شین میم شین
سعدی
(دکتر حسین رزمجوف «بوستان
سعدی»، ص 101 ـ 103)
خرد باید اندر سر مرد و مغز
نباید مرا چون تو دستار نغز
·
معنی تحت اللفظی این بیت:
·
من ترجیح می دهم که به جای عمامه
گرانقیمت، مغز و عقل در سر داشته باشم.
1
·
سعدی در این بیت، دیالک تیک نمود و بود (پدیده و ماهیت) را به شکل دیالک
تیک دستار و مغز و عقل بسط و تعمیم می
دهد و نقش تعیین کننده را از آن بود (ماهیت، مغز و عقل) می داند.
·
دیالک تیک نمود و بود (پدیده و
ماهیت) یکی از ارزشمندترین شناخت افزارهای دیالک تیکی ـ ماتریالیستی است.
·
مارکس در شاهکار خود تحت عنوان «سرمایه»
این شناخت افزار را با شناخت افزار دیگری به نام دیالک تیک فرم و محتوا ترکیب می
کند و شناخت افزار دقیق تر و برا تری پدید می آورد:
·
دیالک تیک فرم نمودین ـ محتوای
ماهوی را.
2
خرد باید اندر سر مرد و مغز
نباید مرا چون تو دستار نغز
·
سعدی در این بیت به تحقیر نمود (دستار
نغز) می پردازد.
·
بنظر او و بدرستی معیار امتیاز و ارزشمندی
انسان ها نه عمامه نغز و گران قیمت، بلکه مغز و عقل در سر آنها ست.
·
کسی که مغز و عقل در سر ندارد، ولی
عمامه نغز بر سر دارد، به خری شباهت دارد که پالانی زرین دارد.
3
·
در صحت این نظر سعدی نمی توان کمترین
تردید را روا داشت.
·
ایراد استدلالی سعدی اما این است
که به نیت تأکید بر اهمیت و نقش بود (ماهیت، مغز و عقل)، نمود (پدیده، دستار نغز) را
تا حد هیچ تنزل می دهد.
·
ولی هرگز از این خبرها نیست.
·
نمود در دیالک
تیک نمود و بود هیچ واره و هیچ کاره نیست.
·
اصولا هیچ قطبی در هیچ دیالک تیکی هیچ
واره نیست.
·
قطب هیچ واره و هیچ کاره را به
قلمرو دیالک تیک راه نمی دهند.
·
هر قطب دیالک تیکی به نوبه خود نقش
صرفنظرناپذیری به عهده دارد.
·
بدون نمود (پدیده، ظاهر)، اصلا
امکان پی بردن به چند و چون بود (ماهیت، باطن) وجود ندارد.
·
این رنگ و بو و عطر و شکل و شمایل
سیب است که از ماهیت آن خبر می دهد و بیننده را به آزمون و آزمایش سیب ترغیب می
کند تا بدان گاز زند و به ماهیت آن پی ببرد.
·
انسان برای شناخت ماهیت چیزها،
پدیده ها و سیستم ها همیشه باید از نمود به راه افتد.
·
نمود نشانه های بود را در اختیار
حواس بنی بشر قرار می دهد.
4
·
بسیاری از حشرات و جانوران نیز
ببرکت نمود است که به بود پی می برند:
·
حیوانات با ادرار و تراوشات جسمی و
صدا و طبل و دهل و غیره نمود معین و مقرری را پدید می آورند تا از وجود خود هم
دوست را با خبر سازند و هم برای رقیب و دشمن خط و نشان کشند.
5
خرد باید اندر سر مرد و مغز
نباید مرا چون تو دستار نغز
·
می توان گفت که سعدی دیالک تیک
نمود و بود را به شکل دوئالیسم هیچ و همه چیز بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین
کننده را از آن بود می داند.
·
روندگان راه حقیقت اما باید از
چنین خطائی اکیدا پرهیز کنند و دیالک تیک نمود و بود به هیچ قیمتی تخریب نکنند.
·
در غیر این صورت، خطای نظری و در
پی آن، خطای عملی پیش برنامه ریزی شده خواهد بود.
·
یکی از ایرادات مهلک که چپ فلسفه فقیر
در ایران و نه فقط در ایران مرتکب شده، همین تخریب دیالک تیک نمود و بود بوده است.
6
خرد باید اندر سر مرد و مغز
نباید مرا چون تو دستار نغز
·
سعدی از مثال ساده و ظاهرا روشن
نتیجه اسلوبی غلط و فاجعه باری می گیرد.
·
وجود عقل و مغز اندیشنده در سر خیلی
خوب است، ولی وجود دستار چه بزرگ و چه کوچک، چه نغز و چه ارزان قیمت هم ضرورت دارد
و گر نه سر از سرما و یا گرما قادر به تفکر نخواهد بود.
·
سعدی با انتقاد توخالی و بی محتوا
از رقبای (ماهیتا همسان) خود در دستگاه حاکمه، چپ نمائی می کند.
·
او بخش مهمی از اعتبار توده گیر
خود را مدیون همین چپ نمائی عوامفریب خویش بوده است.
7
·
اما حکم سعدی حاوی هسته معقولی
است:
·
هنوز هم که هنوز است، همین
ظاهرپرستی در جامعه و جهان به عناوین مختلف و تحت اشکال مختلف رواج دارد و ظاهر
چیزها به معیار معیارها بدل شده است.
·
امروزه نحوه لباس پوشیدن، مارک
لباس و کفش، زشتی و زیبائی ظاهر، مدل ماشین و بزرگی و کوچکی خانه و میزان درآمد
ماهانه چنان عمده می شوند، که از شخصیت و خرد و ارزش های ماهوی انسانها چیزی باقی
نمی ماند.
·
ما این بیماری مسری اجتماعی و تمام
ارضی را فرمالیسم (ظاهرپرستی) می نامیم.
8
·
ایرداد دیگر سعدی در مصراع «خرد باید اندر سر مرد و مغز»، این است که او مغز را
چشمه اندیشه می داند.
·
این نظر سعدی ما را بی اختیار یاد
ماتریالیست های مکانیکی فرانسه (لامتری، دیدرو، هولباخ
و غیره) در قرن هجدهم می اندازد.
·
سعدی در موارد دیگری نیز شباهت
عظیمی به این غول های اندیشه بشری دارد، که به جای خود نشان داده خواهد شد.
·
اما مغز در واقع نه چشمه اندیشه،
نه منبع افکار، بلکه وسیله تفکر است.
·
داشتن صرف مغز به معنی داشتن توان
تفکر نیست.
·
مغز باید اندیشیدن را تمرین کند و
بیاموزد.
9
·
برای درک رابطه مغز و عقل باید از شناخت
افزار دیالک تیکی دیگری بهره برگرفت:
·
باید دیالک تیک ساختار و فونکسیون را
به شکل دیالک تیک مغز و عقل (تفکر) بسط و تعمیم داد و نقش تعیین کننده را از آن ساختار
(مغز) دانست.
·
چرا از دیالک تیک ساختار و فونکسیون
و یا مغز و تفکر سخن می گوییم؟
·
برای اینکه تفکر (فونکسیون) نیز
ساختار (مغز) را تحت تأثیر قرار می دهد:
·
رابطه ساختار و فونکسیون (مغز و
تفکر)، نه رابطه واره ای دوئالیستی، بلکه رابطه ای دیالک تیکی است.
·
خود مغز (ساختار) نیز در روند تفکر (یعنی در روند ایفای فونکسیون
خاص خویش) توسعه و تکامل می یابد و ببرکت تکامل و توسعه خود، کیفیت تفکر را بالاتر
می برد.
·
سعدی یک سال بعد در گلستان به غلط،
ولی نه بی دلیل تجربی، معده را محل نور معرفت (خرد و شناخت) خواهد دانست، نه سر را :
اندرون از طعام خالی دار
تا در او نور معرفت بینی
·
ما این مسئله را در روند تحلیل گلستان
مورد بحث قرار خواهیم داد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر