۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۲, سه‌شنبه

سیری در جهان بینی حکیم ابوالقاسم فردوسی (7)


تحلیلی از شین میم شین

توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود

·        معنی تحت اللفظی:
·        هر کس دانا باشد، توانا هم خواهد بود.
·        برای اینکه دانش، دل پیران را حتی جوان می کند.

·        این بیت فردوسی مشهور ترین بیت شعر بطور کلی است.
·        آن را حتی کسانی ازبر می دانند که سراینده اش را نمی شناسند و چه بسا سواد خواندن و نوشتن حتی ندارند.

·        این بیت شعر حکیم طوس اما لبریز از فلسفه (عقل و اندیشه) است.

·        اما چرا و به چه دلیل؟     

1
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود

·        این بیت شعر در عالم واقع، یعنی در عرصه جامعه بشری اعتبار بی چون و چرا دارد:
·        چون واقعا هم پیش شرط توانایی، دانایی است.
·        بدون دانش لازمه، نمی توان به شناخت چیزی در عرصه ای نایل آمد و بدون شناخت چیزی (بدون شناخت قوانین و قانونمندی های عینی حاکم بر چیزی)  نمی توان از عهده ی تغییر آماجمند آن چیز بر آمد.

2

·        مثلا برای تبدیل سنگ آهنی به آهن و تهیه گاو آهن از آن، به شناخت درجه ذوب آهن و دیگر خواص آهن نیاز مبرم است.
·        دانش بشری راجع به درجه ذوب آهن نتیجه تجربه مشقت آمیز نسل های پیشین است.
·        نیاکان ما با شکیب عظیم به گرم کردن پیگیر سنگ آهن و جاری کردن آهن از قلب سنگ نایل آمده اند.
·        ما اکنون در نتیجه ی در اختیار داشتن همین دانش تجربی نیاکان مان، می دانیم که آهن در 1536 درجه سانتیگراد ذوب می شود و بسان جویباری از دل سنگ آهن بیرون می آید.
·        توانایی ما در استخراج آهن از سنگ آهن، ببرکت دانایی ما ست.
·        قضیه در زمینه های دیگر نیز از همین قرار است.
·        انسان بدون دانش نمی تواند ادامه حیات دهد.

3
توانا بود هر که دانا بود

·        حکیم طوس دراین مصراع کوتاه، دیالک تیک پراتیک و تئوری را به شکل دیالک تیک توانایی و دانایی بسط و تعمیم می دهد و بر نقش صرفنظرناپذیر تئوری (دانش) تأکید می ورزد.
·        اگرچه منشاء تئوری (دانش) بشری ویا حتی جانوری، پراتیک (تجربه، آزمون، آزمایش، کار، عمل مادی) است.

4
توانا بود هر که دانا بود

·        چندین صد سال بعد از مرگ حکیم، همین نظر او را ولادیمیر لنین تکرار می کند:
·        بدون تئوری انقلابی، انقلاب اجتماعی محال است.
·        به زبان حکیم طوس، پیش شرط انقلاب اجتماعی، تسلط به تئوری انقلاب است.
·        کسب دانش مربوط به انقلاب است.

·        درست به همین دلیل، خر و خردستیز نمی توانند انقلابی باشند.
·        با توسل به جزم های رنگارنگ مذهبی، با توسل به آیات و روایات و خرافات و احادیث و غیره می توان هارت و پورت و عوامفریبی و خود فریبی کرد، ولی نمی توان انقلاب کرد.

5
ز دانش دل پیر برنا بود

·        فردوسی در این مصراع شعر، دیالک تیک ماده و روح، وجود و شعور، تن و جان را یعنی مسئله اساسی فلسفه را به خواننده و شنونده شعرش آموزش می دهد.
·        آنهم چه آموزشی!

6
·        اگرچه در تحلیل نهائی ماده بر روح، وجود بر شعور، تن بر جان تقدم دارد، اما علیرغم آن، روح (شعور، جان، دانش) هیچ واره و هیچکاره نیست.
·        نفوذ دانش در پیری حتی به برنائی ضمیر او، به تفکر خلاق او، به شادابی روح و روان او منجر می شود.

7
·        این تشخیص حکیم طوس، بلحاظ پسیکولوژیکی هم حقیقی است و هم ضمنا نبوغ آمیز و ستایش انگیز است.
·        فقط باید تصورش را کرد که حکیم بیش از 1000 سال پیش این حقیقت امر علمی را کشف کرده و به زیور کلام آراسته است.
·        دانش واقعا هم به شادابی روح و روان آدمیان منجر می شود.

7
پرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاه

توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود

·        مسئله و نکته این است که حکیم، دیالک تیک توانایی و دانایی را پس از تعیین رابطه انسان و خدا مطرح می سازد:
·        رهنمود حکیم این است که پرستش خدا و رهجویی باید نه کورکورانه، بلکه با ژرف اندیشی توآم باشد.

·        دلیل حکیم هم همین است که پیش شرط توانایی از هر نظر، یعنی هم از نظر خداشناسی و هم از نظر راهجویی، دانایی است.

8
·        به همین دلیل می توان گفت که خداشناسی فردوسی با تئولوژی برده داری ـ فئودالی  فقهی دو چیز بکلی متفاوت و حتی متضاد اند:
·        پیش شرط خداشناسی تئولوژیکی (فقهی) بر زبان راندن کورکورانه جزم لا اله الا الله است و نه دانش.
·        در فلسفه حکیم طوس اما بدون آگاهی و خودآگاهی نمی توان خداشناس گشت.
·        از این رو، کشف منظور حکیم طوس از خدا، خود تکلیف و وظیفه پژوهشی مهمی است.
·        شاید خدای فردوسی، خدای ناتورالیستی باشد و یا همانطور که ذکرش گذشت، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی توده های مولد و زحمتکش باشد.

9
از این پرده برتر سخنگاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه نیست

·        معنی تحت اللفظی:
·        از این بیشتر راجع به خدا نمی توان توضیح داد.
·        اندیشه توان نفوذ عمیقتر ندارد.

·        ظاهرا حکیم طوس شناخت خدای مورد نظر خود را به توسعه دانش بشری موکول می سازد.
·        چون او بلافاصله رهنمود کسب دانش می دهد تا توانایی شناخت خدا میسر شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر