مسعود
بهبودی
·
این شعر را خواجوی کرمانی به
احتمال قوی در واکنش به حملات رقبا و شعرای معاصر خود سروده است.
·
کسب و کار شعرای کشور عه هورا از
دیرباز تحقیر و تخریب رقابت آمیز یکدیگر بوده و کماکان هم شاید همین باشد.
·
بخش اعظم دیوان های شعرای عیرانی از
فحش چه بسا جنسی ـ لومپنی به خواهر و مادر و زن و بچه ی شعرای رقیب تشکیل یافته است.
·
دلیل «چشم دیدن یکدیگر را نداشتن» حضرات
احتمالا در مناسبات تولیدی فئودالی است.
·
همان طور که خوانین و سلاطین چلقوز،
دشمن یکدیگر و در توطئه چینی مدام بر ضد یکدیگر بودند، روشنفکران فئودالی (شعرا و
غیره) هم هنری جز لشکرکشی لفظی بر ضد
یکدیگر نداشته اند.
·
در همین چند دهه قبل، مجلات هنری و
ادبی کشور از دست به یخه شدن نصرت رحمانی با براهنی خبر می دادند و اشعار احمد شاملو
بر ضد شعرای معاصر خود و حتی به «آویز کردن» آنها بر منجنیق شعر خویش نمونه هائی از تداوم
این سنت قرون وسطائی اند.
1
گرمی
خسرو و شیرین به شکر کم نشود
شعف
لیلی و مجنون به نظر کم نشود
·
معنی تحت اللفظی:
·
عشق شیرین و خسرو با آوردن و خوردن
شیرینی کاهش نمی یابد.
·
شادی لیلی و مجنون به دلیل دیدار
یکدیگر کمتر نمی شود.
·
خواجو در این بیت شعر، به مقایسه سوبژکتیو
عشق شیرین و خسرو با شکر و عشق لیلی و مجنون با نظر دست می زند.
·
منظور اصلی خواجو، اثبات همیشه
همانی عشق شیرین و خسرو و لیلی و مجنون است.
·
خواجو اگر نظری به دور و بر خود و
یا حتی به زندگی شخصی خود می انداخت، در پرتو تجارب خود و همنوعانش به بی پایگی و
یاوگی این تز «همیشه همانی» خود پی می برد.
·
ولی ظاهرا آتش کارزار رقابت با
حریفان دیگر شعله می کشد و فرصت تفکر ندارد.
2
مهر
چندانکه کشد تیغ و نماید حدت
ذره
دلشده را آتش خور کم نشود
·
معنی تحت اللفظی:
·
مهر اگر هم با حدت و شدت تیغ بر
کشد، آتش عشق خورشید در دل ذره عاشق کاهش نمی یابد.
·
منظور خواجو از «مهر» در این بیت،
احتمالا آتشکده است.
·
چون در اساطیر ایران آتشکده ای به
این نام وجود داشته است:
·
خواجو ظاهرا این معنی را بطور
مکانیکی از بیتی از حکیم طوس گرفته و بطور مکانیکی هم به کار بسته است:
چو
آذرگشسب و
چو خراد و مهر
فروزان
به کردار گردان
سپهر
فردوسی
·
معنی تحت اللفظی:
·
بسان آتشکده های آذر گشسب و خرداد
و مهر و بسان سپهر گردان، فروزان بود.
3
مهر
چندانکه کشد تیغ و نماید حدت
ذره
دلشده را آتش خور کم نشود
·
خواجو اتشکده ی مهر را با خورشید
مقایسه می کند.
·
بزعم خواجو، اگر آتشکده مهر خودش
را هم جر بدهد و با حدت و شدت خارق العاده، تیغ های نور به اطراف پراکنده سازد،
ذره عاشق از فکر پرواز به سوی خورشید، منصرف نخواهد شد.
·
خواجو مفهوم «پرواز ذره به سوی
خورشید» را از مولانا گرفته است:
·
بزعم مولانا ذرات، شیفته خورشیدند
و هم و غمی جز پرواز به سوی خورشید ندارند.
·
دلیل این توهم مولانا این است که
با تابش خورشید، ذرات اکتیو می شوند و ضمنا قابل رؤیت می گردند.
·
مولانا نمی داند که ذرات همیشه و
همه جا هستند و عشق نسبت به چیزی در سر ندارند.
هر
گه، بگردانی تو رو، آبی ندارد هیچ جو
کی
ذرهها پیدا شود، بیشعشعه شمس الضحی
مولانا
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر تو روی برگردانی، هیچ جوئی آب نخواهد
داشت.
·
درست به همان سان که بدون تابش
خورشید، از ذره ها حتی اثری پیدا نخواهد بود.
4
صبح
را چون نفس صدق زند با شه چرخ
مهر
خاطر به دم سرد سحر کم نشود
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر صبح نسبت به خورشید صادقانه
عاشق باشد، عشقش با نسیم سرد سحر، کاهش نمی یابد.
·
خواجو بطور سوبژکتیو و دلبخواهی، آسمان
را به ریسمان می بافد تا خرافه همیشه همانی همه چیز را به نحوی ازا نحاء اثبات
کند:
·
صبح، عاشق صادق خورشید جا زده می
شود و نسیم سرد سحر در کم و کیف عشق کذائی، هیچکاره قلمداد می شود.
5
·
یکی از خصوصیات اصلی شعرای قرون
وسطی ایران و عیرانی جماعت کماکان، تنبلی فکری و تن پروری همیشگی است:
·
همه مفاهیمی که خواجو، تا اینجا به خدمت گرفته، از
این و آن بوده اند:
·
از شیرین تا خسرو، از لیلی تا
مجنون، از مهر تا خورشید، از ذره تا آفتاب.
·
خواجو تاکنون تقریبا هیچ کار خلاقی
نکرده است.
·
او فقط پازلتکه های حاضر و آماده
را از اینجا و آنجا برداشته و بنا بر نیاز خویش، کنار هم نهاده است.
·
کسب و کار عیرانی ها هم کماکان
همین است:
·
به خدمت گرفتن بیتی، کلام قصاری،
آیه ای، حدیثی، روایتی از این و آن و وحی منزل و حقیقت مطلق تلقی کردن آنها.
·
طرز تفکر اسکولاستیکی هم همین است.
·
تعطیل کردن کارخانه کله برای همیشه
و نشخوار مکانیکی جفنگیات این و آن.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر