محمد
زهری
(
۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون
ربابه نون
اما این نـظاره کـردنها و در دیگران زیستن ها او را تسکین نمیداد.
به خشم می آمد از آن همه نا آگاهی و نابسامانی.
نومید می شد از آن همه تکلف ها و سیرانه از گرسنه گـفتن ها
و خـفته پارس کـردن های بی اندیشگان به روشن اندیشی مشتهر.
1
·
محمود کیانوش در در این بند «تحلیل» خویش، محمد زهری را
در دو جبهه «نبرد» تصور و تصویر می کند و دو واکنش از او را برجسته می سازد:
الف
·
واکنش محمد زهری به «آنهمه نا آگاهی و نابسامانی» خشم است.
ب
·
واکنش محمد زهری به «آنهمه تکلف ها و سیرانه از گرسنه
گفتن ها و خفته پارس کردن های بی اندیشگان به روشن اندیشی مشتهر» نومیدی
است.
2
·
آنچه محمود کیانوش به محمد زهری نسبت می دهد، به احتمال
قوی مبتنی بر قیاس به نفس است:
·
خشم بر توده و نومیدی از روشنفکریت.
·
این واکنش اعضای طبقات اجتماعی واپسین است و نه واکنش وابستگان به توده و حزب توده.
·
چرا و به چه دلیل؟
3
·
اولا برای اینکه واکنش سرسپردگان به توده و اعضای حزب
توده به نادانی و نابسامانی روشنگری علمی و انقلابی است و نه واکنش پسیکولوژیکی (عصبی)،
مثلا خشم گرفتن و فحش دادن و توهین کردن.
·
اصولا واکنش عصبی کسب و کار کسانی است که یا از نفرت به
توده لبریزند و یا در کله اندیشه و در چنته سخن ندارند.
·
یعنی یا خر هستند و یا خردستیز.
4
·
ثانیا برای اینکه واکنش سرسپردگان به توده و اعضای حزب
توده به روشنفکریت سیر و ریاکار و تهی مغز (با «آنهمه تکلف ها و سیرانه از گرسنه
گفتن ها و خفته پارس کردن های بی اندیشه ها به روشن اندیشی معروف»)، نه یأس و
نومیدی، بلکه روشنگری مبتنی بر افشاگری و پرده دری علمی و انقلابی است.
5
·
محمود کیانوش با پرسه زدن در سطح چیزها، پدیده ها، سیستم
ها و روندها و با نگاه سرسری به اشعار محمد زهری از او صادق هدایتی، نصرت رحمانی
ئی و یا شاملو و ال احمدی سرهمبندی می کند و تحویل خواننده می دهد.
·
باید به دلایل و مدارک عینی او گوش کنیم تا ببینیم که
چرا به این نتایج کج و کوله رسیده است:
6
می دید که آدمـک اند و کـوس آدمـیت مـی زنند.
·
از دید محمود کیانوش، محمد زهری روشنفکریت سیر و ریاکار
و تهی مغز جامعه را «آدمک مدعی آدمیت» تصور می کرد.
·
در این طرز نگرش محمود کیانوش که به محمد زهری نسبت داده
می شود، شعبده بازی روشنفکریت سیر و ریاکار و تهی مغز برجسته و عمده می شود تا
ماهیت طبقاتی آن مستور و مسکوت بماند.
·
محمد زهری به احتمال قوی با این طرز نگرش از ریشه بیگانه
بوده است.
·
ولی باید ببینیم که کیانوش چه دلایل عینی در آستین دارد:
7
پس بـه درون مـی رفت و با درد خود می زیست که درد انسان بود.
·
محمد زهری پس از خشم گرفتن بر توده و نومیدی از
روشنفکریت سیر و ریاکار و تهی مغز و شعبده باز، درونگرائی پیشه می کند و با درد
خود می زید، دردی که درد انسان انتزاعی است:
8
با من می زیست که تو بود، او بود، شما بود، آنها بود، همه بود:
·
انسان انتزاعی هم همین است:
·
من و تو و او و ما و شما و آنها ست.
·
همه انسان ها ست.
·
همه اعضای همه طبقات اجتماعی است.
·
محمد زهری بزعم کیانوش، همان احمد شاملو و یا
اگزیستانسیالیست های دیگر از قبیل ژان پل سارتر، البر کامو و شیادان دیگر است:
·
درد همه انسان ها را از سیر تا گرسنه، از استثمارگر و
ستمگر تا استثمار شونده و ستمدیده «بدوش می کشید، بسان فرزند مریم که صلیبش را»
(احمد شاملو)
·
محمود کیانوش با توجه به بند زیر از یکی از اشعار محمد
زهری به این نتیجه رسیده است:
مرا شکسته گیر
دریچه ی مرا به روی شهر آهن و غبار و دود بسته گیر
ز بس که راه رفته
رفته ام
ز بس کـه که حرف گفته
گفته ام
دگر به هیچ راه و هیچ حرف
نشان باورم نمانده است
چه سال ها که آمد و گذشت
بهارها،
بهارها،
بهارها
که این اسیر وجه بامداد
ـ چو کرم کور ـ
خبر نگشت.
·
ما برای تحلیل همه جانبه این بند شعر و کشف محتوای آن،
کل شعر مربوطه را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم:
محمد زهری
(1305 ـ 1373)
آدمک
... و تتمه
( ۱۳۴۸)
·
مرا شکسته گیر
·
دریچه ی مرا به روی شهر آهن و
غبار و دود
·
بسته گیر
·
بهار اگر چه مومیایی است
·
مرا شکسته ی شکسته گیر
*****
·
زلال برکه ها که آینه است،
·
برای آسمان و آفتاب
·
برای بید
·
برای بادبادک رها به
دست باد،
·
نمی پذیرد آشنای درد را
·
و مرد را
·
که همچو مور خسته، باز
در تلاش دانه است.
*****
·
مرا ندیده گیر
·
مرا ندیده ی ندیده گیر
·
ز بسکه راه ِ رفته
·
رفته ام،
·
ز بسکه حرف ِ گفته،
·
گفته ام،
·
دگر به هیچ راه و
·
هیچ حرف
·
نشان ِ باورم نمانده است.
·
دگر چون آدمک،
·
نیاز من به عقل کار ساز نیست .
·
اتاق های بسته،
·
تنگ کرده است
·
به چشم من،
·
زمین و
·
آسمان باز را
·
چه سال ها که آمد و
·
گذشت
·
بهار ها،
·
بهار ها،
بهارها ...
بهارها ...
·
که این اسیر وجه بامداد
·
ـ چو کرم کور ـ
·
خبر نگشت
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.
منطزرمیمانیم متشکر از شما
پاسخحذفزنده باشید
پاسخحذف