حیف
و صد حیف
محمد
زهری
از
مجموعه «برای هر ستاره»
(تهران ـ اسفند ۱۳۳۹)
(تهران ـ اسفند ۱۳۳۹)
·
حیف و صد حیف کز این باغ
·
طعم آن میوه که روزی شیرین
·
بوی آن گل که زمانی دلخواه
·
مانده در گوشهٔ صندوقچهٔ یادِ کهن
·
باد می نالد و می پرسد:
·
«کو گل و میوهٔ این باغ بزرگ؟!»
·
من که پژمرده و مهجور زمستانم
·
ریشه ام منتظر شیرهٔ خاک
·
شاخه ام تشنهٔ خورشید بهار
·
باورم نیست، ولی می گویم:
·
«منتظر باید بود
·
می رسد موکب فرخندهٔ آن هستی بخش
·
که گل و میوه از آن بارور است.»
موکب
به سواره نظپام و پیاده نظامی اطلاق می شود
که امیری را همراهی می کنند.
·
آه، منتظر باید ماند!
·
این نویدی است، در آویخته بر پردهٔ رنگ
·
حیف و صد حیف که می گردد و می گردد، سال
·
لیک این باغ بزرگ
·
شوره زاری است
·
چون دل سوختهٔ من، بی برگ
·
چون دل سوختهٔ تـو، بی بـار.
رنگ
به رقص آهنگی اطلاق می شود
که که بتوان با آن رقصید.
پایان
ویرایش
از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر