۱۳۹۷ شهریور ۷, چهارشنبه

هماندیشی با حریفی (۹) (بخش آخر)

 
 
اندکی اندر باب دیالک تیک غریزه و عقل
 
۱
حریف
سایر موجودات توانائی این مفهوم یعنی
" انتزاع " را ندارند 
  بنابراین فاقد " آگاهی " به مفهوم علمی آن هستند 
 
حریف پرمدعا
خیال می کند که مفهوم یعنی انتزاع 
و 
انتزاع = آگاهی.
 
فرق آدمیان با جانوران
از دید حریف
این است که جانوران آگاهی ندارند و آدمیان دارند.
 
در قاموس حریف
آگاهی به دو نوع است:
آگاهی به مفهوم (؟) علمی اش
و
آگاهی به مفهوم (؟) خرافی اش.
 
مفهوم 
محتوای واژه است
که
 در بخش های قبل توضیح داده شده است.
 
مفهوم مثلا درخت
محتوای واژه های آغاج و شجر و تری و باوم و درخت و غیره است
 
انتزاع و یا تجرید
کردوکاری فکری است که به تشکیل مفاهیم منجر می شود:
مشخصات منحصر به فرد سرو و صنبور و سپیدار و غیره 
مورد صرفنظر قرار می گیرند
و
وجه مشترک همه آنها عمده می شود 
 
بدین طریق
مفهوم انتزاعی درخت تشکیل می شود و بلافاصله جامه مادی کلام 
(آغاج و شجر و تری و یاوم و درخت و غیره)
در بر می کند و بر زبان رانده می شود و بر روی کاغذ می نشیند.
 
دیالک تیک فرم و محتوا = دیالک تیک واژه و مفهوم
دیالک تیک ماده و روح =  دیالک تیک واژه و مفهوم
 
۲
 همان مثالی
را 
که از شیخ اجل " سعدی " در تائید کلام خویش نقل نموده اید 
خود دال بروجود آگاهی
است .
 فیل از جانب انسان خطری متوجهش نیست اما به حکم غریزه نسبت به دیگر
موجودات حالت تهاجمی دارد که نشان دهنده نداشتن ' آگاهی " در اوست
 
بیت منقول از شیخ شیراز
در
رابطه با دیالک تیک غریزه و عقل نقل شده است،
نه در رابطه با آگاهی فیل و تشنه سوخته:
 
عقل
غریزه توسعه یافته در روندی میلیون ها ساله است
روندی که تا ابد ادامه خواهد یافت
و
کفه ترازوی دیالک تیکی 
به نفع عقل سنگین تر خواهد شد.

اگر عقل در مقابل غریزه رو داری کند
و
هستی موجود زنده را به خطر اندازد
غریزه
(مثلا غریزه حفظ نفس)
بر
 پوزه عقل رو دار 
پوزه بند می زند 
و 
خود به تنهایی یکه تاز میدان عمل می شود 
و 
جان موجود زنده را نجات می دهد.

سعدی هم می داند:
تشنه سوخته بر چشمه جوشان چو رسید
تو مپندار که از فیل دمان اندیشد.

عقل می داند که نزدیک شدن به فیل ایستاده لب آب
خطر مرگ در پی دارد.

غریزه 
اما می داند که اگر موجود زنده تشنه لب
آب نخورد 
خواهد مرد.
به همین دلیل عقل اندیشنده را پوزه بند می زند
تا موجود زنده
ترس را کنار نهد و خود را به آب رساند و از مرگ حتمی نجات یابد.
 
  اینجا
مقایسه غریزه حفظ نفس و عقل اندیشنده صورت می گیرد.
 
۳
 فیل از جانب انسان خطری متوجهش نیست اما به حکم غریزه نسبت به دیگر
موجودات حالت تهاجمی دارد که نشان دهنده نداشتن ' آگاهی " در او ست.
حریف خیال می کند که فیل خر است.
 
فیل  و هر حشره و حیوانی 
«شعور» خاص خود را دارد.
 
فیل
خر نیست تا به هر رهگذری حمله ور شود.
 
منظور سعدی
رقابت بر سر آب است که مایه حیات است.
 
شعور 
نتیجه انعکاس ماده در آیینه ماده است.
 
انعکاس
یکی از مهم ترین مفاهیم در تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی است.
 
هر ذره ای حتی در آیینه ذره دیگر منعکس می شود.
انعکاس خاصیت ماده است.
(لنین)
 
انعکاس روندی عینی است.
 
ای بسا
چیزهایی در آیینه مغز آدمی منعکس می شوند،
ای بسا
سیگنال هایی از محیط به کارگاه مغز ارسال می شوند
که
خود فرد
کمترین خبری از آنها و از انعکاس آنها ندارد.
 
سال ها بعد
چه بسا
در عالم خواب
نسبت به آنها وقوف حاصل می کند.
 
انسان ها
در بیابان ها 
برای کشف محل آب
از انعکاس آب در آیینه مغز میمون ها مدد می گیرند:
به میمون ها مثلا چیز شوری می خورانند تا تشنه شوند،
بعد
به دنبال میمون های تشنه می افتند تا به محل آب پی ببرند.
 
روند عینی انعکاس فرقی میان این و آن نمی گذارد.
 
همین فیل که به نظر حریف «آگاهی» (شعور) ندارد،
  اعضای خانواده خود
را
در گرماگرم تابستان
رهبری می کند تا از تشنگی و گرسنگی نجات بخشد.

غریزه 
خود
 پیشفرم عقل است و به عقل استحاله می یابد.
 
غریزه 
به معنی فلسفی اش
در طول عمر میلیون ها  ساله نباتات و جانوران
توسعه یافته است.
 
لیاقت های استتاری جانوران
که
در بخش های قبلی ذکر شدند،
نتیجه تکامل غریزه است.
 
از آغاز نداشته اند.
 
۴
  پس 
این
انسان است که خطر را در میابد و به آن می اندیشد که ممکن است از جانب فیل خطری
متوجهش گردد و همین دریافت احساس " خطر " خود مایه ی " تفاوت " او از حیوان
است
 
این چه ربطی به  دیالک تیک غریزه و عقل دارد؟
 
ضمنا
مگر جانوران عاجز از تمیز چیزها هستند؟
 
هر جیغ هر جانوری
حاوی وحامل پیامی است.
 
محیط پیرامون
مرتب به اطلاع اعضای نوع و حتی جانوران دیگر رسانده می شود.
 
شکار 
به همین دلیل
هم برای جانوران و هم برای انسان
 بدون استتار
چه بسا
محال می گردد.

به محض خروج پلنگی از مخفیگاه
کلاغی آژیر می کشد
و
آهوان پا به فرار می گذارند.

۴

غریزه می تواند از طریق "ژن " به نسل دیگر انتقال یابد 
ولی" آگاهی " غیر
قابل انتقال است.
 
ضد غریزه که آگاهی نیست.
 
ضد خودپویی
 آگاهی است.
 
منظور ما از غریزه
در 
دیالک تیک غریزه و عقل
غریزه به معنی  بیولوژیکی اش نیست.
 
غریزه
به معنی فلسفی اش
است.
 
مفهوم فلسفی غریزه
از 
تجرید توانایی های غریزی، طبیعی، ژنه تیکی، سیبرنتیکی و غیره
تشکیل می یابد.
 
عقل
هم
از
تجرید توانایی های فکری و معرفتی و تحلیلی و غیره.
 
۶
غریزه تکامل یابنده نیست 
اما قابل تغییر است
 
حریف پرمدعا
با تفکر مفهومی بکلی بیگانه است.
 
تکامل چیست؟
 
تغییر چیست؟
 
تکامل
(توسعه)
چه 
به معنی تغییر کمی 
و
 چه به معنی تغییر کیفی
فرمی از تغییر
 است.
 
فرق تکامل (توسعه) با تغییر
این است 
که 
تکامل
 در تحلیل نهایی
بالنده 
است.
 
اما
تغییر 
هم می تواند نزولی باشد و هم صعودی
تجزیه و تلاشی چیزها
 هم
نوعی تغییر است.
 
پایان
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر