۱۳۹۲ شهریور ۱۰, یکشنبه

تمرین تفکر مفهومی (141)


شین میم شین

سعدی
(دکتر حسین رزمجوف «بوستان سعدی»، ص88  ـ 89) 
که عشق من ای خواجه، بر خوی او ست
نه بر قد و بالای نیکوی او ست.

·        معنی تحت اللفظی این بیت:
·        ای خواجه، من عاشق خوی او هستم و نه  قد و قامت زیبای او.

1


·        سعدی در این بیت، دیالک تیک نمود و بود (پدیده و ماهیت)  را به شکل دیالک تیک قد و خوی بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن بود (ماهیت، خوی) می داند.

2

·        به نظر سعدی ظاهر زیبا ـ حداقل در مورد وابستگان به طبقه حاکمه ـ دال بر سیرت و خوی زیبا ست.

3

·        اما تفکر دیالک تیکی سعدی تفکری خودپو ست و از تفکر دیالک تیکی علمی فرسنگ ها فاصله دارد.
·        از این رو ست که نابغه قرون وسطی مثل متافیزیسینی لگام گسیخته دیالک تیک عینی چیزها، پدیده ها و سیستم ها را هر جا که منافع طبقاتی اش ایجاب می کند، بی پروا از هم می گسلد و جفت های دیالک تیکی را مجزا از هم و بی ارتباط به هم در نظر می گیرد.

4

·        در بیت «که عشق من ای خواجه، بر خوی او ست، نه بر قد و بالای نیکوی او ست» نیز دیالک تیک قد و بالا (ظاهر و نمود) و خوی (ماهیت و بود) تخریب و خوی (ماهیت و بود) ـ هر چند بدرستی ـ مطلق می شود.

5

·        سعدی بهتر از هر کس دیگر می داند که کسی نمی تواند خوئی (ماهیتی)  بدون قد و بالائی (بدون ظاهر و نمودی) تصور کند.
·        انسان حتی برای انتزاعی ترین پندارها (خدا، فرشته، جن و ابلیس) نیز به نحوی از انحاء ظاهری در ذهن خود اختراع می کند.

·        نمود فقط ظاهر صرف چیزها، پدیده ها و سیستم ها نیست.
·        نمود ساختار و قالبی است، که باطن (ماهیت و بود) چیزها، پدیده ها و سیستم ها را در بر می گیرد و بنوبه خود تحت تأثیر قرار می دهد و تحت تأثیر نقش تعیین کننده آن  قرار می گیرد.

6

·        این ادعا که کسی شیفته خوی محض کسی است، ادعای بی پایه ای است.

الف

·        چون ماهیت و بودی بدون نمودی، خوئی بدون قد و بالائی، سیرتی بدون صورتی، ظاهری بدون باطنی وجود ندارد و نمی تواند هم وجود داشته باشد.

ب

·        میان نمود و بود رابطه ساده و مبتذل برقرار نیست.
·        سعدی خود نیز به این واقعیت امر واقف است.

7

·        دیالک تیک نمود و بود (پدیده و ماهیت) یکی از مهمترین شناخت افزارهای دیالک تیکی است و در پیوند ماهوی با دیالک تیک فرم و محتوا قرار دارد:

الف
·        می توان گفت که نمود بخش اساسی فرم است.

ب  

·        و بود (ماهیت) بخش اصلی و تعیین کننده ی محتوا ست.  

8


·        اگر محتوای استکان را اتم های سیلیسیوم، سرب، آهن و غیره تشکیل می دهند، ماهیت آن را، یعنی بخش اصلی و تعیین کننده محتوا را اتم های سیلیسیوم تشکیل می دهند.

9

·        به همین دلیل است که مارکس از ترکیب این دو شناخت افزار خویشاوند، شناخت افزار جدیدی و گویاتری را پدید می آورد:
·        دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی را.

10

·        در این دیالک تیک از ترکیب فرم و نمود، فرم نمودین و از ترکیب محتوا و ماهیت، محتوای ماهوی تشکیل شده است که بمراتب گویاتر از دیالک تیک فرم و محتوا و یا دیالک تیک نمود و بود است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر