(320 ـ 398)
(942 ـ 1020)
تحلیلی از
شین میم شین
بخش چهارم
گفتار اندر آفرینش مردم
چو ز این بگذری، مردم آمد پدید
شد این بندها را سراسر کلید
·
معنی تحت اللفظی:
·
پس از پیدایش
جانوران، نوبت به پیدایش انسان رسید، انسانی که کلید گشایش قید و بندهای یاد شده
گشت.
·
کدام قید و بند
ها؟
1
·
برای پاسخ به این
پرسش، سری به ابیات قبلی می زنیم.
·
شاید پاسخی در آن
بیابیم:
چو
دانا، توانا بد و دادگر
از
ایرا نکرد ایچ پنهان هنر
·
منظور حکیم از این
بیت را می توان اکنون دریافت:
·
چون خداوند جان و خرد، توانا و دانا بود، از این رو، به آفرینش
نبات و جانور راضی نشد، بلکه هر هنر دیگری را هم که داشت، نمودار ساخت.
·
هنر بعدی او آفرینش انسان بود.
2
·
در فلسفه فردوسی آفرینش
(به عبارت دقیقتر، تولید: آفرینش چیز از
ناچیز)، نوعی هنرنمائی بوده است.
·
این اما به چه معنی است؟
3
·
این بدان معنی
است که حکیم طوس میان تولید و هنر و نتیجتا میان مولد و هنرمند، علامت تساوی می
گذارد.
4
·
این ضمنا مرزبندی
پیشاپیش با شیخ شیراز در رابطه با مفهوم هنر است.
·
سعدی هنر را به
عنوان تبصره ای برای خروج از بن بست نظری اش توسعه می دهد:
·
بنا بر دگم بنیاد
نیک و بد، پسر نوح باید جزو نیکان باشد.
·
ولی نبوده است.
·
زن لوط هم قاعدتا
می بایستی جزو نیکان باشد.
·
او هم بنا بر
تصریحات قرآن کریم، نبوده است.
·
سگ اصحاب کهف هم
می بایستی کثیف و پلید و بد باشد.
·
ولی نبوده و حتی
به انسان بدل شده است.
5
·
این پدیده ها
دگماتیک فئودالی ـ مذهبی سعدی را به بن بست می کشند.
·
سعدی هنرمندی و
بی هنری افراد را به مثابه تبصره ای وارد دگماتیک فئودالی ـ روحانی ـ مذهبی خود می
سازد و دلیل بد شدن کسانی علیرغم داشتن بنیاد نیک و نیک شدن کسانی علیرغم داشتن
بنیاد بد را در بی هنری و یا هنرمندی آنها می داند.
·
چون سگ اصحاب کهف
هنرمند بوده، به ترفند پیروی از نیکان، تغییر ماهیت داده و نیک شده است.
6
نداند
بد و نیک فرجام کار
نخواهد
از او، بندگی کردگار
·
فردوسی خلاصه
بودن زندگی در خور و خواب و بی خبری جانوران از نیک بد فرجام کار را نوعی قید و
بند می داند.
·
به همین دلیل، انسان را کلیدی بر این قید و بندها محسوب می
دارد:
چو ز این بگذری، مردم آمد پدید
شد این بندها را سراسر کلید
·
این اما به چه معنی و به چه دلیل است؟
7
·
دلیل کلید وارگی انسان،
به احتمال قوی خردگرائی و خردمندی او ست.
·
به عبارت دیگر دانائی و توانائی او ست.
·
به عبارت دقیقتر، خدا وارگی او ست.
8
·
با توجه به این نکات به انسان وارگی خدای فردوسی و یا خدا وارگی انسان او می
توان پی برد.
·
این مرزبندی دیگر فردوسی با تئولوژی است که دوئالیسم انسان و خدا را نمایندگی می
کند.
·
تئولوژی ـ برخلاف فردوسی ـ انسان را
عبد و برده و بنده و انگل و ذلیل و هیچکاره و هیچ واره محسوب می دارد.
·
تئولوژی دوئالیسم عبد و معبود را به شکل دوئالیسم انسان و خدا بسط و تعمیم می
دهد.
·
تئولوژی به مردم محل سگ حتی نمی گذارد.
9
·
به همین دلیل می
توان فردوسی را پیشاهنگ هومانیسم در جهان محسوب داشت:
·
هومانیسم یعنی قرار دادن انسان در کانون جهان.
·
انسان وارگی خدا و یا خدا وارگی انسان و دانائی و توانائی هر دو بر هومانیسم فردوسی
دلالت دارند.
·
این تفاوت و تضاد آشکار فلسفه فردوسی با تئولوژی است.
9
سرش راست بر شد چو سرو بلند
به گفتار خوب و خرد کاربند
·
معنی تحت اللفظی:
·
انسان بسان سرو
بلند، سر برافراشت و قادر به تکلم و تفکر بود.
الف
سرش راست بر شد چو سرو بلند
·
فردوسی در این مصراع، اولا تفاوت نمودین جانور و انسان را تبیین می
دارد:
·
جانور سر به زیر است، در حالیکه انسان سربلند است.
ب
·
سر بلندی را
فردوسی به دو معنی بکار می برد:
1
·
اولا به عنوان معیار
عینی برای تمیز انسان از حیوان.
2
·
ثانیا به عنوان فضیلت
اخلاقی انسان
·
سربلندی و یا سر افرازی صفت انسان ایدئال فردوسی است.
·
به احتمال قوی تار و پود شاهنامه ضمنا از همین فضیلت انسانی تشکیل خواهد یافت.
·
فردوسی مخالف
سرسخت خواری مردم و خوارسازی مردم بوده است.
·
فردوسی طرفدار سرسخت سربلندی انسان بوده است.
·
به همین دلیل پیشاهنگ هومانیسم در 1000 سال پیش بوده است.
·
یادش به یاد باد.
ت
به گفتار خوب و خرد کاربند
·
فردوسی در این
مصراع، دو مشخصه ماهوی انسان را تبیین می دارد که هر دو ضمنا معیار تمیز انسان از
حیوان محسوب می شوند:
1
·
انسان در فلسفه فردوسی اول مجهز به زبان است.
·
موجودی متکلم است.
2
·
انسان علاوه بر
توان تکلم، خرد کاربند است.
·
یعنی قادر به کاربست خرد است.
·
قادر به جامه عمل پوشاندن به خرد در افکار
و گفتار و کردار خویش است.
·
انسان در قاموس فردوسی، خردگرا و خردمند و خردکاربند است.
·
صدها سال بعد از مرگ حکیم طوس، ایمانوئل کانت همین مقوله فردوسی را توسعه خواهد
داد و کتابی راجع بدان تحت عنوان « خرد عملی» خواهد نوشت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر