۱۳۹۲ مهر ۲, سه‌شنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (31)


فصل دوم
مبارزه بر سر فلسفه و «نا فلسفه»
پروفسور دکتر اندراس گدو
برگردان شین میم شین
بخش سوم
فلسفه به مثابه تجسم خرد
ادامه

16

·        هگل از ایمان پیشین خویش مبنی بر اینکه «فلسفه بر تصورات حکم می راند و تصورات بر جهان»، بعدها هم صرفنظر نمی کند.
17

·        هگل برای فلسفه نقش تعیین کننده و مقدم قائل می شود و آن را نیروی صرفنظرناپذیر محسوب می دارد.

18

·        هگل مطلق کردن فلسفه را به حد اعلای آن سوق می دهد.


·        آن سان که مارکس به طعنه می نویسد:

19
·        بر طبق تصورات هگل

الف

·        «زندگی (بود، هستی)  مذهبی حقیقی هر کس، زندگی فلسفی ـ مذهبی (یعنی زندگی منطبق بر فلسفه مذهب) او ست.

ب

·        زندگی سیاسی حقیقی هر کس، زندگی فلسفی ـ حقوقی (زندگی منطبق بر فلسفه حقوقی) او ست.

ت
·        زندگی طبیعی حقیقی هر کس، زندگی فلسفی ـ طبیعی (زندگی منطبق بر فلسفه طبیعت) او ست.

پ
·        زندگی هنری حقیقی هر کس، زندگی فلسفی ـ هنری (زندگی منطبق بر فلسفه هنر) او ست.

ث
·        زندگی انسانی حقیقی هر کس، زندگی فلسفی (زندگی منطبق بر فلسفه) او ست.»
·        («رساله های اقتصادی ـ فلسفی»، کلیات مارکس و انگلس، بخش اول ، ص 582، 1968)

20

·        هگل ـ هر چند با دلخوری ـ  بالاخره درمی یابد که فلسفه حنای پس از عروسی است.
·        فلسفه، فقط شعور فرمی از تفکر است.
·        فلسفه، تفکر تفکر است.»
·        (هگل، «خرد در تاریخ»، ص 173، 1966)

21

·        در این پدیده های دوگانه گشتن، استکمالی آشکار می گردد.
·        استکمالی که آخرین حد امکان مفهوم خرد و مفهوم فلسفه ی کلاسیک بورژوائی در آن قرار دارد و نه تنها امکان ناپذیری آن را بلخاظ تاریخی به دنبال دارد، بلکه علاوه بر آن، امکان غلبه بر آن از طریق نوسازی فلسفه را نیز.    

22

·        ایده و تلاش هگل در زمینه تئوری علمی دیالک تیک، اگرچه در دوگانه گشتن گیر می کند و می ماند، ولی زمینه لازم را برای نوسازی فلسفه از طریق انتقاد از آن پدید می آورد.

23

·        مسئله فلسفه و «نا فلسفه» در قاموس هگل از دو قرار زیر بوده است:

الف

·        اولا به مثابه رابطه مقولات فلسفی با عینی سازی، با واقعیت ایده منطقی و با طبیعت و روح بوده است.
·        آن سان که ادعای این عینیت و یا ادعای تعلق فلسفه و عینیت به یکدیگر، بر هویت (یکسانی) سوبژکت ـ اوبژکت مبتنی بوده است.

ب

·        ثانیا به مثابه رابطه ی دانش مطلق فلسفه با مذهب، با «علوم پایان مند» و با «دانش تجربی فلسفی» بوده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر