درنگی
از
میم حجری
روزی که تو بیایی
«روزی که تو بیایی»
عنوان این شعر شاملو ست.
در عنوان هر شعر
محتوای آن شعر تقطیر و تجرید می یابد.
سؤال اکنون این است
که منظور شاملو از «تو» چیست و یا کیست که تبدیل دوزه به بهشت در گرو آمدن آن و او ست؟
۱
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.
معنی تحت اللفظی:
شاملو و امثالهم
روزی
کبوترهای شان را پیدا خواهند کرد و مهربانی با زیبایی به وصلت خواهد رسید.
محتوای این جمله شاملو این است که کبوترهای شاملو و شرکاء
گم شده اند و حضرات آنها را روزی پیدا خواهند کرد.
کبوتر و کفتر پریده از پشت بام و یا از دست
می تواند روزی برگردد.
کبوتر و کفتر اما گم نمی شود تا کسی پیدا کند.
یکی از ایرادات اصلی و زیانبار اشعار از همه نوع و از همه کس
ضد علمی و ضد عقلی و ضد منطقی بودن دعاوی مطروحه در آنها ست.
شعر و نثر شعرگونه
بهترین و توجیه پذیرترین طریق و وسیله برای خوراندن خرافه به خلایق است.
به همین دلیل
همه عوامفریبان جهان
از شوپنهاور تا نیچه، از هایدگر تا سارتر و کامو
خرافات خود را یا به صورت شعر به خورد خلایق داده اند و یا به صورت نثر شعر گونه.
طرفه این است
که ادعا هر چه ضد عقلی تر و ضد علمی تر و ضد منطقی تر باشد،
به همان اندازه بیشتر محبوبیت و طرفدار کسب می کند.
یکی از مهم ترین دلایل محبوبیت اشعار حافظ و خیام و شهریار و شاملو و شفیعی و غیره
محتوای ایراسیونالیستی (ضد عقلی) آنها ست.
این هنوز چیزی نیست.
بدبختی بزرگتر این است
که
خلایق هر خرافه ضد عقلی و ضد علمی و ضد منطقی را شعر محسوب می دارند.
حتی اگر شر و ور باشد و بس.
به همین دلیل هر یاوه گوی علاف و عیاشی خیال می کند که شاعر است
و
عشعار خود را نه تنها تحریر و تکثیر و توزیع، بلکه حتی ترجمه می کند و باد در غبغب می اندازد و به زمین و زمان عشوه می فروشد و پوز می دهد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر