شین میم شین
سعدی
(دکتر حسین رزمجوف «بوستان
سعدی»، ص 101 ـ 103)
دلایل قوی باید و
معنوی
نه رگ های گردن به حجت قوی
·
معنی تحت اللفظی این بیت:
·
در چالش نظری دلایل آدمی باید قوی،
معنامند و ماهوی باشند.
·
عصبانیت به قوت استدلال کمکی نمی
کند.
1
·
سعدی با این بیت معروف خویش به
توضیح تئوری شناخت خود کمر می بندد:
·
بنظر او دستیابی به حقیقت و دفاع
از آن باید با تکیه و توسل به استدلال قوی و ماهوی صورت گیرد و نه با کلفت تر و
بلندتر کردن صدای خود و توسل به خشم و خشونت و هارت و پورت و نه با چاقوکشی و قمه
و قداره کشی.
2
دلایل قوی باید و
معنوی
نه رگ های گردن به حجت قوی
·
سعدی در این بیت، از سوئی دیالک
تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک لحن و ظاهر عصبانی و استدلال قوی ـ معنوی بسط
و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن
محتوا (دلایل قوی و ماهوی ـ معنوی) می داند.
3
دلایل قوی باید و
معنوی
نه رگ های گردن به حجت قوی
·
سعدی ضمنا دیالک تیک نمود و بود را به شکل دیالک تیک ظاهر
عصبانی و استدلال قوی و معنوی توسعه و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را
به درستی از آن ماهیت و بود (دلایل قوی و معنوی) می داند.
·
اما منظور از ارائه دلایل قوی و
معنوی چیست؟
4
·
استدلال سعدی در اکثر موارد
امپیریستی (تجربه گرائی) ـ پراگماتیستی (مصلحت طلبی) است.
·
استدلال سعدی عمدتا بر آنالوگ هائی
(تشابهاتی) از جهان جمادات، نباتات و
جانوران مبتنی است.
·
سعدی برای اثبات نظر درست و یا نادرست
خود یا مسائل اجتماعی را ناتورالیزه (طبیعی واره) می کند و یا مسائل طبیعی را هومانیزه
(انسانی واره) و یا سوسیالیزه (اجتماعی واره) می کند:
الف
·
سعدی برای اثبات برتری اشرافیت
بنده دار و فئودال بر رعایا و تجار و پیشه وران دست خواننده را می گیرد و به نیزار
می برد.
·
آنگاه دست به استدلال پراگماتیستی
می زند:
·
نی اگرچه توخالی است، ولی علیرغم
آن، بلندتر و عالی مقام تر از دیگر گیاهان است.
· چون تبارش به نیشکر می رسد.
·
سعدی بدین طریق مسائل اجتماعی (برتری
طبقه حاکمه) را ناتورالیزه می کند تا به نیات ایدئولوژیکی خود جامه عمل بپوشاند.
ب
·
سعدی در جای دیگر، برای اقناع توده
های مولد و زحمتکش به بیگاری و پرهیز از بیکاری دست آنها را می گیرد و به طبیعت می
برد و به مقایسه درختان میوه با بید و نی بوریا می پردازد:
·
آنگاه به تجلیل همه جانبه از
درختان میوه می پردازد و بید و بوریا را به شلاق تحقیر و تخفیف می بندد:
·
او بدین طریق، مسائل و پدیده های
طبیعی را سوسیالیزه و هومانیزه می کند تا به هدف ایدئولوژیکی خود نایل آید.
5
·
سعدی برای اثبات خرافه های مذهبی و
فئودالی به نقل قصص و روایات خرافی و یا کلمات قصار خردمندانی بی نام و با نام توسل
می جوید.
·
مثلا برای منع فرزندان طبقه حاکمه از
همنشینی با فرزندان توده ها قصه پسر نوح را از قرآن نقل می کند که با بدان نشسته و
اصالت نبوی خود را بر باد داده است:
·
اگر اشراف زاده ای هم با افراد
توده ای بنشیند، امکان آن می رود که جوهر اشرافی بنیادی و مادر زادی خود را از دست
دهد و جزو بنی بشر معمولی گردد.
6
·
دلایل قوی در واقع باید بر دیالک
تیکی از حسی ـ عقلی و تجربی ـ نظری مبتنی باشند.
·
مثلا بر تجارب زنده زندگی و بر
استنتاجات علمی و استدلال نظری مبتنی باشند.
·
یعنی از پراتیک زندگی نتیجه گرفته
شوند و صحت شان در کوره پراتیک زندگی به ثبوت رسیده باشد و یا برسد.
7
·
پافشاری سعدی بر استدلال قوی و معنوی
در هر صورت بر طرز تفکر دیالک تیکی خودپوی او دلالت دارد.
8
·
سعدی با مفهوم «دلایل معنوی»، دیالک تیک فرم و محتوا را و ضمنا دیالک تیک نمود و بود
را به شکل دیالک تیک صورت و معنی بسط و تعمیم می
دهد و نقش تعیین کننده را از آن محتوا و
ماهیت (معنی) می داند.
·
بنظر سعدی دلایل باید به ماهیت
(معنی) چیزها، پدیده ها و سیستم ها مربوط باشند، نه به نمود (صورت ظاهر) آنها.
9
·
این نظر سعدی، نه تنها بطور کلی
درست است، بلکه حتی در عصر حاضر نبوغ آمیز است.
·
سعدی خواننده آثار خود را از ارائه
دلایل صوری و سطحی و عوام فریبانه منع می کند و به غور و بررسی روندهای ماهوی فرا
می خواند.
·
منظور او از دلایل معنوی را در حکم
بعدی به روشنی بیشتری می توان دید :
سر از کوی صورت به معنی کشید
قلم بر سر حرف دعوی کشید.
·
معنی تحت اللفظی این بیت:
·
از کوچه صورت و ظاهر قضایا وارد
عالم معنی شد و دلایل سطحی مدعی را رد کرد.
10
·
درک دیالک تیکی سعدی ششصد سال قبل
از هگل و مارکس، نه تنها شگفت انگیز، بلکه ستایش انگیز
است.
·
شاید خود سعدی از غنای اسلوبی خویش
آگاه نباشد، ولی این امر در صحت معرفتی ـ نظری بی چون و چرای آن تغییری نمی دهد.
·
این نظر سعدی در تئوری شناخت علمی به طرز زیر فرمولبندی می شود:
·
برای شناخت چیزها، پدیده
ها و سیستم ها باید از خطه مرئی و معلوم پدیده و نمود (مظاهر ظاهری) به عالم نامرئی
و نامعلوم ماهیت و بود (روندهای درونی) گذشت:
·
یعنی باید از مرئی به
نامرئی، از ملموس به ناملموس، از حسی به عقلی و از تجربی به نظری گذشت و برعکس.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک حسی و عقلی، دیالک تیک تجربی و نظری،
تئوری شناخت، تدارک تئوریکی تئوری شناخت، توضیح مکاتب مربوط به تئوری شناخت در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
11
سر از کوی صورت به معنی کشید
قلم بر سر حرف دعوی کشید.
·
قهرمان همین حکایت سعدی نیز همین
کار را می کند:
·
بحث را از عالم نمود (صورت) به
عالم ماهیت و بود (معنی) می کشد و بطلان ادعاهای صوری و سطحی رؤسای جلسه را اثبات
می کند.
·
اما سعدی خود، عالم بی عمل است و چه
بسا همین کشف نبوغ آمیز خود را بی پروا زیر پا می نهد :
·
وقتی او جامه کهنه و مندرس فقیه را
عمده می کند، وقتی از پائین نشستن فقیه در مجلس سخن می گوید، کاری جز عمده کردن
نمود (ظاهر) نسبت به ماهیت و بود (معنی) انجام نمی دهد.
·
سعدی حتی پست و بالای جامعه (اختلافات،
تفاوت ها و تضادهای طبقاتی) را نه بر اساس دلایل قوی و معنوی، بلکه بر مبنای دلایل
مصلحتی، الکی، کشکی، سطحی و صوری توضیح می دهد.
·
مراجعه کنید به تئوری سایه خدا، تئوری شبان ـ گرگ ـ گله، تئوری فقر و ثروت
و غیره
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر