درنگی
از
میم حجری
از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جلال و جاهش نفزود
وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود
عمر خیام
عمر جان
وز رفتن من جلال و جاهش نفزود
وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود
عمر خیام
عمر جان
اولا
گردون
خرافه مفهومی بیش نیست.
تو مگر ریاضی دان نبوده ای؟
ثانیا
گردون کذایی
در آمدن و رفتن تحفه های نطنز نقشی نداشته و دنبال جاه و جلالی نبوده است.
صفات طبقاتی تحفه ها را به موجودات خیالی ـ خرافی نسبت نده.
ثالثا
تحفه ها تنها موجودات هستی نبوده اند.
فقط شرف کیهان و بامدا اول و آخر و الی آخر بوده اند.
حتی مولانا می دانست
که
تحفه ها و تفاله ها
از جمادی مرده و نامی شده اند و از نما مرده اند و حیوان شده اند و از حیوان مرده اند و تحفه و تفاله شده اند.
آمدن و رفتن تحفه ها و تفاله ها
فرقی با تشکیل و تجزیه و تلاشی جمادات و نباتات و جانوران و زباله ها ندارد.
همه از دم نتایج تجزیه و ترکیب اتم های مش مندلیف اند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر