۱۳۹۲ مهر ۲, سه‌شنبه

جهان و جهان بینی نادر ابراهیمی (5) (بخش آخر)


 نادر ابراهیمی (1315 ـ 1387) 
نویسنده، فیلمساز، ترانه سرا، مترجم، روزنامه نگار
تحلیلی از شین میم شین
نامه ی نادر ابراهیمی به همسرش
سرچشمه:
صفحه فیس بوک نسترن فقیه نصیری
  
1
بگذار صبورانه و مهرمندانه درباب هر چیز كه مورد اختلاف ما ست، بحث كنیم، اما نخواهیم كه بحث، ما را به نقطه مطلقا واحدی برساند.

·        خوب.
·        منظور نادر ابراهیمی از این توصیه و اندرز چیست؟

·        ایشان فرم بحث را پیشاپیش تعیین می کنند:
·        بحث باید توأم با صبر و مهر صورت گیرد.

2

·        فرم بحث را اما نه فقط سوبژکت بحث، بلکه علاوه بر آن، موضوع بحث تعیین می کند.
·        بحث راجع به مسائل بنیادی، جهان بینانه و طبقاتی نمی تواند با همان خونسردی و صبر و مهر انجام گیرد که بحث راجع به مسائل ریاضی و غیره صورت می گیرد.
·        اگر فرم بحث پیشاپیش مطلق شود، چه بسا بحث امکان ناپذیر می گردد.
·        سوبژکت بحث که ماشین نیست تا اندیشه های خود را بطور اوتوماتیک و خود به خودی بالا بیاورد.
·        سوبژکت بحث، انسان اجتماعی با جایگاه خارائین خود در شبکه مناسبات اجتماعی است.
·        به همین دلیل فرم بحث را نمی توان مطلق کرد.

·        چرا و به چه دلیل؟

3
بگذار صبورانه و مهرمندانه درباب هر چیز كه مورد اختلاف ماست، بحث كنیم، اما نخواهیم كه بحث، ما را به نقطه مطلقا واحدی برساند.

·        به این دلیل ساده که فرم همیشه و همه جا در رابطه دیالک تیکی با محتوا وجود دارد و در تحلیل نهائی بوسیله محتوا تعیین می شود.
·        فرم بحث را علاوه بر سوبژکت بحث (طرفین بحث)، محتوای (موضوع، اوبژکت) بحث تعیین می کند.

4


·        فرم بحث اما تعیین کننده نیست.

·        این را حتی شیخ شیراز می داند:

دلایل قوی باید و معنوی

·        شیوه استدلال باید بلحاظ تجربی و نظری درست باید.
·        حافظ هم از این حقیقت امر ـ البته نه در زمینه بحث، بلکه بطور کلی ـ خبر داشته است.
·        حافظ برای تعیین صحت و سقم ادعا، محک تجربه را به مثابه قاضی القضات رشوه نگیر پیشنهاد می کند:

خوش بود، گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود، هر که (و هر چه) در او (در آن) غش باشد.

5
بگذار صبورانه و مهرمندانه درباب هر چیز كه مورد اختلاف ماست، بحث كنیم، اما نخواهیم كه بحث، ما را به نقطه مطلقا واحدی برساند.

·        نادر ابراهیمی اما احتمالا می داند که چه می خواهد بگوید.
·        به همین دلیل با سوء استفاده از مفهوم «نقطه مطلقا واحد»، نسبیتی را وارد آماج بحث می کند.

·        بدین طریق بزعم ایشان، رسیدن به وحدت نظر نسبی، یعنی حل تضاد نظری مهم نیست.
·        مهم خود بحث است.
·        خواهیم دید.

6
بحث، باید ما را به ادراك متقابل برساند نه فنای متقابل .
   
·        ادراک متقابل به چه معنی است؟

·        شاید منظور ایشان آشنائی با نظر یکدیگر راجع به موضوعات معین باشد.
·        بنظر ایشان، بحث وسیله ای است برای آشنا شدن با مواضع نظری یکدیگر که خواه و ناخواه مواضع عملی را به دنبال خواهد آورد.

·        اما منظور نادر ابراهیمی از مفهوم «فنای متقابل» چیست؟

·        کسی که در بحث چاقوکشی نمی کند تا دیگری را نابود سازد.

·        نادر ابراهیمی ظاهرا بحث را با جنگ و جدال عوضی می گیرد.
·        و گرنه سوبژکت بحث (طرفین بحث) در بحث نابود نمی شوند.
·        مگر اینکه کسی با فوندامنتالیستی و یا فاشیستی وارد بحث شود.

·        آنچه در بحث لطمه می بیند، تصحیح، تدقیق و یا حتی رد می شود، موضع نظری افراد است.

·        احتمالا این همان چیزی است که نادر ابراهیمی می خواهد که لطمه نبیند و سر و مر و گنده به حیات خود ادامه دهد.
·        یعنی زن و شوهر با هم مهرمندانه و صبورانه بحث کنند، ولی نهایتا آب از آب تکان نخورد و هر دو سر موضع نظری خود بمانند.
·        خواهیم دید.

7
اینجا سخن از رابطه عارف با خدای عارف در میان نیست .

·        جهان بینی نادر ابراهیمی اکنون عریان تر نمایان می گردد:
·        کسی که برای کودکان کشور فلک زده کتاب می نویسد، به یاوه های قرون وسطی فئودالی همچنان و هنوز ایمان دارد.
·        ولی باز هم بد نیست که خدا وارگی مرد و یا زن را حداقل در حرف رد می کند.

8
سخن از ذره ذره واقعیت ‌ها و حقیقت‌ های عینی و جاری زندگی است.

·        نادر ابراهیمی اکنون دیالک تیک بحث را به شکل دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت (موضوع بحث و طرفین بحث) بسط و تعمیم می دهد:
·        موضوع بحث ایشان واقعیت عینی جاری در زندگی است، یعنی مسائل اجتماعی است.

9
بیا بحث كنیم.
بیا معلومات مان را تاخت بزنیم.
بیا كلنجار برویم .
اما سرانجام نخواهیم كه غلبه كنیم.

·        دم خروس خرده بورژوائی اکنون بیرون می زند:
·        هدف از بحث نوعی خودنمائی است:
·        هدف از بحث «تاخت زدن معلومات» است.
·        کلنجار متقابل است.
·        چیزی از جنس کلنجارها و شوخی های دیگر است.

·        آماج و هدف از بحث اما برابر با هیچ است:
·        بحث، مهرمندانه و صبورانه صورت می گیرد و کلی انرژی جسمی و روحی و روانی تلف می شود، ولی کسی بر کسی غلبه نمی کند.

·        غلبه در نظر اصلا مطرح نیست.

·        آماج بحث، خود بحث است:
·        به قول بعضی ها، بحث هم وسیله است و هم آماج.

·        می توان گفت که نادر ابراهیمی دیالک تیک وسیله و آماج را به شکل دوئالیسم همه چیز و هیچ بسط و تعمیم می دهد:
·        بدین طریق بحث همه چیز واره می شود و آماج مورد نظر هیچ واره.

10
بیا حتی اختلاف‌های اساسی و اصولی زندگی‌مان را، در بسیاری زمینه‌ها، تا آنجا كه حس می ‌كنیم دوگانگی، شور و حال و زندگی می‌ بخشد نه پژمردگی و افسردگی و مرگ، حفظ كنیم.

·        این دیگر نور علی نور است:
·        اختلافات اساسی و اصولی زندگی‌، در بسیاری از زمینه ‌ها حفظ می شوند.
·        البته با این توجیه که منبع شور و حال و زندگی اند و نه پژمردگی و افسردگی و مرگ.

·        از کی تاحالا اختلاف نظر به مرگ کسی منجر می شود؟

·        این در هر صورت نتیجه منطقی حاصل از بحث برای بحث است.

·        سؤال اما این است که اگر «اختلافات اساسی و اصولی زندگی‌» به  «پژمردگی و افسردگی و مرگ» منجر شوند، چه باید کرد؟
·        شاید بعدا راه حلی ارائه داده شود.
·        صبر باید کرد.

11
من و تو حق داریم در برابر هم قد علم كنیم و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم.
بی ‌آن‌كه قصد تحقیر هم را داشته باشیم .

·        اختلاف نظر چه ربطی به تحقیر یکدیگر دارد؟

·        اختلاف نظر اصولا یا علت مادی (طبقاتی) دارد، یعنی از وجود اجتماعی انسان ها نشئت می گیرد و یا علت معرفتی ـ نظری دارد، یعنی بسته به میزان شعور و شناخت آدمی است.

·        در هر صورت دلیلی برای تحقیر یکدیگر وجود ندارد.

·        اختلاف نظر اگر طبقاتی و ایدئولوژیکی باشد، دیر یا زود به تنفر متقابل منجر می شود.
·        فئودال زاده ای به هیچ ترفندی نمی تواند به همزیستی با عمله ای تن در دهد و با توسل به بحث کشکی، اختلافات نظری فی مابین را حفظ کند.

·        اگر اختلافات فی مابین، معرفتی ـ نظری باشند، می توان آنها را با بحث و روشنگری تعدیل کرد و به وحدت نظر نسبی رسید.  

12
عزیز من!
بیا متفاوت باشیم.

·        این حرف آخر نادر ابراهیمی است.

·        این استنتاج نهائی ایشان است:
·        متفاوت بودن!
·        متفاوت بودن به مثابه آماج نهائی!


·        امروزه همه نمایندگان طبقات انگل و استثمارگر و خودخواه و خونریز زیر همین پرچم ایدئولوژیکی سینه و زنجیر می زنند.
·        شعار همه از دم یکی است:

زنده باد تفاوت!

·        و منظور شان از تفاوت، حفظ امتیازات طبقاتی است.
·        حفظ نابرابری اجتماعی ـ اقتصادی است!

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر