بت ها شکستنی
بودند و باورها ماندگار
چه ساده دل
بود ابراهیم. !
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
پروین
گاف سنگزاد
·
آره.
·
ولی چرا و به چه دلیل؟
1
·
بت پرستی فرمی از شعور اجتماعی
بوده است.
·
بت پرستی ضمنا شعور متناسب با سطح
توسعه نیروهای مولده جامعه بشری و نتیجتا متناسب با مناسبات تولیدی حاکم بوده است.
2
·
با توسعه نیروهای مولده و فروپاشی مناسبات
تولیدی حاکم همخوانی میان بت پرستی و سطح توسعه وجود اجتماعی و شعور اجتماعی انسان
ها از بین می رود.
·
یعنی دره ای عمیقی میان آندو دهن
باز می کند.
·
بنی بشر از سوئی، دیگر نمی تواند
بتی را که خریده و یا خود ساخته خالق کاینات تصور کند و از سوی دیگر، بت پرستی به
مثابه گشتاروی از روبنای ایدئولوژیکی دیگر با مناسبات تولیدی جدید (زیربنای اقتصادی)
ناسازگار می گردد.
3
·
به همین دلیل هم در عرصه وجود اجتماعی
و هم در حیطه شعور اجتماعی، ضرورت شکستن بت ها مطرح می شود.
·
اگر ابراهیم و عیسی و محمد و غیره هم
بت شکنی پیشه نمی کردند، بت، دیگر نمی توانست پرستیده شود.
·
بت، خدای سطح نازل توسعه مادی و فکری
جامعه بشری بوده است:
·
سطح توسعه ای که بنی بشر در آن
هنوز قادر به تفکر انتزاعی جمع و جوری نبوده و به خدای انتزاعی نیاز عینی نبوده
است.
4
·
بنی بشر اصولا و اساسا نمی تواند
فقط با نان (غذای مادی) زندگی کند، بلکه به
روح (غذای روحی) نیز به هملن اندازه نیاز
دارد:
·
چون جامعه بسان هر عمارتی دیالک
تیکی از زیربنای اقتصادی و روبنای ایدئولوژیکی است.
·
چون بنی بشر در داربست دیالک تیک
وجود اجتماعی و شعور (روح) اجتماعی زندگی
می کند.
5
·
به همین دلیل ابراهیم بت شکن و عیسی
مسیح و محمد، بت مشخص، مرئی و ملموس را با بتی انتزاعی (مجرد، نامشخص)، نامرئی و
ناملموس جایگزین می کنند و الله می نامند.
·
الله نتیجه تجرید (انتزاع) همه بت
های بزرگ و کوچک بوده است:
·
به همان سان که درخت نتیجه تجرید
(انتزاع) همه درختان بزرگ و کوچک از سرو تا صنوبر، از سیب تا سپیدار است.
·
درخت انتزاعی هم بسان الله وجود
خارجی مشخص و مرئی و ملموس ندارد.
·
بلکه در سرو و سپیدار و صنوبر و
غیره تجسم مادی می یابد.
6
·
خدای انتزاعی (الله) نتیجه تجرید
خدایان بزرگ و کوچک زمینی است:
·
به همین دلیل ما با دیالک تیک الله
و ظل الله (خدا و سایه خدا) سر و کار پیدا می کنیم.
7
·
باور به الله انتزاعی وقتی ضرورت
پیدا می کند که بشریت دوگانه و دو شقه می شود و جامعه بشری به خداوندان برده و
برده طبقه بندی می گردد.
8
·
هنر پیامبران وحی اما وارونه سازی دیالک
تیک عینی است:
·
محمد دیالک تیک الله و ظل الله را وارونه
می کند:
·
یعنی جای خداوندان زمینی را با
سایه و عکس انتزاعی ـ آسمانی آنها عوض می کند:
·
الله درو اقع ظل الله های زمینی
است و نه برعکس.
·
به همین دلیل دین ومذهب شعور
وارونه و پا در هوا ست:
·
دین جای خدا و سایه خدا را عوض
کرده است.
·
به همین دلیل با تشکیل جامعه مبتنی
بر برابری، ضرورت وجودی خدا از بین می رود و زیر پای مذهب و مسجد و کلیسا و کنشت
خالی می شود.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر