۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۴, دوشنبه

آزار تنهایی


آزار تنهایی
محمد زهری
از مجموعه برای هر ستاره
(تهران ـ شهریور ۱۳۳۹)

هوای خانه، سنگین است و افسرده است
گلی بی آب، در گلدان روی میز، پژمرده است
صدای بوسه، یا موج طنین خنده ای، مرده است

غبار آینه، پوشیده راه جلوه های پاک را بر خویش
چراغ سقف، لرزان است از تشویش

ورق های کتاب نیمه بازی، منتظر مانده است، دست آشنایی را
نشسته گربهٔ شیطان و نا آرام و بازیگوش
کنار پنجره، بی حوصله، اندوهگین، خاموش
سراپا پرده و دیوار و ایوان، گوش
که شاید بشنوند از خانه، گلبانگ صدایی را

و یا بر سنگفرش کوچه ریزد پرتو فانوس
به همراه نفس های شتاب آلود دلبندی
که جان را می شکوفاند ز رستاخیز لبخندی
 
نفس را می فشارد لحظه های حسرت و افسوس
که با آن یاد، آرام و قراری دلنشین باشد
نوازش های دستی نازنین باشد
میان حلقهٔ چشمان من، برق نگین باشد

چه آزاری است در این لحظه ها و یاد ها، بیگانه بودن با شکیبایی
چه آزاری است، تنهایی.

 
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر