۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۶, شنبه

تمرین تفکر مفهومی (158 )

شین میم شین 

(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 160 )   
مرا کاین سخن ها ست مجلس فروز 
چو آتش، در او روشنائی و سوز

·        معنی تحت اللفظی:
·        این سخنان مجلس افروز در من، بسان روشنائی و سوز موجود در آتش اند.

·        سعدی در این بیت، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک آتش و سوز و نور بسط و تعمیم می دهد و برای توضیح جلال و جلای کلام خویش به خدمت می گیرد.

(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 160 )  

به رنجم، ز خصمان اگر بر طپند

کز این آتش پارسی در تب اند

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر دشمنانم در صدد آزار من بر آمده اند، دلیلش این است که از این آتش پارسی که در سخنم زبانه می کشد، تب کرده اند.

·        یعنی اعصاب شان آتش گرفته است.

1
·        سعدی در این بیت نیز دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک سخن و آتش پارسی بسط و تعمیم می دهد و علت خصومت دشمنانش را مضمون و محتوای آتشین سخنش می داند.

2
·        منظور سعدی را حافظ با صراحت بیشتری تکرار خواهد کرد و آتش عشق را دلیل عظمت شعرش خواهد دانست.

3
·        هوشنگ ابتهاج (سایه) هم در باره آتش و نور بی اعتنا به دستاوردهای علمی، دست و دلبازانه پنداربافی کرده است، که به نوبه خود مورد بحث قرار خواهد گرفت.

(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 185 )  

خبر داری، ای استخوانی قفس

که جان تو مرغی است، نامش نفس


·        معنی تحت اللفظی:
·        ای قفس استخوانی خبر داری که جان تو، مرغی به نام نفس است؟
·         
·        سعدی در این بیت دیالک تیک فرم و محتوا را به دو طرز متفاوت بسط و تعمیم می دهد:


الف

خبر داری، ای استخوانی قفس

که جان تو مرغی است، نامش نفس

·        سعدی اولا دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک قفس استخوانی و جان بسط و تعمیم می دهد.
·        بی آنکه اصلا به روی خود بیاورد.
·        بی آنکه کمترین زحمتی متحمل شود.
·        تسلط سعدی به دیالک تیک بی نظیر است.
·        کمتر کسی در جهان یافت می شود که با چنین سهولت و مهارت ساز و برگ دیالک تیکی را به خدمت گیرد.
·        به همین دلیل آثار سعدی همه از دم و بدون استثناء بهترین آموزشگاه برای تحصیل و تدریس دیالک تیک اند.
·        سعدی در این زمینه قله رفیع فتح ناپذیری خواهد ماند.
·        حیرت انگیز و ستایش انگیز.

ب

خبر داری، ای استخوانی قفس

که جان تو مرغی است، نامش نفس

·        سعدی ثانیا دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک قفس و نفس بسط و تعمیم می دهد.
·        بعد جان را به مرغ تشبیه می کند که در قفس تن است.
·        بعد میان نفس و جان علامت تساوی می گذارد.

1
·        در زمان سعدی، هنوز علم به اندازه کافی توسعه نیافته تا سعدی بداند که قضیه از چه قرار است.
·        هنوز کسی عنصر شیمیائی اکسیژن را نمی شناسد و از دیالک تیک اکسیداسیون و احیا خبر ندارد.
·        سعدی ظاهرا می بیند که اگر کسی نتواند نفس بکشد، می میرد، پس نتیجه می گیرد که نفس همان روح است.
·        همان جان است.

2

·        ایراد استدلالی سعدی اما این است که جا در بدن است و مرغ در قفس.
·        نفس اما در خارج از بدن است.
·        نفس و به عبارت دقیقتر، هوا با حدود 75 در صد نیتروژن و یا ازت و 25 درصد اکسیژن، در قفس استخوانی بدن که نیست.
·        بلکه در خارج از بدن است.
·        سعدی ولی اصلا به روی خود نمی آورد و یا خودش هم متوجه نیست.


3

هرنفسی که فرو می رود، ممد حیات است و چون بر می آید، مفرح ذات

پس در هرنفس دو نعمت موجود است و به هر نعمت، شکری واجب.

·        سعدی فکر می کند که تنفس یعنی جذب و دفع چیز واحدی به نام نفس.
·        به همین دلیل از بنی آدم می خواهد که بابت تنفس دو شکر به جای اورد:
·        شکری برای د م و شکر دیگری برای بازدم.

4
·        نفس را سعدی به مرغ تشبیه می کند و کالبد استخوانی را به قفس.
·        اما از سوی دیگر بنا بر آیات قرآن کریم، روح بر جسم دمیده شده است.
·        روح و یا جان در درون جسم است و با خروج روح مرگ فرا می رسد.
·        نفس اما مرغی است که هی از قفس می پرد و دوباره به قفس باز می گردد.

5
·        سعدی در هر صورت، انسان را به قفسی استخوانی تشبیه می کند که جانی به نام نفس، مثل پرنده ای در آن زندانی است.
·        او دیالک تیک فرم (ساختار) و محتوا را به شکل دیالک تیک جسم و جان، دیالک تیک قفس و مرغ توسعه و تعمیم می دهد.

6
·        اشکال کار در این تعمیم عبارت است از نقش تعیین کننده قائل شدن به جان،  گسستن پیوند دیالک تیکی فرم و محتوا (جسم و جان) و امکان پذیر دانستن وجود فرم بدون محتوا (جسم بدون جان) و محتوا بدون فرم (جان بدون جسم).

7
·        اگر چه این واقعیت امر در مثال مرغ و قفس قابل قبول به نظر می رسد، ولی اقطاب دیالک تیکی را باید در سیستم مختصات معین مربوطه تعیین کرد:
·        مرغ تا زمانی که در قفس است، میان آن و قفس، دیالک تیک فرم و محتوا برقرار است، نه وقتی که مرغ قفس را ترک می کند و وارد سیستم مختصات دیگری می شود.

8
·        مرغ در هوا دیالک تیک فرم و محتوای دیگری است که از مثلا ساختار و اسکلت اندامش و محتوای آن تشکیل می گردد.

9
·        علاوه بر این، قفس برای مرغ، به مثابه لانه صرفنظر ناپذیر است.
·        مرغ هرگز نمی تواند بدون لانه (در بیرون از مکان و زمان) زندگی کند، حتی اگر به ذرات اولیه اتمی تجزیه شده باشد.

10
·        در دیالک تیک جسم و جان نیز نقش تعیین کننده از آن جسم (ارگانیسم مادی) است و جسم و جان را از یکدیگر گریز و گزیری نیست.
·        وجود ارگانیسم زنده مدیون سلول های زنده، جذب و دفع لاینقطع آنها و زایش و مرگ مداوم آنها ست.

11
·        کنش ها و واکنش های روانی و روحی (جان) تا زمانی که سلول های بدن قادر به جذب و دفع باشند، صورت می گیرند.
·        تنفس، یعنی حمل اکسیژن به سلول ها و دفع گازکربنیک نیز در خدمت این زایش و مرگ سلولی است.

12

·        سعدی با تیزهوشی خاصی رابطه حیات و تنفس را کشف می کند و توضیح ماتریالیستی برای آن ارائه می دهد:
·        تنفس برای حیات ارگانیسم زنده صرفنظرناپذیر است.
·        قطع دیالک تیک داد و ستد اکسیژن و گاز کربنیک، به معنی مرگ ارگانیسم خواهد بود.


13


خبر داری، ای استخوانی قفس

که جان تو مرغی است، نامش نفس

·        جنبه نظری ماتریالیستی و مثبت این بیت سعدی در این بیت است که از پرنده نامرئی روح، دیگر خبری نیست:
·        مرگ و زندگی موجود زنده از سوی حکیم قرون وسطی با توسل به روندی مادی (تنفس) توضیح داده می شود.
·        این توضیح سعدی هنوز هم اعتبار علمی خود را حفظ کرده است :
·        سوخت وساز سلولی ارگانسم بدون اکسیژن ممکن نیست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر