۱۳۹۲ بهمن ۳۰, چهارشنبه

سیری در آثار بهمن محصص (9)


سرچشمه:
صفحه قیسبوک بهمن محصص
تحلیلی از شین سین

فراگمنت چهارم

·        فراگمنت چهارم را محصص  به ترفند «تبیین منفی» بیان می دارد، درست به همان سان که فراگمنت سوم را، یعنی فقدان دست و پا را بیان داشته است.

1
·        مفهوم «تبیین منفی» را ما به تقلید از مفهوم فلسفی «تئولوژی (فقه)  منفی» می سازیم:
·        تئولوژی منفی به آموزش فلسفی ـ تئولوژیکی ئی اطلاق می شود که بنا بر آن، صدور احکام مثبت در باره خدا غیرممکن است و تنها از طریق نفی (انکار) می توان به ماهیت خدا پی برد.

·        از دیدگاه تئولوژی منفی، ماهیت خدا ـ بطورکلی ـ «نامعلوم»، «کاملا دیگر» و فراتراز کلیه تعاریف است.

·        از دیدگاه تئولوژی منفی، فقط می توان دانست، که خدا چی نیست، ولی نمی توان گفت که خدا چیست.

2

·        سعدی هم به هنگام ابراز نظر راجع به خدا از متد تئولوژی منفی بهره برمی گیرد:

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص  1 ـ 3)  
« بری ذاتش از تهمت ضد و جنس
غنی ملکش از طاعت جن و انس»

3
·        سعدی در این بیت، نمی گوید که خدا چیست، بلکه می گوید که خدا چی نیست:
·        ذات حق نه مادی است و نه تضادمند.

4
·        سعدی اما بر خلاف آخوندها از هر فرقه و مکتب و مسلک، دیالک تیکی می اندیشد و عملا می گوید که خدا چیست.
·        تفاوت و تضاد ماهوی ـ اسلوبی سعدی با فقهای متافیزیکی اندیش از هر فرقه و مکتب و مسلک، همین جا ست:

5
·        خواننده در اثر خواندن افکار آخوندها و فقهای معمولی، خرفت و کودن می گردد، ولی با خواندن آثار و افکار سعدی به خوداندیشی برانگیخته می شود.

·        این همان کاری است که محصص در همین اثر خویش پیشه کرده است:
·        «کاردینال فاقد دست و پا و گوش و بینی است.»

6
·        سعدی بر خلاف آخوند جماعت با زبان بی زبانی (بسان محصص) می گوید که خدا چیست:

  بری ذاتش از تهمت ضد و جنس
غنی ملکش از طاعت جن و انس

الف
·        خدا در قاموس سعدی، اولا چیزی مادی نیست.  

·        خواننده ولی از خود سعدی آموخته است که مادی همیشه حاوی ضدی به نام روحی است:
·        دیالک تیک ماده و روح (دیالک تیک مادی و روحی، دیالک تیک وجود و شعور)  

·        بنابرین خواننده شعر سعدی، بلافاصله نتیجه می گیرد که خدا روح مطلق است، شعور محض است.

ب
·        خدا در قاموس سعدی، ثانیا تضادمند نیست.  
·        خواننده ولی از خود سعدی آموخته است که تضاد، ضدی به نام وحدت دارد:
·        دیالک تیک وحدت و تضاد (پیوند و تضاد)  

·        بنابرین بلافاصله نتیجه می گیرد که خدا وحدت محض و مطلق است.

7
·        خواننده خوداندیش بدین طریق به این نتیجه می رسد که خدا چیزی در خارج از اشتمال دیالک تیک است.
·        یعنی دیالک تیک شامل حال خدا نمی شود.
·        یعنی دیالک تیک را به خطه خدا راه نیست.
·        خدا چیزی فارغ از دیالک تیکیت است.
·        خدا از دیالک تیکیت تهی است.

·        اما همه می دانند که چیزی در هستی نمی تواند باشد و دیالک تیکی نباشد.
·        یعنی باشد و با ضد خود همبستر نباشد.

·        فرمان بی چون و چرای خرد هم همین است.

8
 مارتین لوتر (1483 ـ 1883)
فقیه و آموزگار رفرماسیون

·        به همین دلیل است که مارتین لوتر ـ آخوند مسیحیت ـ  خرد را «قحبه شیطان»  می نامد و خردستیزی پیشه می کند.

9
·        وقتی گفته می شود که خرد و دیالک تیک دست در دست با هم می روند، منظور همین است.

الف
·        هرجا که دیالک تیک پایمال شده، خرد نیز پایمال گشته است و در و دروازه به روی خطا و خریت و خیانت و جنایت چهارطاق باز شده است.

ب
·        جنایتکاران از هر نوع و از هر فرقه بدون استثناء دشمنان آشتی ناپذیر خرد و دیالک تیک بوده اند.

ت
·        وجه مشترک هر فرم خطا و خیانت و خریت و جنایت، خردستیزی و اگر دقیقتر بنگریم، دیالک تیک ستیزی است.

10
·        پذیرش دیالک تیک همان، پذیرش خرد اندیشنده همان و قرائت فاتحه ای بلند بالا بر خرافه ی خدا و جن و ملک همان.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر