۱۴۰۰ دی ۸, چهارشنبه

زندگی مارکس و انگلس (۹۲)

  

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

  

فصل هفتم

در راه تشکیل حزب

عضویت در انجمن دادگران

ادامه

 

۸

سؤال

اما

این بود

که

رفتار طبقه کارگر جوان و کمونیست ها

در این انقلاب عنقریب چگونه باید باشد؟

 

این مسئله

ارواح انسانی را و بحث های انجمن دادگران را

به خود مشغول می داشت.

 

آیا

طبقه کارگر جوان و کمونیست ها

می بایستی به دعاوی اشراف فئودال (و روحانی) ایمان بیاورند

که

 بورژوازی دشمن مشترک اشراف فئودال و پرولتاریا ست؟

 

 

آیا

پرولتاریا

می بایستی

از

بورژوازی

که

به

استثمار بی رحمانه پرولتاریا می پرداخت،

در

مقابل اشراف فئودال و پادشاه

پشتیبانی کند؟

 

آیا

طبقه کارگر جوان و کمونیست ها

می بایستی

در

رویارویی بورژوازی با اشراف فئودال

بیطرفی

پیشه کنند

و

به

«تماشاگر خندانی»

استحاله یابند؟

 

آیا

حق با آتشین مزاجان

بود

که

بر آن بودند که پرولتاریا باید از تضاد اشراف فئودال با بورژوازی استفاده کنند

و

هر دو طبقه اجتماعی استثمارگر

را

همزمان از سر راه خود بروبند و جامعه کمونیستی را برپا دارند؟

 

سؤال پشت سر سؤال.

سؤالاتی

که

تا آن زمان بی جواب مانده بودند.

 

کارگران

اما

برای دفاع از منافع خود در انقلاب عنقریب

می بایستی به این سؤالات جواب دهند.

 

مارکس و انگلس

اما

می دانستند

که

انقلاب عنقریب در آلمان

فقط

می تواند

انقلاب بورژوایی ـ دموکراتیکی

باشد.

 

برای اینکه فقط بورژوازی قدرت کافی برای براندازی حاکمیت اشراف فئودال و استقرار حاکمیت طبقاتی خود را داشت.

 

مارکس و انگلس

اما

پس از انجام انقلاب بورژوایی ـ دموکراتیکی،

انجام انقلاب  کارگری

را

می دیدند.

 

پرولتاریای جوان

می بایستی

آماده این انقلاب شود.

 

آماده سازی پرولتاریای جوان

اما

فقط

توسط نیرویی می توانست صورت گیرد،

که

از

خود طبقه کارگر

 رشد کرده باشد

و

پیوند ناگسستنی با طبقه کارگر

 داشته باشد.

 

نیرویی

که

به

دانش مربوط به راه و آماج مبارزه رهایی بخش پرولتری

و

به

استراتژی و تاکتیک مبارزه طبقاتی پرولتری

مجهز باشد.

 

چنین نیرویی

فقط

می توانست

حزب پرولتری انقلابی

باشد.

 

مارکس و انگلس

همه انرژی و نیروی خود

را

صرف تدارک تأسیس چنین حزبی می کردند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر