دیدبان
یعنی
نگهبان
سرباز یا قراولی
که
بالای بلندی بایستد و منطقه را تحت نظر داشته باشد.
محمد
زهری
(
۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون
ربابه نون
بــوم
و بــر مـرده در پنجـه ی شـام
بس
کــه بشکـسته راه نظـــر ها
از
نفس رفتـــه این قـریه، مانده
دیـدبــان
شب، انـــدر گـــذر ها
·
معنی تحت اللفظی:
·
بوم و بر در چنگ ظلمت مرده است.
·
برای اینکه راه نظرها شکسته است.
·
دیدبان شب در راه مانده و قریه از نفس افتاده است.
1
بــوم
و بــر مـرده در پنجـه ی شـام
بس
کــه بشکـسته راه نظـــر ها
·
محمد زهری در این بیت شعر، اولا دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
را به شکل دیالک تیک شام و بوم و بر بسط و تعمیم می دهد:
·
شام به مثابه سوبژکت (فاعل، ددی درنده، دیو، اژدها) بوم
و بر را به مثابه اوبژکت (مفعول، قربانی، طعمه، آهو، گوزن، خرگوش، موش) در پنجه سهمگین
خود می فشارد و از نفس می اندازد تا بر آن غلبه کند.
2
بــوم
و بــر مـرده در پنجـه ی شـام
بس
کــه بشکـسته راه نظـــر ها
·
محمد زهری ضمنا دیالک تیک وسیله و آماج را به شکل دیالک تیک نظارت و شناخت بوم و بر بسط و
تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را بدرستی
از آن وسیله (نظارت) می داند:
·
از بسکه راه نظرها بسته شده، بوم و بر در چنگ ظلمت، مرده
و غیر قابل شناخت گشته است.
·
اما منظور شاعر از انسداد (بسته شدن)
راه نظرها چیست؟
·
ضمن چرا به جای انسداد راه از شکست راه سخن می گوید؟
3
بــوم
و بــر مـرده در پنجـه ی شـام
بس
کــه بشکـسته راه نظـــر ها
·
منظور از انسداد راه نظرها به
احتمال قوی تعطیل زور گویانه و زورکی رسانه ها و نهادهای ملی و انقلابی مثلا
مطبوعات و انجمن ها و احزاب و تظاهرات و سخنرانی ها و غیره است که پس از کودتای 28
مرداد صورت گرفته است.
·
منظور از مرگ بوم و بر در پنجه شام
هم همین است:
·
جامعه در پنجه حکومت ترور و وحشت
دچار اختناق گشته است.
·
تحت چنین اختناقی «راه تبادل نظر، مبادله
فکری، خواه میان افراد منفرد و خواه میان احزاب و انجمن ها و جامعه» بسته می شود و
اعضای جامعه از همه چیز بی خبر می مانند و عملا گیج و سر در گم و کور می شوند.
4
بــوم
و بــر مـرده در پنجـه ی شـام
بس
کــه بشکـسته راه نظـــر ها
·
استفاده شاعر از مفهوم «شکست راه
نظرها»، به احتمال قوی تحت تأثیر آگاهانه و یا خودپوی تئوری فیزیکی (اوپتیکی) موسوم به «شکست نور» است.
·
محمد زهری احتمالا بطور غیر مستقیم
به واسطه نور و «شکست نور»، تعطیل تنویر افکار عمومی (روشنگری) را به خاطر خواننده
و شنونده شعر خطور می دهد.
5
بــوم
و بــر مـرده در پنجـه ی شـام
بس
کــه بشکـسته راه نظـــر ها
·
منظور شاعر می تواند حتی عمیقتر و
فراتر از این باشد:
·
با شکست نور، چیز مورد نظر کج و
کوله و معیوب و مخدوش به نظر می رسد.
·
احتمالا شاعر می خواهد از مانی
پولاسیون افکار عمومی و ضمنا از انحراف افکار عمومی پرده بردارد:
·
در یک چشم به هم زدنی، سالم ترین،
صادق ترین، خادم ترین و پاک ترین حزب
جامعه یعنی حزب توده به حزبی خاین، بی وطن، وطن فروش، نوکر اجنبی و هرچه دلت
بخواهد تنزل می یابد.
·
مراجعه کنید به مانی پولاسیون در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
6
·
تخریب احزاب و سازمان های متعلق به
خلق، همیشه و همه جا از همین قرار است:
·
پس از فروکش غرش رگبار و بمباران
تانک و توپ و مسلسل و هواپیما، غرش خروشانتر تسلیحات متنوع تبلیغاتی آغاز می شود.
·
بدین طریق، جامعه شناسی و
روانشناسی جامعه در اثر سمپاشی ایده ئولوژیکی مستمر و بی امان، چنان تخریب و تحریف
می شود، که چه بسا امر به خود خادمین خلق هم مشتبه می شود.
·
احتمالا به همین دلیل است که شاعر
از شکست راه نظرها سخن می گوید.
·
پدیده شکست نور سبب می شود که مثلا
قاشق چای خوری در استکان چای به صورت قاشقی شکسته نمودار گردد.
7
از
نفس رفتـــه این قـریه، مانده
دیـدبــان
شب، انـــدر گـــذر ها
·
محمد زهری در این بیت شعر، دیالک
تیک سوبژکت ـ اوبژکت را به شکل دیالک تیک دیدبان و قریه بسط و تعمیم می دهد:
·
دیدبان (سوبژکت شناخت) به سبب غلبه
ظلمت قیرگون، دیگر از عهده نظارت بر قریه
و شناخت آن بر نمی آید و در بهترین حالت در رهگذرها می ماند و نه در گلدسته های بلند
نظارت.
8
·
منظور شاعر از مفهوم «از نفس رفتن
قریه»، احتمالا همان اختناق کودتایی است:
·
منظور شاعر تسخیر همه رسانه ها و
نهادهای خلقی و ملی توسط اجامر و اوباش کودتا و بستن راه تنفس جامعه است
·
در این صورت است که دیدبان جامعه
(حزب توده) در بهترین حالت سرگردان کوچه ها می شود و قادر به روشنگری، سازماندهی
مقاومت و مبارزه نمی گردد.
9
قــریه
بس رفتــه در راه تــاریک
تـا
کـه تـن شسته در نهـر شبگیر
از
نسیـــم سحـــر، رخ دمیــــده
از
سپیــده، به جــان بسته تصویر
·
معنی تحت اللفظی:
·
قریه برای شستشوی تن در نهر شبگیر، برای رخ نمایی از
نسیم سحر و برای تصویر بستن از سپیده به جان، چه بسا راه تاریک طی کرده است و صدمه
جسمی و روحی و روانی دیه است.
·
محمد زهری در این بند شعر، از سیر و سرگذشت قریه پرده
برمی دارد:
·
قریه برای اینکه قریه گردد و به مثابه قریه نمودار گردد،
یعنی برای اینکه در نهر شبگیر، قیر شب از تن بشوید، به مدد نسیم سحر، نقاب تیره شب
از رخ بردارد و تصویری از سپیده به جان بندد، به «راه پیمائی دراز تاریخی» (مائو) از «قلب ظلمت» (ژوزف کنراد) خطر کرده است.
·
هر پیشرفتی در تاریخ به ازای جانبازی های عظیم میسر شده
است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر