۱۳۹۲ شهریور ۲۴, یکشنبه

رویاروئی های ایدئولوژیکی هر روزه (8)

 اثری از منصوره اشرافی
سرچشمه:
صفحه فیسبوک  منصوره اشرافی
گاهی افرادی پیغام می گذارند که نام شاعر را در زیر شعرهای صفحه ام بنویسم.
چندی قبل نیز فردی در تقبیح کردارم برایم نوشته بود که شما شعرهای زیبایی را انتخاب می کنید و در صفحه خودتان با عکس خودتان می گذاریدشان.
 بنا براین این توضیح را لازم دیدم که بنویسم تمام شعرها و نوشته هایی که در زیر آنها نامی وجود ندارد و یا تنها به نام کتاب اکتفا شده، ازخودم و از کتاب های منتشر شده ام است.

میم حجری

·        انتقاد منتقدین را به دل نباید گرفت.
·        چون نیت خیر دارند و تقصیر ندارند.

1

·        ایرانی جماعت فقط اگر یاوه ای را از مشاهیر شرقی و غربی تکرار کنند، اسمش را برای «اثبات» صحت بی چون و چرای آن،  یعنی برای حقیقت مطلق جا زدن آن، زیرش و یا بالایش می نویسند.

2

·        در غیر این صورت اشعار و اقوال دیگران را بی نام شاعر و مؤلف فلک زده باز تولید  می کند، تا به نام خودشان جا بزنند.

3

·        بهترین راه برای کشف هویت مؤلف و یا شاعر، نوشتن کامنتی انتقادی بر آن  است.

·        چرا؟
4

·        برای اینکه بلافاصله در واکنش به کامنت انتقادی بحق و یا بناحق، مأخذ و نام شاعر و مؤلف ذکر می شود تا «مال بد» به صاحبش برگردانده شود.

5

·        در هر صورت، آنچه در حاشیه می ماند، خود حقیقت عینی است.

·        چرا؟

·        به دو دلیل زیر:
الف

·        اولا به این دلیل، که منتقد جوینده ی نام شاعر شعر، هنر جد اندر جدی اش سپردن نام شاعر و «اطلاعات» بدرد نخور سطحی و صوری راجع به تاریخ و محل تولد و غیره شاعر به دربان حافظه است و کمترین اعتنائی به محتوای خود شعر ندارد.

ب

·        ثانیا به این دلیل که اگر نام شاعر زیر شعر نوشته شود، ساختار و محتوای خود شعر فراموش می شود و همراه با آن حقیقت عینی نیز در حاشیه می ماند.

6

·        علت سوسیولوژیکی این کرد و کار، یعنی ننوشتن نام مولد هر چیز بر روی آن چیز، مثلا  نام شاعر شعر در بالای آن، شاید نشانه خاستگاه انگلی فرد مورد نظر باشد بی اعتنا به اینکه چه دلیلی برای ننوشتن نام مولد شعر در چنته و یا در کله داشته باشد.

·        چون هر زحمتکشی برای زحمت زحمتکشی دیگر ارزش قائل می شود و قدر دان قلبی زحمات او ست.
·        این خصلت مبتنی بر حیف و میل بی پروای نعمات مادی و معنوی را می توان در اعضای طبقات اجتماعی فئودالی و یا بورژوائی بوضوح دید.

7


·        نمونه ای از این شیوه برخورد را در کلیدر محمود دولت آبادی می بینیم:
·        وقتی یاغی بیگانه با مشقت تولید گندم (قهرمان کلیدر، گل محمد؟) در انبار غله را می شکند و محتوای آن را به کام رود می سپارد، دهقانی دندان خشم بر جگر می فشارد و به اعتراض سرشته به احتیاط زیر لب زمزمه می کند:
·        این ولی گندم است و گندم آذوقه مردم است. (نقل به مضمون)

·        و بی تردید در ته دل می گوید:
·        «این گندم نتیجه رنج جسمی و روحی و روانی سالیان توده های رنجبر است.»     

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر