فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
·
لرزید
·
و بر دو سوی خویش فرو ریخت
·
و دست های ملتمسش از شکاف
ها
·
مانند آه های طویلی به سوی
من
·
پیش آمدند:
·
«سرد است
·
و بادها خطوط مرا قطع می کنند
·
آیا در این دیار، کسی هست که هنوز
·
از آشنا شدن به چهره ی فنا شده ی خویش
·
وحشت نداشته باشد؟
·
آیا زمان آن نرسیده است
·
که این دریچه باز شود، باز باز باز،
·
که آسمان ببارد
·
و مرد بر جنازه ی مرد خویش
·
زاری کنان نماز گزارد؟»
·
شاید پرنده بود که نالید
·
یا باد در میان درختان
·
یا من که در برابر بن بست قلب خود
·
چون موجی از تأسف و شرم و درد
·
بالا می آمدم
·
و از میان پنجره می دیدم
·
که آن دو دست، آن دو سرزنش تلخ
·
و همچنان دراز به سوی دو دست من
·
در روشنایی سپیده دمی کاذب
·
تحلیل می روند
·
و یک صدا که در افق سرد
·
فریاد زد
·
خداحافظ!»
ادامه دارد.
ویرایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر