نادر ابراهیمی
(1315 ـ 1387)
نویسنده، فیلمساز، ترانه سرا، مترجم، روزنامه نگار
تحلیلی از شین میم شین
نامه ی نادر ابراهیمی به همسرش
سرچشمه:
صفحه فیس بوک نسترن فقیه نصیری
عزیز من!
دو نفر كه عاشق اند و عشق آنها را به وحدتی
عاطفی رسانده است، واجب نیست كه هر دو صدای كبك، درخت نارون، حجاب برفی قله علم
كوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند.
اگر
چنین حالتی پیش بیاید، باید گفت كه یا عاشق زائد است یا معشوق و یكی كافی است.
1
دو
نفر كه عاشقاند و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است.
·
مفهوم «عشق» شاید مظلوم ترین و حک
حرمت شده ترین و مبهم ترین مفهوم در ادبیات فارسی باشد.
·
کسی نمی داند که منظور از عشق
چیست، ولی صفتی و فونکسیونی و معجزه ای نیست که بدان نسبت داده نشود.
·
واژه عشق شاید خویشاوندترین واژه
به واژه خدا باشد.
·
هر کرد و کاری در طبیعت و جامعه و
تفکر به گردن خدا انداخته می شود.
·
خدائی که خود مخلوق بنی بشر در
نازل ترین پله های توسعه مادی، فکری و فرهنگی اش بوده است، به چرخش قلمی همه کاره
جا زده می شود.
·
نادر با مفهوم کذائی عشق همین کار
را می کند که عقب مانده ترین و یا عوام فریب ترین آدم ها با مفهوم خدا کرده اند و
می کنند.
2
دو
نفر كه عاشق اند و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است.
·
در جهان بینی نادر ابراهیمی عشق دو
نفر را به وحدت عاطفی می کشاند.
·
عشق پل پیوند میان عاشق و معشوق
است.
·
هسته ای از حقیقت در این نظر نادر
وجود دارد.
·
شکی نیست که عشق همزیستی انسان ها را امکان پذیر می سازد و استحکام می بخشد.
·
عشق اما در بهترین حالت ثانوی است
و نه اولین، معلول است و نه علت.
·
اگرچه عشق در سیستم مختصات دیگر
خود نقش و فونکسیون عظیم علت به دوش می کشد و عاشق فلک زده را به هر هنری و یا به
هر رزالت و ذلتی وامی دارد.
3
دو
نفر كه عاشق اند و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است.
·
عشق زن و شوهر اما در حقیقت به
وحدت مادی انسان ها منجر می شود، به وحدت منافع انسان ها منجر می شود.
·
ریشه مادی و واقعی عشق نیز در همین
منافع مادی است.
·
عشقی که بی اعتنا به منافع مادی و
تعلقات طبقاتی و ایدئولوژیکی برقرار شود، با گذشت زمان رنگ می بازد و پژمرده می
شود.
·
عملا کمتر زنی و یا مردی بدون
اعتنا به بنیان های مادی و طبقاتی و ایدئولوژیکی به کسی دل می بندد و او را به همسری
برمی گزیند.
·
رابطه دیالک تیکی زن و مرد با حساب
و کتاب و سنجش و کنکاش ژرف برقرار می شود و مرتب سوهان می خورد، تضعیف و یا تحکیم
می شود.
·
حرف آخر و تعیین کننده را در دیالک
تیک زن و شوهر، مناسبات اقتصادی می زنند و نه مناسبات عاطفی.
·
عاطفه و احساس همیشه و همه جا غلام
حلقه بگوش مناسبات اقتصادی اند.
·
مردی که قادر به سیر کردن شکم زن و
بچه اش نباشد، حتی اگر پلی بوی باشد، زنی برایش تره خرد نخواهد کرد و برعکس.
·
با زن و مرد بصورت زیبا می توان
خوشگذرانی موقتی و گذرا و هرازگاهی کرد، ولی با او نمی توان تشکیل خانواده داد.
·
برای همزیستی قبل از عاطفه و احساس
پایه های مادی زیست ضرورت دارند.
·
برای همزیستی معنامند و رئال،
تعیین کننده مناسبات طبقاتی و ایدئولوژیکی اند.
·
عشق بعدها پدید می آید و توسعه می
یابد و یا تضعیف می شود و جای خود را به نفرت می دهد.
4
دو نفر كه عاشقاند و عشق آنها را به وحدتی
عاطفی رسانده است، واجب نیست كه هر دو صدای كبك، درخت نارون، حجاب برفی قله علم
كوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند.
اگر
چنین حالتی پیش بیاید، باید گفت كه یا عاشق زائد است یا معشوق و یكی كافی است.
·
بدبختی انسان های فلسفه فقیر همین
است:
·
درجا زدن در خطه خاص و گریز از
عالم عام.
·
پرسه زدن در سطح پدیده ها و
پرداختن به پدیده های سطحی و پرهیز از کمترین توجه به روندهای ماهوی.
·
مثال هائی که نادر بطور سوبژکتیف
اختراع می کند و بر زبان می راند، همه از دم به اختلافات سلیقه ای، علاقه ای و سوبژکتیف
افراد مربوط می شوند.
·
کسی بر سر اختلاف سلیقه و علاقه
نسبت به برف قله علم کوه و نارون و کبک و خروس به دادگاه نمی رود.
·
اختلافات همیشه بر سر مسائل ماهوی
و چه بسا حتی مبهم و نامعلوم صورت می گیرند.
·
آن سان که طرفین دعوا چه بسا حتی خود
قادر به تشخیص و تصریح ریشه های اختلافات نیستند.
5
دو نفر كه عاشقاند و عشق آنها را به وحدتی
عاطفی رسانده است، واجب نیست كه هر دو صدای كبك، درخت نارون، حجاب برفی قله علم
كوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند.
·
اتفاقا برخلاف تصور و توصیه نادر
ابراهیمی، زن و شوهر و هر کسی که ذره ای شعور در کله دارد، باید حداقل «صدای كبك، درخت نارون، حجاب برفی قله
علم كوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی و امثالهم» را دوست داشته باشد.
·
چگونه زنی می تواند در زیر سقفی با
مردی مادام العمر زندگی کند که از صدای کبک و حجاب برف قله کوه ها متنفر باشد؟
·
زیبائی شناسی سطحی کمترین و عادی
ترین لیاقتی است که هر زن و یا مردی از همسر خود انتظار دارد.
·
با خر که نمی شود مادام العمر زیر
یک سقف همبستر شد و زندگی کرد.
6
اگر چنین حالتی پیش
بیاید، باید گفت كه یا عاشق زائد است یا معشوق و یكی كافی است.
·
عجب منطقی مردافکنی!
·
اگر زن و شوهری هر دو، چیزهای زیبای
پیش پا افتاده و عام را خوشایند بیابند، دیگر نیازی به رابطه عاشقانه نخواهد بود.
·
این کشف خارق العاده نادر اما به
چه معنی است؟
7
·
می توان پیشاپیش گفت که نادر در دیالک
تیک زن و شوهر، وحدت را عملا حذف می کند و تضاد را مطلق و همه کاره می سازد و نهایتا
فاتحه بلندی بر دیالک تیک زن و شوهر می خواند.
·
چون تفاوت سلیقه و علاقه و نظر نه
برای همزیستی، بلکه برای همستیزی و نتیجتا توسعه و تکامل و پیشرفت لازم است.
·
برای همزیستی به وحدت سلیقه و
علاقه و نظر نیاز بی چون و چرا وجود دارد.
·
در غیر این صورت، خانواده به میدان
جنگ بی پایان بدل خواهد شد.
8
·
کاری که نادر ابراهیمی بلحاظ
اسلوبی (متدیکی) در این نامه انجام می دهد، روی دیگر مدال کاری است که اهل طریقت و
عرفان با دیالک تیک عینی انجام می دهند:
·
اهل عرفان ـ درست بر عکس نادر
ابراهیمی ـ وحدت را مطلق می کنند و تفاوت و تضاد را از ریشه برمی کنند:
·
آنگاه مثلا در دیالک تیک زن و شوهر
وحدت سلیقه و علاقه و نظر مطلق برقرار می شود و هر دو عملا مکانیزه می شوند و از
فردیت خود تهی می گردند:
·
هر دو از چیز واحدی خوش شان می آید
و یا بدشان می آید.
·
جهان بینی نادر ابراهیمی را شاید بتوان عرفان وارونه و پا در هوا و معکوس تلقی کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر