خـدایـا، این سرنوشتی که برام بافتی ،
قسمتِ یقه اش یه خورده تنگه
قربون دستت، شلش کن
دارم خفه میشم
قربون دستت، شلش کن
دارم خفه میشم
سرچشمه:
پروین کامران
میم حجری
·
خدا مگر لباف علافی است، پروین کامران، که بنشیند و برای
میلیاردها نفر سرنوشت ببافد؟
1
·
نگارنده سرنوشت خود را در آئینه ی خود و جامعه و جهان
خود باید دید.
2
·
سرنوشت کذائی جامعه و جهان (تاریخ) را نه خدایان آسمانی
و یا زمینی، بلکه توده های مولد و زحمتکش بی نام و بی نشان و بی توقع و «بی همه
چیز» می سازند و تجسم اصیل و راستین خدا نیز همین توده ها هستند.
3
·
بنابرین، کلید اعجاز راستین، کلید رهایش نهائی حقیقی به
دست پینه بسته ی همین توده ها ست.
4
·
خردگرایان جهان به همین «رسول راستین رهائی» دخیل می
بندند و به خدمتش مادام العمر، کمر.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر