شین میم شین
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 160 )
مرا کاین سخن ها ست مجلس فروز
چو آتش، در او روشنائی و سوز
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 160 )
مرا کاین سخن ها ست مجلس فروز
چو آتش، در او روشنائی و سوز
·
معنی تحت اللفظی:
·
این سخنان مجلس افروز در من، بسان
روشنائی و سوز موجود در آتش اند.
·
سعدی در این بیت، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک آتش و سوز و نور بسط و تعمیم می دهد و برای توضیح جلال و جلای کلام خویش به خدمت می گیرد.
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 160 )
به
رنجم، ز خصمان اگر بر طپند
کز
این آتش پارسی در تب اند
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر دشمنانم در صدد آزار من بر آمده
اند، دلیلش این است که از این آتش پارسی که در سخنم زبانه می کشد، تب کرده اند.
·
یعنی اعصاب شان آتش گرفته است.
1
·
سعدی در این بیت نیز دیالک تیک فرم
و محتوا را به شکل دیالک تیک سخن و آتش پارسی بسط و تعمیم می دهد و علت خصومت
دشمنانش را مضمون و محتوای آتشین سخنش می داند.
2
·
منظور سعدی را حافظ با صراحت بیشتری تکرار خواهد کرد و آتش عشق را
دلیل عظمت شعرش خواهد دانست.
3
·
هوشنگ ابتهاج (سایه) هم در باره آتش و نور بی
اعتنا به دستاوردهای علمی، دست و دلبازانه پنداربافی کرده است، که به نوبه خود
مورد بحث قرار خواهد گرفت.
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 185 )
خبر داری، ای استخوانی قفس
که جان تو مرغی است، نامش نفس
·
معنی تحت اللفظی:
·
ای قفس استخوانی خبر داری که جان
تو، مرغی به نام نفس است؟
·
·
سعدی در این بیت دیالک تیک فرم و
محتوا را به دو طرز متفاوت بسط و تعمیم می دهد:
الف
خبر داری، ای استخوانی قفس
که جان تو مرغی است، نامش نفس
·
سعدی اولا دیالک تیک فرم و محتوا را
به شکل دیالک تیک قفس استخوانی و جان بسط و تعمیم می دهد.
·
بی آنکه اصلا به روی خود بیاورد.
·
بی آنکه کمترین زحمتی متحمل شود.
·
تسلط سعدی به دیالک تیک بی نظیر
است.
·
کمتر کسی در جهان یافت می شود که
با چنین سهولت و مهارت ساز و برگ دیالک تیکی را به خدمت گیرد.
·
به همین دلیل آثار سعدی همه از دم
و بدون استثناء بهترین آموزشگاه برای تحصیل و تدریس دیالک تیک اند.
·
سعدی در این زمینه قله رفیع فتح
ناپذیری خواهد ماند.
·
حیرت انگیز و ستایش انگیز.
ب
خبر داری، ای استخوانی قفس
که جان تو مرغی است، نامش نفس
·
سعدی ثانیا دیالک تیک فرم و محتوا را
به شکل دیالک تیک قفس و نفس بسط و تعمیم می دهد.
·
بعد جان را به مرغ تشبیه می کند که
در قفس تن است.
·
بعد میان نفس و جان علامت تساوی می
گذارد.
1
·
در زمان سعدی، هنوز علم به اندازه
کافی توسعه نیافته تا سعدی بداند که قضیه از چه قرار است.
·
هنوز کسی عنصر شیمیائی اکسیژن را
نمی شناسد و از دیالک تیک اکسیداسیون و احیا خبر ندارد.
·
سعدی ظاهرا می بیند که اگر کسی
نتواند نفس بکشد، می میرد، پس نتیجه می گیرد که نفس همان روح است.
·
همان جان است.
2
·
ایراد استدلالی سعدی اما این است
که جا در بدن است و مرغ در قفس.
·
نفس اما در خارج از بدن است.
·
نفس و به عبارت دقیقتر، هوا با
حدود 75 در صد نیتروژن و یا ازت و 25 درصد اکسیژن، در قفس استخوانی بدن که نیست.
·
بلکه در خارج از بدن است.
·
سعدی ولی اصلا به روی خود نمی آورد
و یا خودش هم متوجه نیست.
3
هرنفسی که فرو می رود، ممد حیات است و چون بر می آید، مفرح
ذات
پس در هرنفس دو نعمت موجود است و به هر نعمت، شکری واجب.
·
سعدی فکر می کند که تنفس یعنی جذب
و دفع چیز واحدی به نام نفس.
·
به همین دلیل از بنی آدم می خواهد
که بابت تنفس دو شکر به جای اورد:
·
شکری برای د م و شکر دیگری برای
بازدم.
4
·
نفس را سعدی به مرغ تشبیه می کند و
کالبد استخوانی را به قفس.
·
اما از سوی دیگر بنا بر آیات قرآن کریم،
روح بر جسم دمیده شده است.
·
روح و یا جان در درون جسم است و با
خروج روح مرگ فرا می رسد.
·
نفس اما مرغی است که هی از قفس می
پرد و دوباره به قفس باز می گردد.
5
·
سعدی در هر صورت، انسان را به قفسی
استخوانی تشبیه می کند که جانی به نام نفس، مثل پرنده ای در آن زندانی است.
·
او دیالک تیک فرم (ساختار) و محتوا را به شکل دیالک تیک جسم و جان، دیالک
تیک قفس و مرغ توسعه و تعمیم می دهد.
6
·
اشکال کار در این تعمیم عبارت است
از نقش تعیین کننده قائل شدن به جان،
گسستن پیوند دیالک تیکی فرم و محتوا (جسم
و جان) و امکان پذیر دانستن وجود فرم بدون محتوا (جسم بدون جان) و محتوا
بدون فرم (جان بدون جسم).
7
·
اگر چه این واقعیت امر در مثال مرغ
و قفس قابل قبول به نظر می رسد، ولی اقطاب دیالک تیکی را باید در سیستم مختصات
معین مربوطه تعیین کرد:
·
مرغ تا زمانی که در قفس است، میان
آن و قفس، دیالک تیک فرم و محتوا برقرار است، نه وقتی که مرغ قفس را ترک می کند و
وارد سیستم مختصات دیگری می شود.
8
·
مرغ در هوا دیالک تیک فرم و محتوای
دیگری است که از مثلا ساختار و اسکلت اندامش و محتوای آن تشکیل می گردد.
9
·
علاوه بر این، قفس برای مرغ، به
مثابه لانه صرفنظر ناپذیر است.
·
مرغ هرگز نمی تواند بدون لانه (در
بیرون از مکان و زمان) زندگی کند، حتی اگر به
ذرات اولیه اتمی تجزیه شده باشد.
10
·
در دیالک
تیک جسم و جان نیز نقش تعیین کننده از آن جسم (ارگانیسم مادی) است و جسم و جان را از یکدیگر گریز و گزیری نیست.
·
وجود ارگانیسم زنده مدیون سلول های
زنده، جذب و دفع لاینقطع آنها و زایش و مرگ مداوم آنها ست.
11
·
کنش ها و واکنش های روانی و روحی
(جان) تا زمانی که سلول های بدن قادر به جذب و دفع باشند، صورت می گیرند.
·
تنفس، یعنی حمل اکسیژن به سلول ها
و دفع گازکربنیک نیز در خدمت این زایش و مرگ سلولی است.
12
·
سعدی با تیزهوشی خاصی رابطه حیات و تنفس را کشف می کند و توضیح ماتریالیستی برای آن ارائه می دهد:
·
تنفس برای حیات ارگانیسم زنده صرفنظرناپذیر
است.
·
قطع دیالک
تیک داد و ستد اکسیژن و گاز کربنیک، به معنی مرگ ارگانیسم خواهد بود.
13
خبر داری، ای استخوانی قفس
که جان تو مرغی است، نامش نفس
·
جنبه نظری ماتریالیستی و مثبت این
بیت سعدی در این بیت است که از پرنده نامرئی روح، دیگر خبری نیست:
·
مرگ و زندگی موجود زنده از سوی
حکیم قرون وسطی با توسل به روندی مادی (تنفس) توضیح داده می شود.
·
این توضیح سعدی هنوز هم اعتبار
علمی خود را حفظ کرده است :
·
سوخت وساز سلولی ارگانسم بدون
اکسیژن ممکن نیست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر