محمد زهری
(1305 ـ
1373)
گلایه
(۱۳۴۵)
·
روزها را می فروشم،
· روزهای بی
سحر، بی شام:
· خانه های خالی ِ رنگین رسوایی
·
گام ها را تیز کرده، رفته تا آنجا که یادش
مانده با افسانه ی انبوه
*****
·
سال ها را می فروشم
·
سال های بی خبر، بی نام:
· دانه های خوشه ی شیرین
تنهایی
·
بال ها را باز کرده،
·
خفته سنگین در غلاف پیله ی
ابریشم ِ اندوه
*****
·
ای که سودا می کنی با خلق،
دیبای زمین را و زمان را
·
گوهر ابر بهاران را و طوق روشن
ِ رنگین کمان را
·
من که اینک با تو
همدوشم
·
آشنای سرکشی های فراموش ام
·
رفته با سودای دیرین، شور و
جوشم
·
هر چه دارم می فروشم:
·
روزهای بی سحر، بی شام
·
سال های بی خبر، بی نام
·
می فروشم تا که بفروشی
·
یک نگین از پهندشت ِ خاک
·
یک نفس از سینه ی آرام
·
یک نگاه دلنشین ِ پاک
·
بعد از آن با یک شب جاوید
خاموشی، همآغوشی!
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر