۱۳۹۲ اسفند ۲, جمعه

سیری در شعر «آرش کمانگیر» (28)


سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
آرش کمانگیر
(شنبه 23 اسفند 1337)
تحلیلی از شین میم شین

در این پیکار
در این کار
دل خلقی است در مشتم
امید مردمی خاموش همپشتم
 
·        آرش در این بند شعر، منبع لایزال انرژی و نیروی خود را به نام می نامد:
·        پشتوانه و پشتیبان آرش امید مردمی خاموش است.
·        سیاوش در این مفهوم «مردم خاموش»، کوه وارگی توده را بی وساطت واژه ای به خاطر خواننده خطور می دهد.
·        روند توسعه تئوریکی ـ استه تیکی ـ هنری سیاوش با توسعه تئوریکی ـ استه تیکی ـ هنری مقوله توده عجین شده است که در شعر «وطن، وطن» به اوج می رسد:

تنم ز رنج٬ عطر و بو گرفته است
رُخَم به سیلی زمانه خو گرفته است
 
اگر چه در نگاه اعتنای کس نبوده ام
یکی ز چهره های بی شمارِ
توده ام

·        درایت تئوریکی سیاوش در این زمینه ـ و نه فقط در این زمینه ـ بی نظیر و بی همتا ست.

کمان کهکشان در دست
کمانداری کمانگیرم

·        آرش پس از به نام نامیدن منبع و سرچشمه نیروی خویش، به تعریف خویشتن خویش می پردازد:
·        تعریفی تماشائی
·        تعریفی از سرتاپا دیالک تیکی:

1
 کمان کهکشان در دست

·        معلوم نیست که خود سیاوش به تمامت غنای شاهکار فکری خود واقف است و یا خود با جوشش خودپوی آن، غافلگیر می شود:
·        آرش و سیاوش در هر صورت، از مفهوم زیبای زندگی بخش و زندگی ساز «امید» به مفهوم پرشکوه و شادی بخش «کمان کهکشان» (رنگین کمان)  می رسد.
·        وقتی از انسجام منطقی ـ بینشی سیاوش سخن می رود، منظور همین است.
·        خواننده بی اختیار به نوعی از تبیین ریاضی ـ منطقی قضایا برمی خورد که می توان «ریاضیات شعر» سیاوش نامید.    

2
کمان کهکشان در دست

·        در این مفهوم سیاوش، ضمنا «امید مردم خاموش»  به کمانی تشبیه می شود برای پرتاب تیری تعیین کننده.
·        کمانی که بدون آن نه تیر معنی پیدا می کند و نه پرتاب تیری امکان پذیر می گردد.
·        اگر معنی این مفهوم، تأکید مؤکد سیاوش بر نقش تعیین کننده توده نیست، پس چیست.
·        این هنوز تمامت محتوای غول آسای این مفهوم سیاوش نیست.   

3
کمان کهکشان در دست

·        سیاوش با بسط و تعمیم دیالک تیک جزء  و کل، شخصیت و تاریخ، فرد و جامعه به شکل دیالک تیک آرش و مردم خامش و با تأکید بر نقش تعیین کننده کل، تاریخ، جامعه و توده، گامی فراتر و متعالی تر در پلکان تفکر مفهومی برمی دارد و دیالک تیک جامعه و طبیعت را، دیالک تیک طبیعت دوم (انسان، طبیعت اندیشنده)  و طبیعت اول را به شکل دیالک تیک کهکشان و قهرمان، کمان کهکشان و آرش بسط و تعمیم می دهد.

·        این اما به چه معنی است و منظور سیاوش از تأکید بر این دیالک تیک چیست؟

4
کمان کهکشان در دست

·        امید مردم خامش بزعم آرش، رنگین کمان کهکشان است و این بدان معنی است که توده چیزی از جنس طبیعت قدر قدرت لایتناهی و لایزال است.
·        این به معنی پیوند شخصیت انقلابی با توده و ضمنا به معنی اندیشه و عمل شخصیت (آرش) در تبعیت از قوانین طبیعی و در تمکین به قانونمندی های عینی است.
·        بیان دیگرگونه ای در شولای شعر از دیالک تیک جامعه و طبیعت، قهرمان و توده، آرش و مردم خامش.

·        حالا حتما حریفی به خرده خواهد گفت که شعر پدیده ای خودجوش است و شاعر به دلایل مختلف تسلط و وقوف مطمئنی به کلمات خود ندارد.
·        شاید حق با حریف باشد.
·        ولی توجه به ادامه شعر و روند توسعه آن بی ضرر و ضرور است:   

کمان کهکشان در دست
کمانداری کمانگیرم
شهاب تیز رو، تیرم
ستیغ سر بلند کوه، مأوایم
به چشم آفتاب تازه رس، جایم

·        همه عناصری که آرش خود را در پیوند با آنها می بیند، بدون استثناء، عناصر طبیعی اند.

·        این اگر به معنی بر قراری آگاهانه پیوند دیالک تیکی طبیعت دوم (آرش، انسان، جامعه) با طبیعت اول نیست، پس چیست؟

5
کمان کهکشان در دست
کمانداری کمانگیرم

·        اکنون سؤال این است که منظور آرش و یا سیاوش از  مفاهیم «کماندار» و «کمانگیر» چیست؟

·        حریفی به اعتراض توهین آمیز و طلبکارانه برخاسته بود که اشعار سیاوش همه از دم، ساده و صریح و روشن اند و نیازی به تحلیل آنها نیست.
·        معلوم نیست که چرا تا کنون نسبت به اینهمه تحلیل از اینهمه شعر، کسی کمترین اعتراضی نداشته است.
·        ولی وقتی نوبت به تحلیل دیالک تیکی شعر و اندیشه و نظر می رسد، سیلی در لانه مورچگان مفتخور و عمال ایدئولوژیکی اش می افتد.

الف
کمانداری کمانگیرم

·        دلیل کمانداری آرش پیوند طبیعی ـ ارگانیک ـ ماهوی ـ مادی او با طبیعت مادر است:
·        آرش و انسان بطور کلی جزئی لاینفک از طبیعت اول اند.
·        رنگین کمان کهکشان اما در دست طبیعت است و نتیجتا در دست آرش است و آرش بطور منطقی کماندار است، به همان سان که طبیعت مادر، دارنده رنگین کمان کهکشان است.

ب
کمانداری کمانگیرم

·        منظور سیاوش از مفهوم «کمانگیر»، مأموریت محوله از سوی توده به آرش است:
·        آرش کمان خود را از دو منبع لایتناهی و لایزال نیرو (طبیعت و توده) گرفته است.
·        آرش کمانداری است که طبیعت و توده کمانی را برای پرتاب تیر تعیین کننده ای در اختیارش گذاشته اند.
·        آرش کمان خویش را مدیون طبیعت و توده است.    
·        چون او برای پرتاب تیر تعیین کننده ای به چنین کمان خارق العاده ای نیاز مبرم دارد.
·        چون پرتاب هر تیری با هر کمانی امکان پذیر نیست.
·        دیالک تیک تیر و کمان!

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر