سعدی شیرازی
( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت چهاردهم
(گلستان با ب اول، ص
34 ـ 38)
تحلیلی
از شین میم شین
حافظ
زلـف
او دام است و خالش، دانـه آن دام و مـن
بر
امید دانـه ای افـتاده ام در دام دوسـت
·
معنی تحت اللفظی:
·
زلف دوست، دام است و خال او، دانه
ی آن دام.
·
من هم به امید دانه در دام او
افتاده ام.
·
امید در این بیت خواجه، نه امید به
معنی علمی و واقعی کلمه، بلکه به معنی طمع و آرزو ست.
·
عاشق کذایی به طمع و یا در آرزوی دستیابی
به خال دوست کذایی به دام عشق او افتاده است.
·
این اما ضمنا به چه معنی است؟
1
·
این روند و روال قبل از همه بدان
معنی است که عاشق تا درجه جانور سقوط کرده است.
·
درست به همان سان که پرنده به طمع دانه
در دام می افتد، بنی آدم هم به طمع خال و یا در آرزوی دستیابی به خال به دام عشق
دوست کذایی می افتد.
2
·
این ضمنا به معنی سلب آدمیت از بنی
آدم است.
·
در طرز تفکر خواجه، تفاوت و تضاد آدم
و جانور از بین می رود.
·
این اما به چه معنی است؟
3
·
این بدان معنی است که بنی آدم خرد
زدایی می شود.
·
یعنی در بهترین حالت بسان جانوران
به فرمان غریزه عمل می کند و نه به فرمان عقل.
·
این اما به چه معنی است؟
4
·
این بدان معنی است که دیالک تیک
غریزه و عقل در فلسفه خواجه تخریب می شود.
·
عقل به دور انداخته می شود و غریزه
یکه تاز میدان می گردد.
·
این به معنی تبلیغ خریت و خردستیزی
(ایراسیونالیسم) است که کسب و کار اصلی خواجه است.
امید
در شـب زلفـت به روز عمر نبسـتـم
طـمـع
بـه دور دهانـت ز کام دل بـبریدم
·
معنی تحت اللفظی:
·
در ظلمات زلف تو از روشنای زندگی قطع
امید کردم.
·
خیال کامیابی دل از دور دهانت را هم
از سر بدر راندم.
·
امید در این بیت خواجه چیزی سوبژکتیو
است.
·
خواجه چنان محو رنگ موی یار می شود
که فکر زندگی را از کله بدر می کند.
·
اگرچه به دسترس ناپذیری یار هم
مطمئن است.
·
امید در قاموس خواجه سلب عینیت می
شود.
·
اگر زلف یار سیاه نبود و یا اگر
خواجه چشمش به زلف یار نیفتاده بود، امید کذایی به ادامه حیات به جای خود می ماند.
·
ولی دیدن زلف سیاه یار همان و قطع
امید از حیات همان.
·
این اصلا امید نیست.
·
امید باید اوبژکتیو (عینی)، دلیل
مند و قانونمند باشد و نه سوبژکتیو و بی دلیل و پادرهوا.
مرا
امید وصال تو زنده می دارد
و
گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک
·
معنی تحت اللفظی:
·
من در هر لحظه، دور از تو از مرگ
بیمناکم.
·
تنها چیزی که مرا زنده نگه می دارد،
امید به وصل تو ست.
·
امید در این بیت خواجه، بیشتر آرزو
و انتظار است تا امید.
·
چون چنین امیدی فاقد عینیت و قانونمندی
است.
·
اگر سوبژکت (مخاطب خواجه) برنگردد،
امید خواجه هم برباد می رود.
·
تعیین کننده سوبژکت است.
·
تعیین کننده و تصمیمگیر مخاطب خواجه
است.
·
چنین انتظاری به انتظار مسیح موعود
و یا امام موعود می ماند که پس از 2000 سال و یا 1000 هنوز هم نیامده اند.
·
این به همه چیز شبیه است، به غیر
از امید.
·
امید سکنه کویر به بارش باران قانونمندتر
و معنامندتر از امید خواجه خردستیز است.
زاهد
اگر بـه
حور و قـصور اسـت امیدوار
ما
را شرابخانـه، قـصور اسـت و یار حور
·
معنی تحت اللفظی:
·
فرق ما با زاهد این است که او امید
به کاخ بهشت و حوریان بهشتی دارد و ما به شرابخانه و یار.
·
امید در قاموس خواجه در بهترین
حالت، چیزی در حد انتظار آرزو ست.
·
خواه انتظار و آرزوی واهی زاهد به
رفتن به بهشت و وصل با حور
·
خواه انتظار و آرزوی خواجه در رفتن
به میکده و وصل با ساقی و شاهد و غیره.
·
اگر شاهد و ساقی بیمار باشند و یا
با عیاش دیگری مشغول باشند و یا اگر در میخانه بسته باشد، امید و یا به عبارت
دقیقتر، آرزوی خواجه هم بر باد می رود.
·
چنین امیدی نه اوبژکتیو و نه قانونمند،
بلکه سوبژکتیو و پادرهوا ست.
·
اصلا امید نیست.
·
انتظار و آرزو ست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر