تحلیلی از شین میم شین
توانا بود هر
که دانا بود
ز دانش دل پیر
برنا بود
·
معنی تحت اللفظی:
·
هر کس دانا باشد،
توانا هم خواهد بود.
·
برای اینکه دانش،
دل پیران را حتی جوان می کند.
·
این بیت فردوسی
مشهور ترین بیت شعر بطور کلی است.
·
آن را حتی کسانی ازبر
می دانند که سراینده اش را نمی شناسند و چه بسا سواد خواندن و نوشتن حتی ندارند.
·
این بیت شعر حکیم
طوس اما لبریز از فلسفه (عقل و اندیشه) است.
·
اما چرا و به چه
دلیل؟
1
توانا بود هر
که دانا بود
ز دانش دل پیر
برنا بود
·
این بیت شعر در
عالم واقع، یعنی در عرصه جامعه بشری اعتبار بی چون و چرا دارد:
·
چون واقعا هم پیش
شرط توانایی، دانایی است.
·
بدون دانش لازمه،
نمی توان به شناخت چیزی در عرصه ای نایل آمد و بدون شناخت چیزی (بدون شناخت قوانین
و قانونمندی های عینی حاکم بر چیزی) نمی
توان از عهده ی تغییر آماجمند آن چیز بر آمد.
2
·
مثلا برای تبدیل
سنگ آهنی به آهن و تهیه گاو آهن از آن، به شناخت درجه ذوب آهن و دیگر خواص آهن نیاز
مبرم است.
·
دانش بشری راجع
به درجه ذوب آهن نتیجه تجربه مشقت آمیز نسل های پیشین است.
·
نیاکان ما با
شکیب عظیم به گرم کردن پیگیر سنگ آهن و جاری کردن آهن از قلب سنگ نایل آمده اند.
·
ما اکنون در نتیجه
ی در اختیار داشتن همین دانش تجربی نیاکان مان، می دانیم که آهن در 1536 درجه سانتیگراد
ذوب می شود و بسان جویباری از دل سنگ آهن بیرون می آید.
·
توانایی ما در
استخراج آهن از سنگ آهن، ببرکت دانایی ما ست.
·
قضیه در زمینه
های دیگر نیز از همین قرار است.
·
انسان بدون دانش نمی
تواند ادامه حیات دهد.
3
توانا بود هر
که دانا بود
·
حکیم طوس دراین
مصراع کوتاه، دیالک تیک پراتیک و تئوری را به شکل دیالک تیک توانایی و دانایی بسط
و تعمیم می دهد و بر نقش صرفنظرناپذیر تئوری (دانش) تأکید می ورزد.
·
اگرچه منشاء تئوری
(دانش) بشری ویا حتی جانوری، پراتیک (تجربه، آزمون، آزمایش، کار، عمل مادی) است.
4
توانا بود هر
که دانا بود
·
چندین صد سال بعد
از مرگ حکیم، همین نظر او را ولادیمیر لنین تکرار می کند:
·
بدون تئوری انقلابی،
انقلاب اجتماعی محال است.
·
به زبان حکیم طوس،
پیش شرط انقلاب اجتماعی، تسلط به تئوری انقلاب است.
·
کسب دانش مربوط
به انقلاب است.
·
درست به همین
دلیل، خر و خردستیز نمی توانند انقلابی باشند.
·
با توسل به جزم های
رنگارنگ مذهبی، با توسل به آیات و روایات و خرافات و احادیث و غیره می توان هارت و
پورت و عوامفریبی و خود فریبی کرد، ولی نمی توان انقلاب کرد.
5
ز دانش دل پیر
برنا بود
·
فردوسی در این
مصراع شعر، دیالک تیک ماده و روح، وجود و شعور، تن و جان را یعنی مسئله اساسی فلسفه
را به خواننده و شنونده شعرش آموزش می دهد.
·
آنهم چه آموزشی!
6
·
اگرچه در تحلیل
نهائی ماده بر روح، وجود بر شعور، تن بر جان تقدم دارد، اما علیرغم آن، روح (شعور،
جان، دانش) هیچ واره و هیچکاره نیست.
·
نفوذ دانش در
پیری حتی به برنائی ضمیر او، به تفکر خلاق او، به شادابی روح و روان او منجر می شود.
7
·
این تشخیص حکیم
طوس، بلحاظ پسیکولوژیکی هم حقیقی است و هم ضمنا نبوغ آمیز و ستایش انگیز است.
·
فقط باید تصورش
را کرد که حکیم بیش از 1000 سال پیش این حقیقت امر علمی را کشف کرده و به زیور
کلام آراسته است.
·
دانش واقعا هم به
شادابی روح و روان آدمیان منجر می شود.
7
پرستنده باشی
و جوینده راه
به ژرفی به
فرمانش کردن نگاه
توانا بود هر
که دانا بود
ز دانش دل پیر
برنا بود
·
مسئله و نکته این
است که حکیم، دیالک تیک توانایی و دانایی را پس از تعیین رابطه انسان و خدا مطرح
می سازد:
·
رهنمود حکیم این
است که پرستش خدا و رهجویی باید نه کورکورانه، بلکه با ژرف اندیشی توآم باشد.
·
دلیل حکیم هم
همین است که پیش شرط توانایی از هر نظر، یعنی هم از نظر خداشناسی و هم از نظر
راهجویی، دانایی است.
8
·
به همین دلیل می
توان گفت که خداشناسی فردوسی با تئولوژی برده داری ـ فئودالی فقهی دو چیز بکلی متفاوت و حتی متضاد اند:
·
پیش شرط خداشناسی
تئولوژیکی (فقهی) بر زبان راندن کورکورانه جزم لا اله الا الله است و نه دانش.
·
در فلسفه حکیم
طوس اما بدون آگاهی و خودآگاهی نمی توان خداشناس گشت.
·
از این رو، کشف
منظور حکیم طوس از خدا، خود تکلیف و وظیفه پژوهشی مهمی است.
·
شاید خدای فردوسی،
خدای ناتورالیستی باشد و یا همانطور که ذکرش گذشت، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی توده
های مولد و زحمتکش باشد.
9
از این پرده
برتر سخنگاه نیست
ز هستی مر
اندیشه را راه نیست
·
معنی تحت اللفظی:
·
از این بیشتر
راجع به خدا نمی توان توضیح داد.
·
اندیشه توان نفوذ
عمیقتر ندارد.
·
ظاهرا حکیم طوس شناخت
خدای مورد نظر خود را به توسعه دانش بشری موکول می سازد.
·
چون او بلافاصله رهنمود
کسب دانش می دهد تا توانایی شناخت خدا میسر شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر