شاهنامه
بخش دوم
ستایش خرد
تحلیلی از شین میم شین
·
کنون ای خردمند، وصف خرد
·
بدین جایگه، گفتن اندرخورد
·
کنون تا چه داری، بیار از خرد
·
که گوش نیوشنده ز او بر خورد
·
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
·
ستایش خرد را، به از راه داد
·
خرد، رهنمای و خرد، دلگشای
·
خرد دست گیرد، به هر دو سرای
·
از او شادمانی وز اویت (و از او تو را) غمی است
·
وز اویت فزونی وز اویت کمی است
·
خرد تیره و مرد، روشن روان
·
نباشد همی شادمان، یک زمان
·
چه گفت آن خردمند مرد خرد
·
که دانا ز گفتار از بر خورد
·
کسی کاو، خرد را ندارد ز پیش
·
دلش گردد از کرده ی خویش، ریش
·
هشیوار، دیوانه خواند ورا
·
همان خویش، بیگانه داند ورا
·
از اویی به هر دو سرای ارجمند
·
گسسته خرد، پای دارد به بند
·
خرد چشم جان است، چون بنگری
·
تو بی چشم ـ شادان ـ جهان نسپری
·
نخست آفرینش، خرد را شناس
·
نگهبان جان است، آن و سه پاس
·
سه پاس تو ، چشم است و گوش و زبان
·
کز این سه رسد، نیک و بد بی گمان
·
خرد را و جان را که یارد ستود
·
و گر من ستایم، که یارد شنود
·
حکیما، چو کس نیست، گفتن چه سود
·
از این پس، بگو کافرینش چه بود
·
تویی کرده ی کردگار جهان
·
ببینی همی آشکار و نهان
·
به گفتار دانندگان، راه جوی
·
به گیتی بپوی و به هر کس بگوی:
·
«ز هر دانشی
چون سخن بشنوی
·
از آموختن یک زمان نغنوی
·
چو دیدار یابی به شاخ سخن
·
بدانی که دانش نیاید به بن»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر