۱۴۰۳ آذر ۲۶, دوشنبه

درنگی در مکررات مکرمات (۹۸)


درنگی

از 

میم حجری

 


از آمدنم نبود گردون را سود

وز رفتن من جلال و جاهش نفزود

وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود

کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود
عمر خیام


عمر جان
 
اولا
گردون
خرافه مفهومی بیش نیست. 
 
تو مگر ریاضی دان نبوده ای؟
 
ثانیا
گردون کذایی
در آمدن و رفتن تحفه های نطنز نقشی نداشته و دنبال جاه و جلالی نبوده است.
 
صفات طبقاتی تحفه ها را به موجودات خیالی ـ خرافی نسبت نده.
 
ثالثا
تحفه ها تنها موجودات هستی نبوده اند.
 
فقط شرف کیهان و بامدا اول و آخر و الی آخر بوده اند.

حتی مولانا می دانست 
که 
تحفه ها و تفاله ها
از جمادی مرده و نامی شده اند و از نما مرده اند و حیوان شده اند و از حیوان مرده اند و تحفه و تفاله شده اند.
 
آمدن و رفتن تحفه ها
و تفاله ها
فرقی با تشکیل و تجزیه و تلاشی جمادات و نباتات و جانوران و زباله ها ندارد.
 

 
همه از دم نتایج تجزیه و ترکیب اتم های مش مندلیف اند.
 
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر