کارلوس ماریگلا
قهرمان کمونیست برزیلی!
سرچشمه:قهرمان کمونیست برزیلی!
صفحه فیسبوک گلاویژ رستمی
Galavej Rostami
1
سوسن شهبازی
توده ستم کش جز انقلاب چاره دیگری ندارد، دارد؟
2
Don Amjad
تا شرایط اوبژکتیف و سوبژکتیف (عینی و ذهنی) در جامعه بوجود نیاید، این گفته ها جامه عمل به خود نمی پوشند!
3
گلاویژ
انقلاب، تنها راه رهایی بشریت است!
4
Shahin Irani
مقصد زنده دلان خواب پریشانی نیست
از همین خاک، جهان دگری ساختن است!
5
میم
• مگر قرار نبود که انقلاب امر توده های مولد تحت استثمار و ستم باشد و نه امر فرد انقلابی تک و تکرو، تا بی اعتنا به اوضاع و احوال جامعه اراده کند و انقلاب کند؟
6
گلاویژ
• طبقه هم از آحاد آن طبقه تشکیل می شود.گلاویژ
• اینکه انقلاب امر توده ها ست کاملا درست است، ولی وظیفه افراد بمثابه آحاد و بطور مشخص و در جریان عمل چیست و چگونه توضیح داده می شود؟
• مثلا رضا شهابی به مثابه کارگر انقلابی در زندان نیز از منافع کل طبقه کارگر دفاع می کند.
• در حالیکه انقلاب امر طبقه کارگر است.
• بدین صورت این دو تا گفته هیچ منافاتی با هم ندارند.
7
میم
• با سلام و سپاس از واکنشمیم
• به نقل قول دوست برزیلبی مان بهتر است قدری دقت کنیم:
• «وظیفه هر انقلابی تحت هر موقعیتی انقلاب کردن است!»
• مفهوم انقلاب کردن «تحت هر موقعیتی» حاوی ایرادات و حتی انحرافات تئوریکی جدی است:
الف
• اولا این شعار بر ضد آموزه های صریح لنین است، یعنی نقض صریح لنینیسم است:
• بنا بر تأکید مؤکد لنین، انقلاب تنها در صورتی که «وضع انقلابی» در جامعه حاکم باشد، یعنی «بالائی ها نتوانند به شیوه سابق حکومت کنند و پائینی ها نخواهند که به شیوه سابق بر آنها حکومت شود»، یعنی در شرایطی که بحران فراگیر و تمام اجتماعی جامعه را فراگرفته باشد، می تواند پیروز شود وگرنه شکست می خورد.
• بنابرین، مفهوم «انقلاب تحت هر موقعیتی» نقض آشکار لنینیسم است.
ب
• ثانیا انقلاب امر توده ها ست، نه پیشاهنگان انقلابی.
• بدون آمادگی نظری و عملی توده ها نمی توان به انقلاب دست زد.
• به توطئه و یا کودتا شاید، به انقلاب اما هرگز.
• بدون شرکت فعال توده ها انقلاب محال است، اگرچه توده ها از آحاد مردم تشکیل می شوند
ت
• البته این به معنی دستکم گرفتن نقش «هر انقلابی» (شخصیت) مورد نظر دوست برزیلی مان نیست.
• انقلاب اصولا در دیالک تیک شخصیت و توده به ثمر می رسد.
• در این دیالک تیک اما نقش تعیین کننده از آن توده ها ست.
• شخصیت (رهبر، پیشاهنگ، حزب، سازمان و غیره) می تواند در لحظه معینی نقش بسیار مهم مثبت و یا منفی به عهده گیرد و توده ها را به جنت پیروزی و یا به جهنم شکست هدایت کند ولی به تنهائی نمی تواند اراده کند و در «هر موقعیتی انقلاب کند!»
پ
• دوست برزیلی مان حتما منظور دیگری دارد که در نقل قول گسیخته از متن سخن ایشان، بر باد رفته است:
• منظور ایشان شاید این است که هر انقلابی در «هر موقعیتی» به انقلاب می اندیشد، انقلاب را بلحاظ نظری، نظامی، سازمانی و عملی تدارک می بیند و سودای سازش، رفرمیسم، اوپورتوینسم و تسلیم در سر نمی پرورد.
ث
• نکته قابل توجه دیگر این است که هر انقلاب اجتماعی در دیالک تیک خودپوئی و آگاهی جامه عمل می پوشد.
• روندهای خودپوی انقلاب خارج از اراده و خواست «هر انقلابی» مورد نظر دوست برزیلی مان است.
• انقلابیون اگر به تئوری رهائی بخش مارکس و انگلس و لنین تسلط کافی داشته باشند، فقط بخش آگاهانه انقلاب را سمت و سو می بخشند.
• بخش خودپوی انقلاب را ـ به قول درست لنین ـ هیچ کس و هیچ حزب و سازمانی نمی تواند پیش بینی کند، مگر اینکه حزبی با توده پیوندی تنگاتنگ داشته باشد و نبض توده را همیشه در مد نظر داشته باشد.
• بخش خودپوی انقلاب نیز به درجه معینی به آگاهی سرشته است، ولی اصولا بسان زلزله و توفان و آتشفشان بطرزی ناگهانی و غیرقابل پیش بینی دقیق، سر می رسد و همه را از دم غافلگیر می کند!
ج
• نقل قول ها اصولا چیز بدرد بخوری نیستند، ولی فیس بوک آن را مد کرده و مردم دنبال لقمه اندیشه های سهل الهضم می گردند و می یابند و مصرف می کنند، بی آنکه رشد کنند.
• نقل قول گسیخته از پیوند کلی خواننده را بیشتر گیج و سر در گم می کند تا آگاه.
• حقیقت نیم بند که در نقل قول ها تبیین می یابد، حقیقت نیست.
• حقیقت همیشه با تمامت و کلیت خود، حقیقت است!
حقیقت نیم بند چه بسا بدتر از دروغ است!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر