سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
آوا
(1336)
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
آوا
(1336)
·
دریا درون بستر من غوطه می خورد
·
و
این های و هوی او ست
·
فریادهای من
·
آوازهای من
·
رنگین ترانه های دل انگیز شاد من
·
فریادهای من همه از من گریختند
·
بر گیسوی شکسته امواج بالدار
·
یک شط زهر از بر
مهتاب ریختند
·
امشب مرا چه می شود از این شراب خواب؟
·
لرزید در کرانه ی دریا غروب سرخ
·
در جام چشم من شب تلخی چکید و خفت
·
اسبان ابر یکسره کندند در هوا
·
گردونه های باد سپیدی ز روز رفت
·
یک سایه در سیاهی آواره ی غروب
·
خشکید بر افق
·
دریا غریو می کشد از آشیان هنوز
·
در های و هوی او
·
آن گیسوان سبز
·
با رشته های باد
·
در کار جست و جو ست
·
در سایه ریز شام
·
چشمی شکفته می شود از عمق آب ها
·
آرام و نرم نرم
·
می بلعدم به کام
·
مردی خمیده پشت
·
در قلب کوچه ها
·
فانوس می کشید
·
تابوتی از برابر چشمان من گذشت
·
بالا گرفت آب
·
لب های من مکید
·
این سایه های خشک به دیوار مانده چیست؟
·
تصویرهای کیست؟
·
امشب چرا دگر به سرانگشت ابرها
·
اهریمنان شب
·
کندند روی گرده هر موج قبرها
·
گیسو درون زهر به خود تاب می خورد
·
می لغزدم به بر
·
می پیچیدم به گردن و می گیریدم دهان
·
می رقصدم به چشم
·
می تابدم به دست
·
خاموش،
·
رامشگران مست
·
خنیاگران شوم!
·
ای دختران وسوسه، کافی است رقص مار!
·
آرام
·
آرام و بی صدا
·
یک سایه بر دریچه ی من تاب می خورد
·
در آسمان شب
·
موی سیاه باد به مهتاب می خورد
·
دریا دوباره می کشدم روی ران خویش
·
موجی به گرد گردن من می دود به ناز
·
افسانه های خواب مرا می برد به پیش
·
آنجا هزار دختر چنگی به ماهتاب
·
آشفته اند موی
·
پوشیده اند روی
·
آویز گشته اند ز گیسو به چارمیخ
·
معشوقگان من؟
·
امیدهای من؟
·
من می شناسم این همه را، ای وای
·
دریا درون بستر من گریه می کند
·
خاموش و بی صدا
·
تابوت ما می گذرد در سکوت شهر
·
شادند سایه ها
·
آهسته یک صدای تب آلود و آشنا
·
از بین های و هو
·
می خواندم به پیش
·
گوشم ولی نمی شنود گفته های او
·
سر می دهم صدا
·
ای دختران شاد، برقصید در حرم
·
رامشگران مست شبستان خلوتم
·
آرام و دلنشین بنوازید در برم
·
قلبم شرابخانه انگورهای اشک
·
یک خوشه زندگی است
·
آذین کنید با همه عشق های من
·
شهر سیاه و دیرگداز سکوت را
·
در دوره های دور می ریخت بال شب
·
می سوخت آشیانه دریا درون تب
·
از عمق آب های سیه چشم های مرگ
·
هر دم بزرگ می شود و باز بیش تر
·
از پهنه اش ستاره و دریا گریختند
·
امواج می کشند مرا باز پیش تر
·
دریا بسان جام پر از زهر خوشگوار
·
می آیدم به لب
·
می بنددم به موج
·
می آردم به روی
·
می سایدم به بستر بی انتهای شب
·
باد سیاه، چون دم جادوگران پیر
·
بر پیکر شکسته من ورد می دمد
·
تابوت می دود پی من با دهان باز
·
گیسو به گرد گردن من حلقه می زند
·
دستی بسان ریشه خشک درخت ها
·
از پشت سر به دامن من پنجه می کشد
·
پاهای من به قیر
·
دستان من به گل
·
خورشید در سراچه قلبم به اشتعال
·
یاران درد من
·
سر می دهم صدا و صدایی نمی کنم
·
یاران من، سپیده سرایان شام من،
·
یاران درد من، همه از هم گریختند
·
الماس های اشک درآیید از نگین
·
ای اسب بالدار، رهایم کن از زمین
·
دریا درون بستر من بال می زند
·
امواج می روند
·
امواج می رمند
·
امواج می شکوفند
·
امواج می پرند
·
تا شاخه می کشند به دامان آسمان
·
من در میان بستر مغروق خود به خواب
·
با شب چراغ قلب
·
ـ قلب مشوشم ـ
·
در لا به لای جنگل امواج می دوم
·
فریاد می کشم، فریاد می کشم
·
روز از میان پنجره پیداست بر افق
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر