روشنفکر دینی
واقعیت یا ادعا ؟ (روشنفکر دینی هم داریم؟) بخش ۴
خدامراد فولادی
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de
1
بی نام
واقعیت یا ادعا ؟ (روشنفکر دینی هم داریم؟) بخش ۴
خدامراد فولادی
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de
1
بی نام
• متاسفانه آن طور که شما شریعتی را نقد کرده اید و آن فاکت ها و دلایل بی اساس مبنی بر مخالفت شریعتی با تکنولوژی و امثالهم را ردیف کرده اید، فقط به نفع شریعتی عمل کرده اید.
• خواننده ای که به کتاب های شریعتی دسترسی دارد، احمق نیست که این اتهامات را بپذیرد.
• ناقد هر اندیشه باید توانایی علمی نقد را داشته باشد و در عین حال منصف هم باشد.
• شریعتی را باید نقد کرد و نقد شریعتی برای جامعه ما مفید است.
• اما متاسفانه نویسنده این مقاله نه صلاحیت علمی آن را دارد و نه انصافش را.
2
حسن
• بی نام گرامیحسن
• قصه شما مرا به یاد رطب خور مناع رطب خواری ـ البته به معنی منفی آن ـ می اندازد:
• شما از خدامراد صلاحیت علمی برای نقد طلب می کنید، بی آنکه صلاحیت علمی را نمایندگی کنید.
• من اگر جای شما بودم، متا نقدی بر نقد خدامراد می نوشتم:
• حکم به حکم، تحلیل ایشان را نقد می کردم و با صلاحیت علمی مورد نظر خود، بطلان ادعای او را اثبات می کردم تا هم شیوه تحلیل مورد نظر خود را نشان دیگران دهم و هم آن را به محک داوری این و آن زنم.
• نفی متد دیگران اگر با اثبات ضد آن متد همراه نباشد، پشیزی نمی ارزد.
• ببخشید
3
حسین
• دوست عزیز حسن.حسین
• اولا برای فهم اینکه غضنفر فیزیک بلد نیست، لازم نیست آدم فیزیکدان باشد.
• در ضمن، این مسئله ربطی هم به رطب و این جور چیزها ندارد.
• آقای فولادی اگر می خواهد شریعتی را نقد کند، بسیار خوب و ارزنده است، ولی باید بیشتر زحمت بکشد.
• امروز که حتی راست ها از سروش تا گنجی نیز به نقد او پرداخته اند، نقد شریعتی دیگر نمی تواند پلمیکی سیاسی باشد.
• من از دور دستی بر مطالعه دارم و مثل آقای خدامراد فیلسوف هم نیستم، ولی تفاوت نقد جدی و سطحی را می فهمم.
4
حسن
حسن
• با سلام بر حسین عزیز و سپاس از واکنش به نظر خام من
• وقتی شما می نویسید:
• «ناقد هر اندیشه باید توانایی علمی نقد را داشته باشد و در عین حال منصف هم باشد.
• شریعتی را باید نقد کرد و نقد شریعتی برای جامعه ما مفید است.
• اما متاسفانه نویسنده این مقاله نه صلاحیت علمی آن را دارد و نه انصافش را»، خدامراد را نفی می کنید ولی بدیلی (آلترناتیوی) ارائه نمی دهید.
• با این شیوه برخورد می توان بکرات مواجه شد، با استدلال امروزین شما هم به همین سان.
• مشکل من این است که نفی چیزی با هر کیفیت، بهتر است که با اثبات ضد آن چیز همراه باشد و یا حداقل با نقد مشخص و نکته به نکته (حداقل نمونه وار) مطلب مورد نظر.
• در غیر این صورت، خدامراد منظور شما را نمی تواند درک کند و شیوه خود را تصحیح کند.
• من برخلاف شما، متأسفانه از شریعتی هیچ نخوانده ام.
• شیوه نقد خدامراد را هم مثل شما نمی پسندم.
• همین را می خواستم بگویم.
• ممنون
5
ز. ب
ز. ب
• یکی از «روشنفکران دینی»، «خانم دکتری» است به نام فاطمه حقیقت پژوه.
• ایشان وقتی به وی او آ (VOA) یا بی بی سی می آیند، دست شان همیشه به حجابش است که کنار نرود.
• این «روشنفکر» چه توجیهی برای حجاب دارند جز آنکه نمی خواهند چشم مرد نامحرم به موی شان بیفتد؟
• اگرروشنفکرالگوی انسان امروز باشد که باید باشد این خانم مذهبی محجبه می تواند الگوی زن معاصرباشد؟
6
ربابه
• ز. ب. عزیزربابه
• روشنفکر یک مفهوم فلسفی است و مفاهیم فلسفی را نباید تحت اللفظی معنی کرد.
• روشنفکر بطور مشخص، یک قشر اجتماعی است که نان سفره اش را از طریق کار عمدتا فکری در می آورد:
• پزشک، معلم، آخوند، نویسنده، شاعر، دانشمند و الی اخر
• روشنفکران می توانند به طبقات اجتماعی مختلف وابسته باشند.
• سعدی و حافظ و نیما و کسرائی همه روشنفکر بوده اند.
• ابراهیم صهبا هم روشنفکر بوده است.
• ولی هر کدام از آنها تعلق طبقاتی خاص خود را داشته است.
• با حجاب بودن منافاتی با تعلق به قشر روشنفکر ندارد.
• انگلس می گفت:
• برای تعیین چند و چون آدم ها باید آنها را بر پایه جایگاه شان در تولید اجتماعی سنجید، نه بر پایه عقاید آنها.
• حق با او بود.
• عقاید همیشه ثانوی اند.
• با تغییر جایگاه انسان ها در تولید اجتماعی، یعنی با تغییر پایگاه طبقاتی انسان ها، عقاید شان زیر و رو می شوند، حتی اگر بظاهر حفظ شوند.
• مادی تعیین کننده معنوی است.
• معنوی در تحلیل نهائی انعکاس بغرنج مادی است
7
زهرا ابراهیمی
زهرا ابراهیمی
• با توجه به نقد جنابعالی، اگر آثار دکتر را کامل و ۳۶ جلدش را مطالعه نموده باشید، حتما نقاط بسیار مشترکی بین طرفداری اسلام از کارگران با حمایت مارکسیسم از کارگران خواهید یافت .
• منتها قرآن از لفظ مستضعف استفاده می کند و سوسیالیزم از لفظ پرولتاریا .
• در اینجا با وجودی که کمی عصبیت و تحقیر در کلام شما نسبت به شریعتی خوانده می شود ،اما قصد دفاع متعصبانه از ایشان را ندارم .
• بلکه مایلم به حد اقلی از وجوه مشترک انسانی در مکتب شما و قرائت شریعتی از دین برسیم .
• اولا مهم نیست که آیا روشنفکر دینی داریم یا نداریم ؟
• آیا روشنفکری ملک طلق فیلسوفان است یا خیر ؟
• مهم این است که ببینیم آیا با حرف های شریعتی می توانیم دردی از کارگران دوا کنیم یا نه ؟
• خاصه آن کارگرانی که دین هم دارند .
• قطعا سوسیالیزم فرقی بین کارگر دینی و غیر دینی نمی گذارد.
• می گذارد ؟
• نمی دانم جناب فولادی عزیز، چه نتیجه گیری ای می خواهند از بحث شان بکنند ؟
• آیا کارگران باید حتما سوسیالیت شوند تا نجات پیدا کنند ؟
• آیا فکر می کنید اگر آموزه های شریعتی نبود، الان کل ایران یک کشور سوسیال- دموکرات بود ؟
• آیا اصلا مردم ایران اهل مطالعه هستند که فکر کنید اگر به جای شریعتی، مثلا گلسرخی را خوانده بودند، الان جامعه بی طبقه در ایران داشتیم ؟
• آیا شما پنداشته اید که چند درصد مردم اصلا کتاب های شریعتی را خوانده اند ؟
• آیا شما فکر می کنید انقلاب بهمن ۵۷ را شریعتی به پا کرده است ؟
• بنده فکر نمی کنم هیچ نویسنده ای به اندازۀ شریعتی با انواع اشرافیت و طبقه سرمایه دار مبارزه فکری و قلمی کرده باشد
• منتها تفاوت شریعتی با جهان بینی شما در یک چیز است:
• شریعتی جهان را معنا دار و هوشمند می دانست.
• اما شما احتمالا طرفدار نظریه اتمیسم هستید .
• بینگ بنگ ؟؟؟؟
• اما به نظر حقیر چندان مهم نیست که جهان بینی انسان ها چیست ؟
• مهم این است که بتوان از درد و رنج بشریت کم کرد .
• شما گمان نبرید که نجات قشر ضعیف جهان فقط از راه بی دینی و اعتقاد به کمونیسم می گذرد .
• بلکه می توان از ظرفیت های مفید و بشردوستانه هر تفکر و مکتبی برای رساندن مستضعفین جهان به وضعیت ایدئال تر معیشتی استفاده کرد .
• در غیر اینصورت شما تا ابد هم بخواهی مردم را از راه فلسفه و منطق متقاعد کنید که دین افیون توده ها ست، تا آنان را از اعتقادات شان منصرف سازید، ره به جایی نخواهید برد.
• چرا ؟
• چون به قول خودتان، دین یک امر آموختنی نبوده و نیست که با آموختن هم از بین برود یا تغییر کند .
• دین امری اخلاقی و فطری ست.
• یک حس عاشقانه با هستی برتر است.
• بگذریم
• شما مطمئن باشید اگر شریعتی و بازرگان و بهشتی و و و … فرصت بیشتری می یافتند تا چهره دین را روشن تر معرفی کنند و از خرافه ها بپیرایند، چه بسا جنابعالی نیز امروز نظر دیگری می داشتید .
• اما پیشنهاد می کنم که اگر کویر شریعتی را هم خوانده اید، دوباره بخوانید با چاپ جدیدش که راحت تر است .
• از نظر نوع چاپ .
• البته نمی دانم میانه شما با شعر و ادبیات و کلا مسائل عاطفی چگونه است ؟
• تصوری که بنده تا کنون از نویسندگان سایت شما داشته ام، حتی در کمال تعجب در خانم ها شخصیت های خشک و تندی هستید .
• گاها خشن و ترسناک.
8
ربابه
• با سلام بر خانم ابراهیمیربابه
• مطمئنید که خدامراد گفته:
• «دین امری اخلاقی و فطری ست»؟
• من این مقاله را هنوز نخوانده ام.
• دین فرمی از شعور اجتماعی است و هر طبقه در قابلمه دین آش و یا قورمه سبزی خود را می پزد.
• مسئله هم همین است.
• در کامنت شما اندیشه های جالب و قابل بحثی هست و خوشایندند.
• ولی شما نه خدامراد را می شناسید، نه نویسندگان مجله خشک هفته را.
• حداقل نام خدامراد را در همین مجله هفته در خانه جستجو می نوشتید و به اشعار خدامراد که برخی از آنها سرشار از عاطفه غول آسا هستند، پی می بردید و به عاطفه ژرف و هومانیسم بی بدیل نویسندگان و مدیران مجله هفته هم به همین سان.
• جهان بینی را اما بهتر است دست کم نگیریم.
• جهان بینی به پل صراط می ماند و اهمیت بی چون و چرا دارد.
• بدون جهان بینی علمی، نمی توان درست اندیشید و بدون درست اندیشی، نمی توان درست عمل کرد.
• نکته دیگر اینکه فریب ظاهر طبقات اجتماعی را نباید خورد:
• سعدی از وحدت موران ـ حتی ـ حبل المتینی گسست ناپذیر دیده است، از تجمع سنگریزه ها، کوه های کلان.
• آنچه شما ضعیفش می نامید، از قضا، سرنوشت بشریت دیری است که بر شانه هایش حمل می شود:
• بدون رهائی مولدین مادی و معنوی بظاهر ضعیف، رهائی نهائی بشریت محال است و سقوط به قهقرای بربریت محتمل.
• برخی از کامنت گذاران مدافع روشنفکری دینی، چپ های شیعی اند.
• چپ شیعی یا به عبارت دیگر چپ امامیه چند خصوصیت دارد:
1
• دارای تفکرشبان رمگی است.• به اعتقاد او جامعه رمه ی توده وار یا توده ی رمه واری است که باید فعال مایشای چماق به دستی - دیکتاتوری- به نام شبان بالای سرش باشد تا به راه راست هدایتش کند.
2
• از همین دیدگاه انسان های هر جامعه همه ازدم انسان اند، بدون تعلقات طبقاتی، بدون جهان بینی و ایدئولوژی طبفاتی.
• همه امت - توده ی- یک رهبرند.
3
• به اعتقاد چپ شیعی یا چپ امامیه، چپ ها برای اعلام همبستگی با توده ها در ایام عزاداری باید به سینه زنی و زنجیر زنی بپردازند!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر