۱۳۹۴ مرداد ۲۶, دوشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (156)


جمعبندی از
مسعود بهبودی


عجب جفنگی.
اگر با اندیشیدن به چیزی و یا کسی،
کسی می توانست چیزی را و یا کسی را
به سوی خود بکشد،
سنگ روی سنگ بند نمی شد

باز هم صد رحمت به خدایان رحیم قدیم.
پاداش خدایان جانی جدید
برای خرد
فحش و توهین و شکنجه و شلاق و دار و تیر باران است.

برای ارزیابی دین
  فقط جنبه های پسیکولوژیکی آن مهم نیستند.

1
دین دیالک تیک آه و افیون است.

2
دین هم امید می دهد (آه ) و هم تخدیر می کند و تسکین می بخشد
و به تسلیم سوق می دهد. (افیون)

3
دین روح (شعور)  جامعه و جماعت بی روح و بی شعور است.

4
دین در جامعه طبقاتی یک نیاز است.

5
دین فرمی از شعور برای جماعت و جامعه بی شعور است.
دین شعور وارونه و پا در هوا ست.

حریف

یک نفر باید باشد که
بدون ترسِ ِ هیچگونه قضاوتی برایش همه چیز را تعریف کنی
تمام حرف هایی که دارد آرام آرام درونت می گندد را به زبان بیاوری
از آن حرف هایی که شب ها موقع خواب به بی رحمانه ترین شکل ممکن
به سرت هجوم می آورند
و رسالت شان این است که خواب را از تو بگیرند
حرف هایی که وسط قهقهه هم اگر یادشان بیفتی لال می شوی!
یک نفر که وقتی تو دهن باز کردی نگوید آره می دانم،
اصلا یک نفر باشد که هیچ چیز نداند
یک نفر باشد در این دنیا که نصیحت را بلد نباشد.
یک نفر که وقتی برایش تعریف میکنی که کارم دارد به جاهای باریک می کشد،
پوزخند نزند، به شوخی نگیرد
جدی بگیرد، خیلی هم جدی بگیرد،
آنقدر که یک سیلی جانانه مهمانت کند و با تمام قدرتش بزند زیر گوشت
یک نفر که تجربه ی هیچ چیز را نداشته باشد،
مثل همه ی آنهایی که خود را علامه دهر می دانند نباشد!
وقتی که برایش تعریف میکنی دستپاچه شود، گوش بدهد،
برایت فتوای ابوموسی اشعری صادر نکند،
راه کار ندهد، فقط گوش کند.
یک نفر که بداند این چیزهایی که تو تعریف میکنی
جواب منطقی ندارد،
اصلا منطق در مقابل این حرف ها بیچاره است
خیلی از آدم ها می خواهند حرف بزنند
صرفا برای اینکه دردشان آرام بگیرد
بعضی آدم ها درون شان روی کمربند زلزله است،
گاهی حرف می زنند
تا ویرانی زلزله درون شان را به تعویق بیاندازند
حرف زدن گاهی مُسکن است،
آدم ها گاهی حرف می زنند نه برای اینکه چیزی بشنوند،
نه اینکه کمک بخواهند
حرف می زنند که ویران نشوند
حرف می زنند که آرام بگیرند
مانند کسی که خود می داند چه روزی قرار است بمیرد،
آرام می گیرند.
به قول آن رفیق مان که می گفت :
حرف هایی در دلم هست
که حاضرم فقط به کسی بگویم شان
که قرار است فردا بمیرد.
همین.


1
روانکاوی امپریالیستی
هم برای ارضای همین نیاز خدایان زر و زور است:

2
خالی کردن جیب خلایق به ازای شنیدن پرت و پلای خلایق

3
روانکاوان امپریالیستی هم همین اند:

الف
هیچ چیز نمی دانند

ب
نصیحت بلد نیستند.

ت
تجربه ی هیچ چیز را نداشته اند.

پ
برای مشتری فتوای ابوموسی اشعری صادر نمی کنند

ث
راهکار ارائه نمی دهند.

ج
فقط گوش می کنند
و ته دل به ریش خلایق می خندند و کیف خر می کنند.


4
همه از دم می دانند، این چیزهایی که خلایق تعریف می کنند،
«درد بی درمان اند، مسائل بی راه حل اند.»

5
چون درمان شان انقلاب اجتماعی است.

6
چون راه حل شان تدفین سرمایه داری است.

حریف
 
«حرف زدن گاهی مُسکن است،
آدم ها گاهی حرف می زنند نه برای اینکه چیزی بشنوند،
نه برای اینکه کمک بخواهند
حرف می زنند که ویران نشوند»


1
این خیال باطل است:

2
خلایقی که حرف می زنند تا تسکین یابند و ویران نشوند،
ویرانه به تمام معنی اند و بی خبر از ویرانی خویشتن اند.

3
چون اگر ویرانه نبودند،
به دنبال درمان درد می گشتند و نه به دنبال مسکن.

4
ضمنا وجود مخاطب واجب نیست.
تبیین و تحریر افکار به مخاطب نیاز ندارد.

5
وابستگی به این و آن
تحت هر بهانه و عنوان
در شأن انسان نیست و مذموم است.

6
انسان با ایستادن روی پا خود، انسان است.

 امام زمان هم قرار است که از سوئد ظهور کند.
قبلا قرار بود از شوروی ظهور کند.
ولی برنامه اش را تغییر داده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر