دکتر
ورنر سپمن
دفاتر
مارکسیستی نوامبر 2010
برگردان
شین میم شین
5
بخش
پنجم
·
پس از اشاره شتابزده به مفهوم
دیالک تیکی مذهب، به مسئله آغازین برمی گردیم، تا ببینیم که «اوتوپی پول» و زر و
زیور ایدئولوژیکی چند لایه فریبا بر خصلت سرمایه داری آیا واقعا ربطی به شعور
مذهبی از نقطه نظر مارکس دارد؟
·
و یا مشخص تر بگوئیم:
·
آیا سخن گفتن از «دین و یا مذهب پول»
بیش از آن که خصلت یک سیستم معنوی ساز واقعی داشته باشد، خصلت استعاری ندارد؟
1
·
بت وارگی پول می تواند با تفکر
مذهبی وجه مشترکی داشته باشد، اما بنظر من، کفه ترازو به نفع گشتاورهای متضاد فی
مابین (بین آندو) سنگینی می کند.
2
·
آن سان که بت پرستی (فتیشیسم) در
فرم های کنونی آن را نمی توان بطور اوتوماتیک با دین و یا مذهب یکی تلقی کرد.
·
بویژه اگر ما تحلیل بت پرستی مارکس
را با درک او از دین و یا مذهب مبنا قرار دهیم.
·
مراجعه کنید به فتیشیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
3
·
اما این تمایزات از چه قرارند؟
4
·
من فکر می کنم که با شعور فتیشیستی
(مبتنی بر بت پرستی)، حالات و احوالی
تعیین می شوند و این شعور، آن حالات را تقدیری و سرنوشتی تلقی می کند، بی اعتنا به
اینکه آنها را در بست بپذیرد و یا میان آنها «تمایز» قائل شود.
5
·
معیار تمیز ماهوی ـ قبل از همه ـ
توانائی پذیرش چیزهای ماورای تجربی است و توانائی باور به غلبه ی توهم آمیز بر
ناملایمات زمینی است:
·
شعور مذهبی بدین طریق، جهان خاص خود
را پدید می آورد، جهانی که بر محور تصورات نجات و سعادت دور می زند.
6
·
اوتوپی کریه پول اما بر این مبنا
حرکت می کند که می توان در جهان موجود به آسایش
و رفاه دست یافت.
7
·
امید متکی و متمرکز بر پول و ثروت،
هر چه محکمتر به وضع موجود می چسبد.
·
زیرا تفکر بورژوائی در هیچیک از
فرم های خود دورنمائی برای «نجات و سعادت» نمی بیند.
·
تفکر بورژوائی فقط و فقط در پی
تصاحب است.
·
(داشتن
برای تفکر بورژوائی یکی از مقولات اساسی است.
·
در ادبیات بورژوائی به دیالک تیک
وجود و داشتن بکرات بر می خوریم. مترجم)
8
·
تئولوژی قرن بیستم با بی اعتنائی
به وعده های نجات و سعادت در موارد بیشماری نسبت به نیازهای جهان بینانه بورژوائی تمکین
می کند.
·
سر تعظیم فرود می آورد.
9
·
فوندامنتالیسم ارتجاعی مذهبی معاصر
بر این حال و احوال واکنش نشان می دهد.
·
افراط گرائی آن اما از امکان
ناپذیری بی چون و چرای حل این تضاد نتیجه گرفته می شود.
10
·
من فکر می کنم که قصه رقص حول
گوساله زرین در کتاب مقدس این مسئله را قابل فهمتر مطرح می سازد:
·
ثروت فقط یک وسیله یدکی (جانشینی)
است.
·
انسان ها از جلای طلا دچار کوری
شده اند.
·
امیدهای نجات و سعادت مبتنی بر
ثروت اما توهم آمیز و واهی می مانند.
11
·
هیچ مثال تاریخی در دست نیست که با
توسل به اوتوپی واره پول بتوان حاکمیتی را به لرزه در افکند.
·
اما با توسل به اوتوپی مذهبی می
توان حاکمیت موجود را متزلزل ساخت.
12
·
آنجا که سخن بر سر رهایش و
خودرهانی است، اوتوپی مذهبی نمی تواند جای دورنمای سوسیالیستی را بگیرد، اما لزومی
هم ندارد که سد راه آن باشد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر