سرچشمه:
صفحه قیسبوک بهمن
محصص
تحلیلی
از شین سین
فراگمنت سوم
فقدان دست و پا
·
محصص با فونکسیون
زدائی از دست و پا در فراگمنت سوم، کاردینال را و در واقع، قشر روحانیت را به مجسمه
و تندیسی تشبیه می کند.
1
·
نیات او از این تشبیه می تواند به شرح زیر باشد:
الف
·
تصور و تصویر قشر
روحانیت به مثابه قشری بیگانه با کار مادی و تولیدی
ب
·
به مثابه قشری
نامولد، مفتخور و انگل
ت
·
به مثابه قشری عاری
از تقلا و تلاش و تولید و تأثیر مثبت و سازنده بر جامعه و جهان.
2
·
محصص با گذاشتن
عینک عجیب و غریب بر چشم کاردینال و نگرش عجیب و
غریب او به آسمان، قصد تبیین کدام حقیقت امر تعیین کننده را در دل داشته
است؟
3
نیمه عینکی بر نیمچه چشم .
بدون
بینی
شاید احتیاجی به بینی ندارد .
ولی کله عمدتا از دهان و زبان تشکیل شده است.
(حسین رزاقی)
·
این استنباط حسین
رزاقی از این فراگمنت است.
·
بنظر ایشان محصص
با حذف بینی به نقش تعیین کننده دهان و زبان در کاردینال تأکید ورزیده و از فقدان
نیاز به فونکسیون بینی پرده برداشته است.
4
·
بنظر ما محصص
بکمک عینک عجیب و غریب و نگرش قورباغه آسا به آسمان، از جهان بینی قشر روحانیت
پرده برمی دارد:
5
·
روحانیت در این اثر محصص، بی کمترین اعتنا به زمین و متمرکز مطلق بر آسمان
است.
·
این اما به چه معنی است؟
6
·
این به معنی تبیین رادیکال و ریشه ای ـ ماهوی جهان بینی روحانیت از سوی محصص
است.
·
جهان بینی به چه معنی است؟
7
·
اگر منظور از جهان
بینی درک تئوریکی ـ کلی از
کل جهان، منشاء، طبیعت و توسعه کاینات، پیدایش و توسعه بشریت و آینده آن، ماهیت و
معنای زندگی انسانی، رفتار اجتماعی انسان ها، نقش تفکر بشری، ارزش های فرهنگ بشری
و مسائل اساسی همانند باشد، باید گفت، که جهان
بینی در برگیرنده نگرش های فلسفی، اجتماعی ـ سیاسی، اخلاقی و استه تیکی است.
·
از این رو ست، که خصلت هر جهان بینی ـ عمدتا ـ
بوسیله نگرش های فلسفی که پایه و اساس جهان بینی را تشکیل می
دهند و بوسیله نقشی که علوم در آن بازی می کنند، تعیین می گردد.
8
·
مسأله اساسی جهان بینی، همان مسآله
اساسی فلسفه است و حل مسائل دیگر جهان بینی
وابسته به نحوه حل مسئله اساسی فلسفه است.
·
مسئله اساسی فلسفه پافشردن بر تقدم و یا تأخر ماده بر روح و یا
وجود بر شعور است.
الف
·
کسانی که ماده را
مقدم بر روح و یا وجود را مقدم بر شعور بدانند، طرفدار ماتریالیسم اند و جهان بینی
ماتریالیستی دارند.
ب
·
کسانی که روح (خدا،
ایده، اندیشه) را مقدم بر ماده و یا شعور
را مقدم بر وجود بدانند، طرفدار ایدئالیسم اند و جهان بینی ایدئالیستی دارند.
9
·
بهمن محصص در این اثر خویش در نهایت وضوح و روشنی نشان می دهد که قشر روحانیت
روح آسمانی را بر ماده زمینی (طبیعت و جامعه) مقدم می داند و پیرو جهان بینی
ایدئالیستی است.
10
·
این بدان معنی است که روحانیت برای بشر زمینی نقشی قائل نیست.
·
بزعم روحانیت، منجی بشریت نه از جامعه، بلکه از آسمان ارسال می شود:
·
روح (خدا) سرنوشت بشریت را رقم می زند.
·
این اما در تحلیل نهائی به چه معنی است؟
11
·
این به معنی بسط و تعمیم و ضمنا تخریب و تحریف دیالک تیک ماده و روح، انسان و خدا به شکل دوئالیسم هیچ و همه
چیز، هیچ واره و همه کاره (فعال مایشاء)
است.
·
در جهان بینی روحانیت، بدون اراده الهی حتی آب از آب تکان نمی خورد و بشر در
بهترین حالت مجری چشم و گوش بسته و بی اختیار اراده الهی است.
12
·
تار و پود دیوان خواجه شیراز به تبیین و تحمیل ترفندمند همین ایده و اندیشه ارتجاعی
روحانیت اختصاص یافته است.
·
ما به ابیاتی چند به عنوان مشتی نمونه از خروار در دیوان خواجه اشاره می کنیم:
حافظ
رضا به داده بده وز
جبین گره بگشا
که بر من و تو در
اختیار نگشاده است!
·
بزعم خواجه شیراز، تصمیمگیر نهائی و اصلی در آسمان ها ست و انسان تحت جبر مشیت
الهی زندگی می کند و فاقد آزادی و اختیار است.
من
و مقام رضا بعد از این و شکر رقیب
که
دل به درد تو خو کرد و ترک درمان گفت.
·
حافظ به این نتیجه رسیده که باید تن به تسلیم و رضا در دهد و به درد دوری از
معشوق خو کند و دنبال درمان گردد.
چو
قسمت ازلی بی حضور ما کردند
گر
اندکی نه به وفق رضا ست، خرده مگیر
·
قسمت ازلی (تعیین سرنوشت بشری) در غیاب بنی بشر صورت گرفته است.
·
بنابرین اگر وضع موجود بر وفق رضا نیست، نباید خرده گرفت و غر زد.
بیا
که هاتف میخانه دوش با من گفت
که
در مقام رضا باش و از قضا مگریز
·
هاتف میخانه توصیه کرده که باید به وضع موجود تن در داد و راضی و خشنود ماند.
·
چون هر اعتراضی به وضع موجود به معنی نافرمانی از قضای مقدر (سرنوشت) است.
به
منت دگران خو مکن که در دو جهان
رضای
ایزد و انعام پادشاهت بس
·
حافظ در این بیت هم به تبلیغ رضا به اراده خدا می پردازد و به انعام پادشاه
امید می بندد که به نحوی از انحا سایه خدای آسمانی و یا ظل الله است.
حافظ
ز خوبرویان بختت جز این قدر نیست
گر
نیستت رضایی حکم قضا بگردان
·
سهم بنی بشر از نعمات مادی و معنوی در قاموس حافظ بوسیله قضای کذائی تعیین می
شود.
·
از این رو، چاره ای جز تسلیم و تحمل و رضا نیست.
·
برای اینکه حکم قضا را که نمی توان تغییر داد.
·
چون قضا در تحلیل نهائی مأمور کور خدا ست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر