است.

  مارکس به همین دلیل از ترکیب این دو دیالک تیک، دیالک تیک مرکب دیگری را تشکیل داده است:

  دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی را:

   دیالک تیک فرم و محتوا + دیالک تیک نمود و ماهیت = دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی.

   مترجم)

 

۲

·    پدیده ها (نمودها) دیگر نه به مثابه مواد لازم برای کار پرمشقت و خلاق تئوریکی پیاپی نو شونده، بلکه به مثابه چیزهای فرعی تصویرگونه متغیری در می آیند، که در بهترین حالت، به درد تأیید براهین معلوم از قبل می خورند.

 

۲

پی آمد دوم

 

۱

·    بی اعتبارسازی متد امپیریکی (تجربی)، یعنی بی اعتبار سازی متدی که معارف علمی را از تجارب بشری استخراج می کند، با کردوکارهای منفی زیر انطباق دارد:

 

الف

·    با اکلکتیسیسم در انتخاب فاکت ها و اسناد و مدارک

·     

·    مراجعه کنید به اکلکتیسیسم (از هر چمن گلی چیدن و دسته گلی سرهم بندی کردن)

 

ب

·    با اکلکتیسیسم در طرح و تفسیر فاکت ها

 

پ

·    با برقرارسازی روابط فوق العاده سست علی (علت و معلولی) میان گشتاورهای انتخاب شده از واقعیت

 

·    مراجعه کنید به دیالک تیک علت و معلول (علیت)

 

ت

·    با صرفنظر کردن از اولین الزامات هر علمیتی، یعنی صرفنظر از در نظر گرفتن همه جانبه چیزها 

 

 

(اکلکتیسیسم به طور کلی عبارت است از آمیختن مکانیکی عناصر فکری مختلف با هم.

ما زمانی با اکلکتیسیسم فلسفی سر و کار داریم که کسی تئوری ها، نظرات و قبل از همه عناصر و تزهای سیستم ها و جریانات فلسفی مختلف را بدون تلاش در جهت ترکیب خلاقانه آنها و بدون بر طرف کردن تناقضات منطقی آنها، با هم مخلوط کند و سیستم من در آوردی «جدیدی» را به وجود آورد.

مترحم)

 

۳

پیامد سوم

 

۱

·    پیامد بعدی عبارت است از گردآوری مخلوطی از تفاسیر ماهوی و احکام تجربی.

 

۲

·    بدین طریق، ارزش های زیر که ماهیت جامعه پرولتری را تشکیل می دهند، به مثابه واقعیت تجربی و امپیریکی بلاواسطه تلقی می شوند:

 

الف

·    «هومانیسم سوسیالیستی»

 

·    مراجعه کنید به سیر و سرگذشت هومانیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

 

ب

·    «توسعه و شکوفائی حقوق خلقی»

 

پ

·    «توسعه همه جانبه شخصیت کلی»

 

۴

·    خطوط خودویژه و تکرار شونده ای از این قبیل در تفکر استالینیستی نمی توانست نهایتا بر انتظاراتی که از متفکران منفرد می رفت، بی تأثیر بماند و نتیجتا سیمای روشنفکران را تعیین نکند.

 

۵

·    از آنجا که برای محققین ـ در حول و حوش علوم اجتماعی ـ در هر حال، فقط تصویرسازی امپیریکی از «قوانین» از قبل تعیین شده و از کلیشه های آموزه (استالینیستی) و لذا وظیفه پاورقی نویسی باقی می ماند، شیوه برخوردی توسعه یافت و رایج شد که می تواند پوزیتیویسم مارکسیستی نامیده شود.

 

(پوزیتیویسم

 جریان ایدئالیستی ـ ذهنی و ماهیتا اگنوستیسیستی (مبتنی بر ندانمگرایی) فلسفه بورژوائی در قرن ۱۹ و ۲۰ بوده است.

نام «پوزیتیویسم» ـ به معنی محدود کلمه ـ برای نامیدن موضعگیری اساسی معرفتی ـ نظری و متدئولوژیکی ئی به کار می رود که تنها دسترس پذیرها را، یعنی حقایق امور «مثبت» (قابل ادراک) حاصله از طریق مشاهده را منبع و سرچشمه هر شناختی می داند.

مترجم)

 

۶

·    وظیفه دانشمندان تحت سلطه استالینیسم ـ ظاهرا ـ عبارت بود از پر کردن چارچوب داده شده با مواد منتخب.

·    آن سان که به درد تأیید حتی دلایل ادعا شده نمی خورد.

 

۷

·    دستیاری فکری ئی که از کارآئی خلاق خالی بود و اصولا ایمان و تبحر خاصی لازم نداشت و می توانست توسط متخصصین حاضر به یراق عملی شود.

 

۸

·    محققین منفرد به مثابه مدیر مواد آموزشی عمل می کردند.

 

۹

·    خویشاوندی آنها را با تیپ بوروکراتیک روشنفکریت اداری از فرسنگ ها می شد، تشخیص داد.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر