سرچشمه :
صفحه فیس بوک شیوا
به چرک می نشیند
خنده
به نوار زخم بندیش ار ببندی،
رهایش کن
رهایش کن
اگر چند
قیلوله ی دیو آشفته می شود...
به نوار زخم بندیش ار ببندی،
رهایش کن
رهایش کن
اگر چند
قیلوله ی دیو آشفته می شود...
شاملو
میم حجری
میم
طرف فکر می کند
که خنده دست خود آدم است.
فقط کافی است
بخواهد و بخندد.
طرف ظاهرا انسان
را با ماشین خودکار (اوتومات، روبوت) عوضی گرفته است.
شیوا
همه چیز دست
خود آدم است .
دست خود آدم
است که در برابر سختی ها تسلیم شود و غمگین و رنجور و افسرده و شکست خورده باشد و
یا اینکه بر عکس به مشکلات با قدرت و خنده و آسان گرفتن غلبه کند.
خنده باور است
و امید .
فکر و باور زیبا
ست که زندگی را زیبا می کند و اینها همه دست خود آدم است...
بستگی دارد که
تفکر خود را چگونه پرورش دهیم.
·
ما برای به محک زدن نظرات خام خود
به تجزیه و سپس تحلیل کامنت شیوا مبادرت می ورزیم.
·
کسی نمی داند که چه قندی از این تصمیم
در دل بی پناه مان آب می شود.
·
چرا؟
·
به این دلیل ساده و پیش پا افتاده
که مطمئنیم، حداقل یک نفر از این هزار و اندی «دوست»، جفنگ ما را خواهد خواند.
·
و آن یک نفر خود شیوا ست.
·
خوب چه بهتر از این.
شیوا
همه چیز دست
خود آدم است.
·
این ادعای جسارت آمیز شیوا فی نفسه
زیبا و امیدآفرین و شادی بخش است.
·
چرا؟
1
·
برای اینکه در کشور شیوا جزم موسوم
به «مشیت الهی» وسیعا تبلیغ می شود و بنا بر این جزم دیرآشنا، حتی برگی بدون اراده
الهی تکان نمی خورد، چه برسد «دست خود آدم بودن همه چیز.»
·
چنین ادعائی در تحلیل نهائی کفر
محض است و اولین کسی که حکم تکفیر شیوا را صادر خواهد کرد، خود خواجه شیراز است که
حضرت شاملو از پیروان مادام العمر او و امثال او بوده است.
حافظ
رضا به داده بده وز جبین گره بگشا
که بر من و تو در اختیار نگشاده است.
·
خواجه شیراز در این بیت و صدها بیت
دیگر ـ بسان خان خودسر خودکامه ای ـ فرمان تسلیم و تحمل و رضا صادر می کند:
·
بنظر خواجه، «در اختیار (آزادی) به
روی بنی بشر بسته است.»
·
همه چیز هستی در قاموس خواجه، آش کشک
خاله خدا ست و چاره ای جز سرکشیدنش نیست.
2
همه چیز دست
خود آدم است.
·
موضع نظری شیوا صد در صد ضد موضع نظری
خواجه شیراز است.
·
این موضع شیوا اما به چه معنی است
و چه فرقی بلحاظ نظری و اسلوبی (متدیکی) با موضع خواجه و آخوندهای با عمامه و بی
عمامه دیگر دارد؟
3
همه چیز دست
خود آدم است.
·
هم شیوا و هم خواجه هر دو دیالک
تیک دیرآشنای جبر و اختیار را در مد نظر دارند.
·
خواجه آگاهانه و شیوا شاید
ناخودآگاه.
·
دیالک تیک جبر و اختیار همان دیالک
تیک ضرورت و آزادی است.
·
وقتی شیخ شیراز می گوید:
تیر چون از کمان همی گذرد
از کماندار بیند، اهل خرد
·
همین جزم تئولوژیکی (فقهی) خواجه
را به زبان دیگر به زبان می آورد:
·
بنظر او هم مسبب همه چیز شخص شخیص خدا
(به مثابه کماندار آسمانی) است.
·
می توان گفت که شیخ و خواجه قطب
جبر (ضرورت) را در دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) مطلق می کنند و قطب ضد
آن را، یعنی اختیار (آزادی) را انکار می کنند و تا حد هیچ تنزل می دهند.
·
بنی بشر بدین طریق به عروسک کوکی
بازیگر آسمانی بدل می شود.
·
این صد در صد ضد آن نظری است که
شیوا نمایندگی می کند.
4
پروردون ـ از مؤسسین آنارشیسم
همه چیز دست
خود آدم است.
·
موضع نظری شیوا را در تاریخ ایده
ها، آنارشیست ها هم نمایندگی کرده اند و کماکان نمایندگی می کنند:
·
بنظر آنان هم جبر (ضرورت) حرف مفت
است.
·
انسان آزاد و مختار مطلق است و به قول
شیوا «همه چیز دست خود آدم است.»
·
اکنون باید از شیوا پرسید:
·
این آدم کذائی و انتزاعی، مشخصا و واقعا
چیست و یا کیست که فعال مایشاء تشریف دارد و هر کرد و کاری بسته به میل و اراده او
ست؟
·
ما به این مسئله بر خواهیم گشت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر