محمود کیانوش
زهری، در آفتاب و باران
(مجله ی نگین / دی ۱۳۵۰)
تحلیلی از
ربابه نون
محمود کیانوش
زهری از آن سوی البرز آمده است.
از شمال، سرزمین باران های یکریز به سرزمین خشک آفتاب آمده است.
نه از باران بریده است کـه مـیگرید.
نه به آفتاب پیوسته است که میخندد.
این بند آغازین «تحلیل» محمود کیانوش از بند اول شعر محمد زهری است
بنظر او، محمد زهری نه از باران بریده است و نه به آفتاب پیوسته است.
اگرچه از شمال به تهران آمده است.
ضمنا بنظر او، باران می گرید و آفتاب می خندد.
حالا باید به شعر محمد زهری مراجعه کنیم، تا ببینیم که استنباط محمود کیانوش از آن درست است و یا نادرست:
۱
این چنین کز صبح، ترش و تلخ، روی آسمان است
ـ خـوب مـی دانم مـن پرورده ی آن ساحل مرطوب -
روز، روز گریه ی یکریز باران است.
معنی تحت اللفظی:
امروز از سپیده دم روی آسمان ترش و تلخ است.
من که پرورده ساحل مرطوبم، مطمئنم که امروز روز گریه یکریز باران خواهد بود.
«تحلیل» محمود کیانوش از این بند شعر، تحت اللفظی است.
۲
این چنین کز صبح، ترش و تلخ، روی آسمان است
ـ خـوب مـی دانم مـن پرورده ی آن ساحل مرطوب -
روز، روز گریه ی یکریز باران است.
محمد زهری در این بند آغازین شعر، به مثابه مارکسیست ـ لنینیستی تمامعیار، دیالک تیک سوبژکت شناخت و اوبژکت شناخت را به شکل دیالک تیک خویشتن و روز بسط و تعمیم می دهد و ضمنا به خواننده و شنونده شعر فلسفه علمی را آموزش می دهد:
الف
این چنین کز صبح، ترش و تلخ، روی آسمان است
آسمان را شاعر بسان انسانی تصور و تصویر می کند که رویش ترش و تلخ است.
منظور شاعر این است که هوا ابری است.
این فرم نمودین روز به مثابه موضوع شناخت است.
برای شناخت ماهیت روز باید از نمود به بود، یعنی از پدیده و ظاهر به ماهیت و ذات روز رفت.
شناخت حسی اگرچه مهم است، ولی کافی نیست.
به همین دلیل شاعر به تجارب خویشتن چنگ می زند تا شناخت تجربی خویش را به خدمت گیرد:
منظور شاعر این است که هوا ابری است.
این فرم نمودین روز به مثابه موضوع شناخت است.
برای شناخت ماهیت روز باید از نمود به بود، یعنی از پدیده و ظاهر به ماهیت و ذات روز رفت.
شناخت حسی اگرچه مهم است، ولی کافی نیست.
به همین دلیل شاعر به تجارب خویشتن چنگ می زند تا شناخت تجربی خویش را به خدمت گیرد:
۱
ـ خـوب مـی دانم مـن پرورده ی آن ساحل مرطوب -
روز، روز گریه ی یکریز باران است.
سوبژکت شناخت ولی در سواحل بارانی بزرگ شده و به تجربه دریافته که وقتی هوا از صبح ابری باشد، آن روز، روز باران یکریز خواهد بود.
۴
در همین بند آغازین شعر، دو دیالک تیک مهم شناخت به خواننده آموزش داده می شوند:
الف
دیالک تیک حسی و عقلی
دیالک تیکی امپیریکی و راسیونال
ب
دیالک تیک تجربی و نظری
دیالک تیک سنسوئال و تئوریکی
مراجعه کنید به توضیح دقیق این دو دیالک تیک در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
دیالک تیک حسی و عقلی
دیالک تیکی امپیریکی و راسیونال
ب
دیالک تیک تجربی و نظری
دیالک تیک سنسوئال و تئوریکی
مراجعه کنید به توضیح دقیق این دو دیالک تیک در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
۵
محمد زهری ضمنا به خواننده نکات معرفتی ـ نظری (نکات مربوط به تئوری شناخت) بسیار مهم زیر را می آموزد:
الف
نکته اول اینکه چیزها، پدیده ها و سیستم های هستی طبیعی و اجتماعی قابل شناخت هستند.
این به معنی دادن پاسخ مارکسیستی به مسئله اساسی فلسفه در تئوری شناخت است.
ب
نکته دوم اینکه در دیالک تیک حسی و عقلی، یعنی گرفتگی هوا از دم دمای صبح (حسی) و بارانی بودن هوا (عقلی)، نقش تعیین کننده از آن حسی است.
ت
نکته سوم اینکه در دیالک تیک تجربی و نظری، یعنی در دیالک تیک پرورده سواحل مرطوب بودن (تجربی) و روز بارانی یکریز بودن (نظری)، نقش تعیین کننده از آن تجربی است.
برای درک شعر محمد زهری باید فلسفه پرولتاریا را از آن خود کرد.
در غیر این صورت نمی توان چیز زیادی از آن دریافت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر