سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
آرش کمانگیر
(شنبه 23 اسفند 1337)
تحلیلی از شین میم شین
در این پیکار
در این کار
دل خلقی است در مشتم
امید مردمی خاموش همپشتم
·
آرش در این بند شعر، منبع لایزال انرژی و نیروی خود را
به نام می نامد:
·
پشتوانه و پشتیبان آرش امید مردمی خاموش است.
·
سیاوش در این مفهوم «مردم خاموش»، کوه وارگی توده را بی
وساطت واژه ای به خاطر خواننده خطور می دهد.
·
روند توسعه تئوریکی ـ استه تیکی ـ هنری سیاوش با توسعه تئوریکی
ـ استه تیکی ـ هنری مقوله توده عجین شده است که در شعر «وطن، وطن» به اوج می رسد:
تنم ز رنج٬ عطر و بو گرفته است
رُخَم به سیلی زمانه خو گرفته است
رُخَم به سیلی زمانه خو گرفته است
اگر چه در نگاه اعتنای کس نبوده ام
یکی ز چهره های بی شمارِ توده ام
·
درایت تئوریکی سیاوش در این زمینه ـ و نه فقط در این
زمینه ـ بی نظیر و بی همتا ست.
کمان کهکشان در دست
کمانداری کمانگیرم
·
آرش پس از به نام نامیدن منبع و سرچشمه نیروی خویش، به تعریف
خویشتن خویش می پردازد:
·
تعریفی تماشائی
·
تعریفی از سرتاپا دیالک تیکی:
1
کمان کهکشان در دست
·
معلوم نیست که خود سیاوش به تمامت غنای شاهکار فکری خود
واقف است و یا خود با جوشش خودپوی آن، غافلگیر می شود:
·
آرش و سیاوش در هر صورت، از مفهوم زیبای زندگی بخش و
زندگی ساز «امید» به مفهوم پرشکوه و شادی بخش «کمان کهکشان» (رنگین کمان) می رسد.
·
وقتی از انسجام منطقی ـ بینشی سیاوش سخن می رود، منظور
همین است.
·
خواننده بی اختیار به نوعی از تبیین ریاضی ـ منطقی قضایا
برمی خورد که می توان «ریاضیات شعر» سیاوش نامید.
2
کمان کهکشان در دست
·
در این مفهوم سیاوش، ضمنا «امید مردم خاموش» به کمانی تشبیه می شود برای پرتاب تیری تعیین
کننده.
·
کمانی که بدون آن نه تیر معنی پیدا می کند و نه پرتاب
تیری امکان پذیر می گردد.
·
اگر معنی این مفهوم، تأکید مؤکد سیاوش بر نقش تعیین
کننده توده نیست، پس چیست.
·
این هنوز تمامت محتوای غول آسای این مفهوم سیاوش نیست.
3
کمان کهکشان در دست
·
سیاوش با بسط و تعمیم دیالک تیک جزء و کل، شخصیت و تاریخ، فرد و جامعه به شکل دیالک
تیک آرش و مردم خامش و با تأکید بر نقش تعیین کننده کل، تاریخ، جامعه و توده، گامی
فراتر و متعالی تر در پلکان تفکر مفهومی برمی دارد و دیالک تیک جامعه و طبیعت را، دیالک
تیک طبیعت دوم (انسان، طبیعت اندیشنده) و
طبیعت اول را به شکل دیالک تیک کهکشان و قهرمان، کمان کهکشان و آرش بسط و تعمیم می
دهد.
·
این اما به چه معنی است و منظور سیاوش از تأکید بر این دیالک
تیک چیست؟
4
کمان کهکشان در دست
·
امید مردم خامش بزعم آرش، رنگین کمان کهکشان است و این
بدان معنی است که توده چیزی از جنس طبیعت قدر قدرت لایتناهی و لایزال است.
·
این به معنی پیوند شخصیت انقلابی با توده و ضمنا به معنی
اندیشه و عمل شخصیت (آرش) در تبعیت از قوانین طبیعی و در تمکین به قانونمندی های عینی
است.
·
بیان دیگرگونه ای در شولای شعر از دیالک تیک جامعه و
طبیعت، قهرمان و توده، آرش و مردم خامش.
·
حالا حتما حریفی به خرده خواهد گفت که شعر پدیده ای
خودجوش است و شاعر به دلایل مختلف تسلط و وقوف مطمئنی به کلمات خود ندارد.
·
شاید حق با حریف باشد.
·
ولی توجه به ادامه شعر و روند توسعه آن بی ضرر و ضرور
است:
کمان کهکشان در دست
کمانداری کمانگیرم
شهاب تیز رو، تیرم
ستیغ سر بلند کوه، مأوایم
به چشم آفتاب تازه رس، جایم
·
همه عناصری که آرش خود را در پیوند با آنها می بیند، بدون
استثناء، عناصر طبیعی اند.
·
این اگر به معنی بر قراری آگاهانه پیوند دیالک تیکی طبیعت
دوم (آرش، انسان، جامعه) با طبیعت اول نیست، پس چیست؟
5
کمان کهکشان در دست
کمانداری کمانگیرم
·
اکنون سؤال این است که منظور آرش و یا سیاوش از مفاهیم «کماندار» و «کمانگیر» چیست؟
·
حریفی به اعتراض توهین آمیز و طلبکارانه برخاسته بود که اشعار
سیاوش همه از دم، ساده و صریح و روشن اند و نیازی به تحلیل آنها نیست.
·
معلوم نیست که چرا تا کنون نسبت به اینهمه تحلیل از
اینهمه شعر، کسی کمترین اعتراضی نداشته است.
·
ولی وقتی نوبت به تحلیل دیالک تیکی شعر و اندیشه و نظر
می رسد، سیلی در لانه مورچگان مفتخور و عمال ایدئولوژیکی اش می افتد.
الف
کمانداری کمانگیرم
·
دلیل کمانداری آرش پیوند طبیعی ـ ارگانیک ـ ماهوی ـ مادی
او با طبیعت مادر است:
·
آرش و انسان بطور کلی جزئی لاینفک از طبیعت اول اند.
·
رنگین کمان کهکشان اما در دست طبیعت است و نتیجتا در دست
آرش است و آرش بطور منطقی کماندار است، به همان سان که طبیعت مادر، دارنده رنگین کمان
کهکشان است.
ب
کمانداری کمانگیرم
·
منظور سیاوش از مفهوم «کمانگیر»، مأموریت محوله از سوی
توده به آرش است:
·
آرش کمان خود را از دو منبع لایتناهی و لایزال نیرو (طبیعت
و توده) گرفته است.
·
آرش کمانداری است که طبیعت و توده کمانی را برای پرتاب
تیر تعیین کننده ای در اختیارش گذاشته اند.
·
آرش کمان خویش را مدیون طبیعت و توده است.
·
چون او برای پرتاب تیر تعیین کننده ای به چنین کمان خارق
العاده ای نیاز مبرم دارد.
·
چون پرتاب هر تیری با هر کمانی امکان پذیر نیست.
·
دیالک تیک تیر و کمان!
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر