محمد زهری (1305 ـ
1373)
دکترای ادبیات فارسی
دبیر
دبیرستان و کارمند کتابخانه ملی
آثار:
جزیره (۱۳۳۴)
گلایه (۱۳۴۵)
شبنامه (۱۳۴۷)
... و تتمه (۱۳۴۸)
برگزیده اشعار (۱۳۴۸)
مشت در جیب (۱۳۵۳)
پیر ما گفت (۱۳۵۶)
آثار:
جزیره (۱۳۳۴)
گلایه (۱۳۴۵)
شبنامه (۱۳۴۷)
... و تتمه (۱۳۴۸)
برگزیده اشعار (۱۳۴۸)
مشت در جیب (۱۳۵۳)
پیر ما گفت (۱۳۵۶)
محمد
زهری
گلایه (۱۳۴۵)
·
آن مرد خوشباور که با هر گریه،
می گریید و با هر خنده، می خندید،
·
ـ مردی کهن، با سایه ای دیرین،
دلی دیرین ـ
·
نومیدواری دشنه در قلبش
فرو برده است
·
اینک به زیر سایه ی
دیوار غم مرده است.
·
از قالب پوسیده ی ناساز
ِ او امروز
·
مردی دگر برخاسته از سنگ
·
با نام دیرین، لیک در سرمنزلی
دیگر،
·
مردی که باور می کند از
چشم خود، تنها
·
مردی که می خندد، چو می گریند،
می گرید، چو می خندند
·
مردی دگر، با سایه ای دیگر، دلی
دیگر
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر