• عمق رابطه را و هر چیز دیگر را بدون نفوذ تئوریکی در آن (به قول شما بدون شیرجه در آن) نمی توان بدرستی تخمین زد!
• بدون پراتیک، تئوری، بدون آزمون و آزمایش، آگاهی و بدون عمل، اندیشه هنوز نه تئوری، نه آگاهی و نه اندیشه، بلکه در بهترین حالت حدس و گمان سست و بی بنیاد است، اگر اوتوپی نباشد، اگر رؤیا نباشد و در بدترین حالت، اگر توهم نباشد.
• نا برده رنج، گنج میسر نمی شود:
• بدون برقراری رابطه، بدون شیرجه رفتن در آن، کشف ماهیت آن محال است.
• برای شناخت حقیقی چیزها، پدیده ها و سیستم ها باید از خطه نمود (ظاهر) آنها به راه افتاد و در گذر دشوار از پله های مفاهیم، به عالم بود (باطن، ماهیت، ذات) آنها نفوذ کرد و حقیقت پا در غل و زنجیر محبوس در ظلمات را زنجیر از پا گشود، برون آورد و هدیه هر رهگذر کرد!
حقیقت چیزها ـ احتمالا ـ همان «آب حیات نهفته در ظلمات» است!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر