۱۳۹۲ شهریور ۲۹, جمعه

رویاروئی های ایدئولوژیکی هر روزه (19)

 
حریف
زمانی یک هنرمند یا شاعر می تواند مدافع راستین آزادی باشد که ذهنیت ایدئولوژیک و قالب بندی شده نداشته باشد که در آن صورت، دفاعش از آزادی هم مضحک و دروغین خواهد بود!
به راستی، با ذهن های بسته ی سیمانی چگونه می توان به آزادی و رهایی اندیشید؟   

میم حجری

1
زمانی یک هنرمند یا شاعر می تواند مدافع راستین آزادی باشد که ذهنیت ایدئولوژیک و قالب بندی شده نداشته باشد.

·        سؤال اول که با خواندن این حکم (جمله) حریف به خاطر خسته خطور می کند، این است که چرا شاعر و یا هنرمند و نه هر کس دیگر؟

·        چرا نه بقال، حمال، نجار، دلال، معلم، مهندس، پزشک، دهقان، عمله، بنا، طلبه، وزیر، وکیل، ولی، رئیس جمهور و غیره؟

2

·        سؤال دوم این است که منظور از آزادی چیست؟

·        احتمال این می رود که حریف، نه از آزادی واقعی، ملموس، محسوس و محدود، بلکه از آزادی انتزاعی (مجرد)  سخن می گویند.
·        آزادی انتزاعی اما فقط در کله آدم ها وجود دارد و هر کس بنا بر جایگاه اجتماعی خویش، تعریف خاص خود را از آن در کله و یا در چنته دارد.

·        از آزادی انتزاعی احدی حتی نمی تواند دفاع کند، دفاع راستین و یا دروغین پیشکش.

·        از چیزهای انتزاعی اصلا نمی توان دفاع کرد.

·        فقط از چیزهای مشخص می توان دفاع کرد.

·        چیزهای انتزاعی نیازی به دفاع کسی هم ندارند.
·        چون وجود خارجی ندارند و عملا روئین تن اند، یعنی زخم بردار نیستند.

3
زمانی یک هنرمند یا شاعر می تواند مدافع راستین آزادی باشد که ذهنیت ایدئولوژیک و قالب بندی شده نداشته باشد.

·        درست به خاطر انتزاعیت آزادی است که هر کس تعریف خاص خود را از آن دارد.
·        در این صورت، در هر صورت، هر کس به نوبه خود از آزادی مورد نظر خود دفاع راستین به عمل می آورد.
·        آنهم چه دفاعی!
4


·        هم هوشی مین و خلق ویتنام از آزادی مورد نظر خود دفاع راستین می کنند و حتی مقاومت انقلابی خود را جنبش آزادی بخش نام می دهند و هم جانسون و بعد نیکسون دولت خود را نماینده و مدافع بی چون و چرای اصیل ترین آزادی  قلمداد می کنند و برای دفاع از آزادی چندین میلیون «مورچه» ویتنامی را با بدترین تسلیحات ممکنه روانه اسفل السافلین می کنند.

·        میزان بمب هائی که به خاطر دفاع راستین از آزادی  بر سر «مورچه» های ویتنامی ریخته می شود، بیش از مجموعه میزان بمب هائی بوده که در جنگ جهانی دوم از سوی همه دول شرکت کننده در جنگ مصرف شده است.

5
زمانی یک هنرمند یا شاعر می تواند مدافع راستین آزادی باشد که ذهنیت ایدئولوژیک و قالب بندی شده نداشته باشد.

·        حریف  اکنون معیاری را عرضه می کنند که برای تمیز مدافع راستین آزادی از مدافع دروغین آن تعیین کننده است:
·        بنظر حریف  پیش شرط دفاع راستین از آزادی، نداشتن ذهنیت ایدئولوژیکی است.

·        اکنون می توان با یقین مطلق گفت که احدی در جبهه آزادی بخش ویتنام، مدافع راستین آزادی نبوده است.
·        چون همه از دم ذهنیت ایدئولوژیکی بی چون و چرا داشته اند.

6


·        اما سپاهیان امریکائی تنها چیزی که نداشته اند، ذهنیت ایدئولوژیکی بوده است.

·        اکثر آن بدبخت ها اصلا نمی دانستند که ذهنیت و یا ایدئولوژی به چه معنی است، چه برسد به داشتن آن.

·        بنابرین مدافعین راستین آزادی یانکی ها بوده اند.

·        بدین ترتیب افراد انسانی هرچه لاشخورتر باشند، به همان اندازه بیشتر مدافع  راستین آزادی خواهند بود.
·        این که هنوز چیزی نیست.

7


زمانی یک هنرمند یا شاعر می تواند مدافع راستین آزادی باشد که ذهنیت ایدئولوژیک و قالب بندی شده نداشته باشد که در آن صورت، دفاعش از آزادی هم مضحک و دروغین خواهد بود!

·        بنا بر منطق حریف، دفاع ویتنامی ها از آزادی نه تنها راستین نبوده، بلکه علاوه بر آن، مضحک و دروغین بوده است.
·        نتیجه نهائی اینکه تحمل اینهمه درد و زجر و زخم و شکنجه بر سر هیچ و پوچ بوده است.

8

·        اکنون اما این سؤال پیش می آید که چگونه می توان در جامعه بشری زیست و ذهنیت ایدئولوژیکی نداشت؟

·        همه که نمی توانند سرباز و مزدور هپیلی هپوی یانکی شوند و از ایام شیرخواری ایدئولوژی زدائی شوند.

9

·        باید ببینیم که بنی بشر ایدئولوژی زدائی شده به جای ذهنیت ایدئولوژیکی چی دارد؟

·        برای پاسخ به این پرسش باید چند ساعتی پای تلویزیون دول امپریالیستی نشست.
·        فرق هم نمی کند که کدام کانال باشد.

·        آنگاه می توان به روند و روال ایدئولوژی زدائی سنجیده و برنامه ریزی شده پی برد و ضمنا دریافت که به جای ایدئولوژی تخلیه شده، چی در ذهنیت خلایق پر می شود.

·        ما آزموده ایم در این عرصه بخت خویش:
·        به جای ایدئولوژی چیزی از جنس زباله که اسمش را می توان ایدئولوژی بورژوائی واپسین نام داد، در ذهنیت آدم واره های جوامع امپریالیستی تزریق می شود.

·        خطوط اصلی این ایدئولوژی به شرح زیرند:
·        پسیمیسم، نیهلیسم، سکسیسم، اگوئیسم، مازوخیسم، سادیسم،  یأس، خور و خواب و غیره.

10

 به راستی، با ذهن های بسته ی سیمانی چگونه می توان به آزادی و رهایی اندیشید؟  

·        عجب سؤالی!

·        کسی که پیش شرط دفاع راستین از آزادی را ایدئولوژی زدائی می داند، اکنون پیش شرط خود را زیر علامت سؤال قرار می دهد:
·        اذهان تخلیه ایدئولوژیکی شده و با زباله پر گشته، مگر همان اذهان سیمانی بسته نیستند؟

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر