تحلیلی از
شین میم شین
ریترز
در حالیکه اکثر فیلسوفان و فی الواقع عقل
سلیم
تناقض ها را خطا به شمار می آورند
فلسفه
ی دیالکتیک
معتقد است
تناقض
ها در واقعیت وجود دارد
و
مناسب ترین راه شناخت واقعیت مطالعه ی پیدایش این تناقض ها است.
·
ریترز تضاد عینی را با تناقض منطقی
یکسان جا می زند تا فلسفه علمی را و قبل از همه دیالک تیک ماتریالیستی و یا ایدئالیستی
را بی اعتبار سازد.
·
این ترفند عمال طبقه حاکمه ارتجاعی،
تازگی ندارد.
·
عوامفریبی کسب و کار دیرین حضرات
است.
1
·
تضادمندی چیزها، پدیده ها، سیستم
ها و روندهای هستی و به عبارت دقیقتر خصلت دیالک تیکی آنها، یعنی وحدت مندی و
تضادمندی همزمان اقطاب متنوع آنها، امری عینی است.
·
یعنی مستقل از میل و هوس و اراده و
علاقه آدم ها وجود دارد.
الف
·
نمکدان روی میز، بی اعتنا به میل و
هوس صاحب خانه و یا مهمان، دیالک تیکی از فرم و محتوا ست:
·
فرم مثلا گلابی شکل دارد و محتوائی
از نمک طعام.
ب
·
اگر نمکش هم نداشته باشد، فرم
گلابی شکل دارد و محتوائی متشکل از اتم های سیلیسیوم و سرب و غیره.
ت
·
هر اتم سیلیسیوم هم دیالک تیکی از
پروتون و الکترون است.
پ
·
هر مولکول سیلیسیوم هم دیالک تیکی از
جزء و کل (دیالک تیکی از اتم ها و مولکول) است.
2
·
اگر دیالک تیک عینی وجود نمی داشت،
هستی از حرکت و تغییر و رشد و توسعه باز می ماند.
·
موتور تحول چیزها، پدیده ها، سیستم
ها و روندهای هستی، خصلت دیالک تیکی آنها ست.
·
دلیل مخالفت عمال طبقه حاکمه با دیالک
تیک عینی نیز به دلیل تمایل شدید آنها به حفظ وضع موجود است.
3
·
چون تمکین به وجود دیالک تیک عینی
همزمان به معنی قبول تحول جامعه بشری خواهد بود.
·
آنگاه دیگر نمی توان جامعه سرمایه
داری را «پایان تاریخ» جا زد.
·
چون دیالک تیک حرکت و سکون، دیالک
تیک کمیت و کیفیت، قانون دیالک تیکی گذار از تغییرات کمی به به تغییرات کیفی، آژیر
مرگ نظام سرمایه داری را به صدا در می آورند.
·
خود نظام سرمایه داری نیز نتیجه
انقلابات ضد فئودالی بوده است.
·
ازلی که نبوده تا ابدی باشد.
4
فلسفه ی دیالکتیک
معتقد است
تناقض
ها در واقعیت وجود دارد
و
مناسب ترین راه شناخت واقعیت مطالعه ی پیدایش این تناقض ها است.
·
ریترز حالا معلقی جانانه می زند و
وارد عرصه تئوری شناخت می شود.
·
بنا بر ادعای او، مناسب ترین راه شناخت
واقعیت عینی، بررسی پیدایش تضادها ست.
·
ایرادات این ادعا کدامند؟
5
فلسفه ی دیالکتیک
معتقد است
تناقض
ها در واقعیت وجود دارد
و
مناسب ترین راه شناخت واقعیت مطالعه ی پیدایش این تناقض ها است.
·
ایراد اول این ادعا، این است که شناخت
واقعیت عینی را مثله و مخدوش می سازد و در «مطالعه پیدایش تضادها» خلاصه می کند و
این یاوه را به حساب دیالک تیک ماتریالیستی و یا ایدئالیستی و یا فلسفه علمی می
گذارد.
·
شناخت چیزها و پدیده ها به این
سادگیها نیست که ریترز جا می زند.
·
شناخت فی نفسه از گردنه ی دیالک
تیک اوبژکت ـ سوبژکت می گذرد.
6
مثال
·
دهقان چگونه می تواند به شناخت درخت
معینی نایل آید؟
·
از کجا می تواند بداند که درخت خشک
است و یا تر؟
·
میوه خواهد آورد و یا باید
برانداخته شود و به عنوان هیزم مورد استفاده قرار گیرد؟
7
·
یکی از مطمئن ترین راه ها برای شناخت
هر چیز و هر کس، کار بر روی آن چیز و آن کس است.
·
کلنجار با آن چیز و آن کس است.
·
به همین دلیل دهقان تبری برمی دارد
و ضربه ای بر تنه درخت فرود می آورد.
·
با فرود آوردن هر ضربه بر تنه درخت،
توسط حواس او، سیلی از سیگنال های حسی به کارخانه مغزش ارسال می شود.
الف
·
با کنار زدن پوست درخت، سیگنال های
حسی حاکی از خشکی، تری، پوکی، سفتی، سختی،
موریانه خوردگی و غیره تنه درخت به مغز ارسال می شود و اولین گام های شناخت درخت
برداشته می شوند.
ب
·
دهقان ضمنا به شناخت تبر خود نایل
می آید.
·
به شناخت اندازه بودن دسته تبر و
یا کوتاهی و درازی آن.
ت
·
دهقان در روند کار با تبر بر روی
تنه درخت، ضمنا به تیزی و کندی تیغه تبر پی می برد.
پ
·
دهقان ضمنا به نحوه درست و نادرست فرود
آوردن تبر بر تنه پی می برد.
ث
·
دهقان ضمنا به خود شناسی دست می
یابد.
·
مثلا به صحت و سقم تصورات پیشین
خویش راجع به تنه و تبر و تیغه و دسته تبر و نحوه فرود آوردن تبر بر تنه پی می برد
و لیاقت معرفتی خود ار به محک تجربه می زند.
ج
·
به همین دلیل کار امروز دهقان با
کار فردای او تفاوت چشمگیر کسب می کند.
·
چون دهقان در روند کار و ببرکت کار
امروز، هم شعورش تغییر کرده و هم تبرش را تغییر داده و هم نحوه کار با تبر را
تغییر داده است.
·
مثلا تیغه اش را سوهان زده و تیز
کرده است.
·
دسته تبر را درازتر کرده است.
·
نحوه فرود آوردن تبر را بهبود
بخشیده است.
8
فلسفه ی دیالکتیک
معتقد است
تناقض
ها در واقعیت وجود دارد
و
مناسب ترین راه شناخت واقعیت مطالعه ی پیدایش این تناقض ها است.
·
کجا و کی فلسفه علمی ادعا کرده که «مناسب
ترین راه شناخت» درخت مطالعه تضادها ست؟
·
دیالک تیک شناخت ـ قبل از همه ـ دیالک
تیک اوبژکت ـ سوبژکت است:
·
در این مثال ، دیالک تیک درخت و
دهقان است.
·
تبر پل پیوند میان اوبژکت شناخت (درخت)
و سوبژکت شناخت (دهقان) است.
·
تبر وسیله کار است.
9
·
اگر دهقان تبر هم نداشته باشد،
دستانش را، پاهایش را، دندان هایش را حتی به خدمت می گیرد و پوست تنه درخت را به
هر زحمتی باشد، می کند تا به وضع و حال زیر پوست واقف شود.
·
در آن صورت، دست و پا و دندان او
نقش وسیله کار بازی می کنند.
·
نقش وسیله کار ارگانیکی را بازی می
کنند.
10
·
وسایل کار میان سوبژکت (مثلا ذهن
ویا مغز دهقان) و اوبژکت (درخت) رابطه برقرار می کنند.
·
وسایل کار میان اوبژکت و سوبژکت پل
می زنند تا سیگنال های حسی از اوبژکت (درخت) به سوبژکت (آئینه ضمیر و یا دل دهقان،
مغز دهقان) جاری شوند.
·
شناخت چیزها، پدیده ها، سیستم ها و
روندهای هستی خود روندی شورانگیز است و ما در دیگر تأملات در این زمینه مفصلتر سخن
گفته ایم.
·
تأسف انگیز است که جمهوری ارتجاعی
اجامر به جای علم، خرافه به خورد خلایق می دهد.
·
به همین دلیل اعضای جامعه رفته
رفته خر می شوند و به جای اندیشه، عرعر می کنند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر