۱۳۹۴ شهریور ۲, دوشنبه

سیری در شعری از خواجوی کرمانی (2)


مسعود بهبودی

·        این شعر را خواجوی کرمانی به احتمال قوی در واکنش به حملات رقبا و شعرای معاصر خود سروده است.
·        کسب و کار شعرای کشور عه هورا از دیرباز تحقیر و تخریب رقابت آمیز یکدیگر بوده و کماکان هم شاید همین باشد.
·        بخش اعظم دیوان های شعرای عیرانی از فحش چه بسا جنسی ـ لومپنی به خواهر و مادر و زن و بچه ی شعرای رقیب تشکیل یافته است.

·        دلیل «چشم دیدن یکدیگر را نداشتن» حضرات احتمالا در مناسبات تولیدی فئودالی است.
·        همان طور که خوانین و سلاطین چلقوز، دشمن یکدیگر و در توطئه چینی مدام بر ضد یکدیگر بودند، روشنفکران فئودالی (شعرا و غیره)  هم هنری جز لشکرکشی لفظی بر ضد یکدیگر نداشته اند.

·        در همین چند دهه قبل، مجلات هنری و ادبی کشور از دست به یخه شدن نصرت رحمانی با براهنی خبر می دادند و اشعار احمد شاملو بر ضد شعرای معاصر خود و حتی به «آویز کردن»  آنها بر منجنیق شعر خویش نمونه هائی از تداوم این سنت قرون وسطائی اند.

1

گرمی خسرو و شیرین به شکر کم نشود
شعف لیلی ‌و مجنون به نظر کم نشود

·        معنی تحت اللفظی:
·        عشق شیرین و خسرو با آوردن و خوردن شیرینی کاهش نمی یابد.
·        شادی لیلی و مجنون به دلیل دیدار یکدیگر کمتر نمی شود.

·        خواجو در این بیت شعر، به مقایسه سوبژکتیو عشق شیرین و خسرو با شکر و عشق لیلی و مجنون با نظر دست می زند.

·        منظور اصلی خواجو، اثبات همیشه همانی عشق شیرین و خسرو و لیلی و مجنون است.

·        خواجو اگر نظری به دور و بر خود و یا حتی به زندگی شخصی خود می انداخت، در پرتو تجارب خود و همنوعانش به بی پایگی و یاوگی این تز «همیشه همانی» خود پی می برد.
·        ولی ظاهرا آتش کارزار رقابت با حریفان دیگر شعله می کشد و فرصت تفکر ندارد.

2

مهر چندانکه کشد تیغ و نماید حدت
ذره دلشده را آتش خور کم نشود

·        معنی تحت اللفظی:
·        مهر اگر هم با حدت و شدت تیغ بر کشد، آتش عشق خورشید در دل ذره عاشق کاهش نمی یابد.

·        منظور خواجو از «مهر» در این بیت، احتمالا آتشکده است.
·        چون در اساطیر ایران آتشکده ای به این نام وجود داشته است:
·        خواجو ظاهرا این معنی را بطور مکانیکی از بیتی از حکیم طوس گرفته و بطور مکانیکی هم به کار بسته است:   

چو آذرگشسب و چو خراد و مهر
فروزان به کردار گردان سپهر
فردوسی

·        معنی تحت اللفظی:
·        بسان آتشکده های آذر گشسب و خرداد و مهر و بسان سپهر گردان، فروزان بود.  

3
 مهر چندانکه کشد تیغ و نماید حدت
ذره دلشده را آتش خور کم نشود

·        خواجو اتشکده ی مهر را با خورشید مقایسه می کند.
·        بزعم خواجو، اگر آتشکده مهر خودش را هم جر بدهد و با حدت و شدت خارق العاده، تیغ های نور به اطراف پراکنده سازد، ذره عاشق از فکر پرواز به سوی خورشید، منصرف نخواهد شد.

·        خواجو مفهوم «پرواز ذره به سوی خورشید» را از مولانا گرفته است:
·        بزعم مولانا ذرات، شیفته خورشیدند و هم و غمی جز پرواز به سوی خورشید ندارند.
·        دلیل این توهم مولانا این است که با تابش خورشید، ذرات اکتیو می شوند و ضمنا قابل رؤیت می گردند.
·        مولانا نمی داند که ذرات همیشه و همه جا هستند و عشق نسبت به چیزی در سر ندارند.



هر گه، بگردانی تو رو،  آبی ندارد هیچ جو
کی ذره‌ها پیدا شود، بی‌شعشعه شمس الضحی
مولانا

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر تو روی برگردانی، هیچ جوئی آب نخواهد داشت.
·        درست به همان سان که بدون تابش خورشید، از ذره ها حتی اثری پیدا نخواهد بود.

4
صبح را چون نفس صدق زند با  شه چرخ
مهر خاطر به دم سرد سحر کم نشود

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر صبح نسبت به خورشید صادقانه عاشق باشد، عشقش با نسیم سرد سحر، کاهش نمی یابد.

·        خواجو بطور سوبژکتیو و دلبخواهی، آسمان را به ریسمان می بافد تا خرافه همیشه همانی همه چیز را به نحوی ازا نحاء اثبات کند:
·        صبح، عاشق صادق خورشید جا زده می شود و نسیم سرد سحر در کم و کیف عشق کذائی، هیچکاره قلمداد می شود.

5
·        یکی از خصوصیات اصلی شعرای قرون وسطی ایران و عیرانی جماعت کماکان، تنبلی فکری و تن پروری همیشگی است:
·        همه  مفاهیمی که خواجو، تا اینجا به خدمت گرفته، از این و آن بوده اند:
·        از شیرین تا خسرو، از لیلی تا مجنون، از مهر تا خورشید، از ذره تا آفتاب.

·        خواجو تاکنون تقریبا هیچ کار خلاقی نکرده است.

·        او فقط پازلتکه های حاضر و آماده را از اینجا و آنجا برداشته و بنا بر نیاز خویش، کنار هم نهاده است.

·        کسب و کار عیرانی ها هم کماکان همین است:
·        به خدمت گرفتن بیتی، کلام قصاری، آیه ای، حدیثی، روایتی از این و آن و وحی منزل و حقیقت مطلق تلقی کردن آنها.

·        طرز تفکر اسکولاستیکی هم همین است.
·        تعطیل کردن کارخانه کله برای همیشه و نشخوار مکانیکی جفنگیات این و آن.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر