سرچشمه:
صفحه فیس بوک یاسر عزیزی
دو نكته جالب خاورميانه اي:
١- سال هاست غالب كارشناسان سياسي و جامعه شناسان معتقدند در تمام كشورهاي خاورميانه اي، به رغم وجود دولت هاي تقريبا سكولار، هر انتخابات آزادي به روي كار آمدن گرايشي مذهبي و حتی بنيادگرا منجر مي شود جز ايران كه از اتفاق تحت حاكميت دولتي ديني، به احتمال زياد در چنان انتخاباتي شاهد روي كار آمدن جرياني سكولار خواهد بود.
٢- در اكثر قريب به اتفاق كشورهاي مورد اشاره، به رغم وجود دولت هاي متمايل به امريكا، نوعي بدبيني (اگر نه عداوت) نسبت به ايالات متحده در ميان جمعيت غالب موج مي زند اما باز هم جز ايران كه به رغم ژست هاي به ظاهر ضد امريكايي ٣٠ و اندي ساله ي حاكمان دين گرا، نوعي اشتياق و گرايش منجي گرايانه ي ملموس به امريكا (در عين وجود سابقه اي نظير كودتاي ٢٨ مرداد) به چشم مي آيد.
اين هر دو نكته تنها و تنها بر تاثير غبارين بودن فضاي سركوب و استبداد خاورميانه اي و در نتيجه اعوجاجات غير منطقي مشي و گرايش مردمان تابع اين گستره هاي انساني - سياسي حكايت دارد.
استبداد و ديكتاتوري نه تنها از ضعف مشاعر و احساسات اصحاب ديكتاتوري و ديكتاتور ناشي مي شود كه به ضعف مشاعر محكومين چنين ساحت هايي نيز ختم مي شود. گرچه نگارنده ي اين سطور موافق عادي سازي روابط با ايالات متحده بوده است (كه به خودي خود دكان هاي سياسي و اقتصادي بسياري را خواهد بست) اما اين موج دخيل و توسل به هيولاي هزار سري چون دولت ايالات متحده نيز به خودي خود محمول نگراني از وادادگي ذهني خطرناكي است كه باز شدن دكان ها و بل پاساژهاي بزرگ تري را گوشزد مي كند. بسياري را مي توان ديد كه علل بزرگ ترين و بنيادين ترين معضلات اجتماعي، سياسي و اقتصادي را به بن بست روابط ميان ايران - امريكا فرو مي كاهند. شايسته است ميهن دوستان از هر گرايشي در تعديل اين هيجانات معلول ستم و هدايت آن به سمت درك درست واقعيت همت كنند.
ياسر عزيزي
پراكنده گويي هاي گاه به گاه - ٩
(دو شنبه: ١مهر ١٣٩٢ )
١- سال هاست غالب كارشناسان سياسي و جامعه شناسان معتقدند در تمام كشورهاي خاورميانه اي، به رغم وجود دولت هاي تقريبا سكولار، هر انتخابات آزادي به روي كار آمدن گرايشي مذهبي و حتی بنيادگرا منجر مي شود جز ايران كه از اتفاق تحت حاكميت دولتي ديني، به احتمال زياد در چنان انتخاباتي شاهد روي كار آمدن جرياني سكولار خواهد بود.
٢- در اكثر قريب به اتفاق كشورهاي مورد اشاره، به رغم وجود دولت هاي متمايل به امريكا، نوعي بدبيني (اگر نه عداوت) نسبت به ايالات متحده در ميان جمعيت غالب موج مي زند اما باز هم جز ايران كه به رغم ژست هاي به ظاهر ضد امريكايي ٣٠ و اندي ساله ي حاكمان دين گرا، نوعي اشتياق و گرايش منجي گرايانه ي ملموس به امريكا (در عين وجود سابقه اي نظير كودتاي ٢٨ مرداد) به چشم مي آيد.
اين هر دو نكته تنها و تنها بر تاثير غبارين بودن فضاي سركوب و استبداد خاورميانه اي و در نتيجه اعوجاجات غير منطقي مشي و گرايش مردمان تابع اين گستره هاي انساني - سياسي حكايت دارد.
استبداد و ديكتاتوري نه تنها از ضعف مشاعر و احساسات اصحاب ديكتاتوري و ديكتاتور ناشي مي شود كه به ضعف مشاعر محكومين چنين ساحت هايي نيز ختم مي شود. گرچه نگارنده ي اين سطور موافق عادي سازي روابط با ايالات متحده بوده است (كه به خودي خود دكان هاي سياسي و اقتصادي بسياري را خواهد بست) اما اين موج دخيل و توسل به هيولاي هزار سري چون دولت ايالات متحده نيز به خودي خود محمول نگراني از وادادگي ذهني خطرناكي است كه باز شدن دكان ها و بل پاساژهاي بزرگ تري را گوشزد مي كند. بسياري را مي توان ديد كه علل بزرگ ترين و بنيادين ترين معضلات اجتماعي، سياسي و اقتصادي را به بن بست روابط ميان ايران - امريكا فرو مي كاهند. شايسته است ميهن دوستان از هر گرايشي در تعديل اين هيجانات معلول ستم و هدايت آن به سمت درك درست واقعيت همت كنند.
ياسر عزيزي
پراكنده گويي هاي گاه به گاه - ٩
(دو شنبه: ١مهر ١٣٩٢ )
میم حجری
1
سال هاست غالب كارشناسان سياسي و جامعه شناسان معتقدند...
·
«غالب كارشناسان سياسي و جامعه شناسان» کذائی یا جیره خوار مستقیم و غیرمستقیم طبقه
حاکمه (امپریالیسم) اند و آگاهانه و به فرمان ارباب در راستای منافع استراتژیکی آن
قلم و یا دم می زنند و یا به دلیل وابستگی طبقاتی به طبقه حاکمه، مسائل ملی و بین
المللی را از همان زاویه می بینند که طبقه حاکمه می بیند و یا می خواهد که دیده
شود.
·
به چاه کشف حقیقت عینی اندر شدن با طناب رسانه های تمام
ارضی نشانه ساده لوحی است.
·
تحلیل دیالک تیکی مسائل ملی و جهانی اما بهترین و مطمئن
ترین طریق برای کشف و احیانا افشای حقیقت عینی است.
2
در تمام كشورهاي خاورميانه اي، به رغم وجود دولت هاي
تقريبا سكولار، هر انتخابات آزادي به روي كار آمدن گرايشي مذهبي و حتی بنيادگرا
منجر مي شود.
·
حکومت سکولار و یا تئوکراتیک فقط فرم های مختلف حاکمیت طبقه حاکمه اند.
·
دو ظرف متفاوت برای محتوای واحد اند.
·
کاسه و دیگ برای آش واحدی اند.
·
این در طبیعت دیالک تیک عینی است که بتوان در فرم های متفاوتی، محتوای واحدی
را به خورد مردم داد و یا در فرم واحدی، مضامین (محتواهای) مختلف، متفاوت و یا چه
بسا حتی متضاد را گنجاند.
·
بازی با فرم ها برای قالب کردن محتوای طبقاتی واحد کسب و کار دیرین طبقه حاکمه
عوام فریب بوده است.
·
می توان این طرز تفکر و ترفند تحمیق را فرمالیسم معرفتی محسوب داشت.
3
·
این بدان معنی است که دول سکولار و مذهبی و حتی فوندامنتالیستی و چه بسا حتی
فاشیستی می توانند نماینده ایدئولوژیکی ـ روبنائی زیربنای واحدی و طبقه حاکمه واحدی
باشند.
مثال
·
حکومت های فاشیستی سرهنگان یونان، اسپانیا و پرتقال، حکومت دموکراتیک آلمان غربی،
مونارشیسم انگلیس، جمهوری لائیک فرانسه همه از دم فرم های مختلف فرمانفرمائی طبقه
حاکمه واحدی بوده اند:
·
نمودار آش کشک خاله ای در ظروف بظاهر مختلف، متفاوت و حتی متضاد بوده اند.
·
هدف و آماج همه اینها اما برقراری، تحکیم و توسعه حاکمیت سرمایه بر کار بوده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر