خسرو باقری
(1337)
تحلیلی از
شین میم شین
استاد
احمد عاشورپور
معناي زندگي را جز
«نبردي
كز آن نبرد، از بند وارهند كساني كه بندها ند،
بهروزتر
زيند كساني كه زندهاند»
نمي دانست.
·
خسرو باقری برای معرفی احمد
عاشورپور، بیتی از احسان طبری را به خدمت می گیرد و بطور مکانیکی، بسان اتیکتی بر
پیشانی او می چسباند.
·
معلوم نیست که خود احسان طبری هم
محتوای این بیت را از کجا و کی بریده است.
·
فرق احسان طبری با خسرو باقری این
است که او این اندیشه را احتمالا بطور عام (به عنوان معنای زندگی) بکار برده و خسرو باقری بطور مشخص و خاص (به
عنوان سبک و استیل زیست احمد عاشورپور) بکار
می برد.
·
امروز و اینجا بسان برچسبی بر
پیشانی احمد عاشورپور می چسباند و فردا در جای دیگر بر پیشانی حریف دیگری.
·
این اما به چه معنی است؟
1
·
این اولا بدان معنی است که
روشنفکران ایرانی که خسرو باقری تازه گل سر سبد آنها ست، قاقد توان خوداندیشی اند.
·
این ضعف و فقر فلسفه هم در مورد
خسرو باقری صدق می کند و هم حتی در مورد احسان طبری.
·
مراجعه کنید به تحلیل اشعار و آثار
احسان طبری در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
2
·
این ثانیا بدان معنی است که
روشنفکران ایرانی فرقی با طلاب حوزه های «علمیه» ندارند.
·
یعنی هر دو طرز «تفکر» و طرز «تحلیل»
اسکولاستیکی را یاد گرفته اند، یاد می دهند و مو به مو جامه عمل می پوشانند.
·
جمع اوری خستگی ناپذیر نقل قول (کلمات
قصار) و استفاده مکانیکی و سوبژکت از آنها.
3
·
این ثالثا حاکی از آن است که
روشنفکران ایرانی به جای بررسی حداقل امپیریستی (تجربه گرایی) موضوع شناخت، انشاء
نویسی پیشه می کنند تا بطرز اکلکتیکی تکه ای از هر جایی (از هر چمن گلی) ببرند و
به هم بدوزند و اسم آن را انشاء بگذارند و در این مورد مقاله، مطلب، تحلیل، جزوه،
رساله، کتاب و غیره.
4
·
مطبوعات حزب توده دیری است که عرصه
قطع و وصل جفنگ پاره های هر آخوند با و بی عمامه ای شده است.
·
بعضی از ساده لوحان حواس پرت، گاهی
حتی ادعا می کنند که هیئت حاکمه به نتایج نظری درخشان آنها رسیده اند.
·
چون از فرط حواس پرتی، فراموش می
کنند که جفنگ های خود آنها در حقیقت جفنگ های هیئت حاکمه است.
·
این تازه بمراتب بهتر از بقیه
موارد است.
5
·
در روند صید و انباشت کاربست نقل
قول ها، بعضی از صیادان به سبب بی سوادی، به هویت و ماهیت مؤلف نقل قول ها توجه
کافی نمی کنند.
·
نتیجه این می شود که برای تحلیل
اشعار شاعری از فلاسفه بورژوائی واپسین نقل قول ذکر می کنند و یا حتی از فاشیست
های علنی از قبیل نیچه و هایدگر و پوپر و اگزیستانسیالیست ها از قبیل سارتر و کامو
و اراذل و اوباش دیگر.
6
معناي
زندگي را جز
«نبردي
كز آن نبرد، از بند وارهند كساني كه بندها ند،
بهروزتر
زيند كساني كه زندهاند»
نمي دانست.
·
این شیوه نگارش روشنفکران ایرانی رابعا
حاکی از آن است که به هنگام تألیف مطلبی، دیالک تیک شور و شعور را وارونه می کنند.
·
یعنی شعور را به پستوی ذهن می رانند
و شور را یکه تاز میدان می سازند.
·
آن سان که جای استدلال و اثبات نظر
را هارت و پورت پر می کند.
·
نشریات موسوم به نوید و به سوی حزب
و غیره عرصه یکه تازی بلامنازع شور و شوق و احساس و عاطفه و هارت و پورت بوده اند.
·
اگر مطالب این نشریات تحلیل شوند،
بیگانگی آنها با روح مارکسیسم ـ لنینیسم آشکار می گردد.
·
سؤال ولی این است که چگونه می توان
به جای اندیشه، جفنگ به خورد خواننده داد و ضمنا با سری برافراشته زیست؟
7
·
فوت و فن این نوع از عوامفریبی را
از دیرباز طبقه حاکمه تعیین و عملی کرده است:
·
در این جور موارد جای خرد اندیشنده
را، یعنی جای فلسفه علمی را تبیین هنری ـ استه تیکی می گیرد:
·
مهمترین مسائل اجتماعی نه با مفاهیم و مقولات و قوانین و اسالیب فلسفی، بلکه
با مفاهیم و اسالیب هنری و استه تیکی مورد
«تحلیل» قرار می گیرند.
·
به قول معروف، مسائل اجتماعی، استه
تیزه می شوند.
8
·
توسل به شعر یکی از مؤثر ترین و
مستور ترین فرم های این تحریف و عوامفریبی است.
·
دلیل خسرو باقری در زمینه ی
چسباندن این برچسب بر پیشانی احمد عاشور پور احتمالا این است که او همین بیت شعر
از احسان طبری را به صورت آواز و یا ترانه خوانده است.
·
خسرو باقری احتمالا یا از این خوانش او به این
نتیجه سوبژکتیو می رسد که استیل زیست او بر محتوای این بیت مبتنی بوده است و یا از شیوه زیست او واقعا خبر داشته است.
8
معناي
زندگي را جز
«نبردي
كز آن نبرد، از بند وارهند كساني كه بندها ند،
بهروزتر
زيند كساني كه زندهاند»
نميدانست.
·
اصل این بیت شعر احسان طبری
احتمالا از قرار زیر بوده است:
معناي
زندگي، نبردي است،
كز
آن نبرد،
از
بند وارهند
كساني كه بنده ا ند،
بهروزتر
زيند،
كساني
كه زنده اند
·
ما بهتر است همین بیت احسان طبری
را مورد تأمل قرار دهیم:
9
معناي
زندگي، نبردي است،
كز
آن نبرد،
از
بند وارهند
كساني كه بنده ا ند،
بهروزتر
زيند،
كساني
كه زنده اند
·
بزعم احسان طبری، معنای زندگی در
نبردی خلاصه می شود که آماج آن رهایش بنده ها از قید و بند بندگی و بهسازی طرز زیست
زنده ها ست.
·
تعریف طبری، تعریف بدی نیست، ولی احتیاج
به تفسیر دارد:
الف
·
در جامعه اشتراکی اولیه که هنوز طبقات
اجتماعی متخاصم تشکیل نشده اند و در نتیجه مبارزه طبقاتی وجود ندارد، باید مفاهیم «بند» و «بنده» و «بندگی» تصریح شوند:
·
یعنی گفته شود که منظور از بندگی
نه طبقاتی، بلکه طبیعی است:
·
منظور از بندگی، وابستگی به طبیعت
است.
·
معنای زندگی در جامعه بی طبقه ی کمونیستی
آغازین حل گام به گام تضاد طبیعت اول با طبیعت دوم (جامعه، انسان) است.
ب
·
معنای زندگی در جوامع طبقاتی (برده
داری، فئودالی و بورژوائی) در حل دو تضاد در دو دیالک تیک متفاوت خواهد بود:
1
·
اولا در تداوم حل همان تضاد شعله
ور در جامعه کمونیستی آغازین، یعنی تضاد طبیعت اول با طبیعت دوم (جامعه، انسان)
2
·
ثانیا، مزید بر آن، حل گام به گام
تضاد طبقاتی میان بردگان و اشرافیت بنده دار، بعد میان رعایا و اشرافیت فئودال و
بعد میان پرولتاریا و بورژوازی.
ت
·
معنای زندگی در جامعه بی طبقه ی کمونیستی
آتی، دوباره حل گام به گام تضاد طبیعت اول با طبیعت دوم (جامعه، انسان) خواهد بود.
10
·
حالا می توان تعریف فلسفی بهتر و
جامع تری از مفهوم «معنای زندگی» ارائه داد:
·
معنای زندگی عبارت است از ادای سهم
فردی و طبقاتی خود به روند بی پایان پیشرفت اجتماعی.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر