۱۳۹۲ اسفند ۱, پنجشنبه

نقل قول هائی از این و آن ( 102)

 
قدم در راه بیغوله عشق نهادن کار هر مرد نیست  
پایی زنانه می خواهد این کویر و قلبی مادرانه
گاف سنگزاد

قدم در راه بیغوله عشق نهادن کار هر مرد نیست.

·        چرا و به چه دلیل؟
·        سؤالی از دیرباز ذهن ما ار به خود مشغول داشته و آن اینکه چرا در فرهنگ ما از عشق هنری سرهمبندی می شود؟
·        عشق اصولا و اساسا به چه معنی است؟

1

·        عشق در فرهنگ بی در و پیکر ما مقوله ای مبهم  و از سرتاپا سوبژکتیف است.

2
·        واژه عشق را هر کس به دلخواه خویش تعریف و عملا تحریف می کند و با زباله مورد نظر خود و مفید برای خود پر می کند.
·        مثلا طرف می خواهد پسر و یا دختر خرپولی را به تور اندازد.
·         به قصد عوامفریبی، در بهترین حالت، به خودفریبی مبادرت می ورزد و به طرف مورد نظر از ته دل «عشق» می ورزد.
·        درست به همین دلیل در خطه فرنگ گفته می شود:
·        ثروت بنی بشر را سکسی می کند.

3
·        در این میان، عشق به ثروت و لذت و راحت مطرح است و نه عشق به ثروتمند چه بسا بی نصیب از شرف و شرم و شخصیت و شعور.
·        ولی کسی جرئت نمی کند که بگوید، که عاشق ثروت او ست و نه خود او.

4
·        در یکی از فیلم های معروف هالی وود، فئودال زاده از دخترک هفده ساله می پرسد:
·        به خاطر پول من هر روز به سراغ من می آیی و یا به خاطر خودم؟

5
·        طنز قضیه همین جا ست:
·        دخترک هفده ساله مگر چه سرمایه ای از تفکر و شناخت و شعور دارد که برای کرد و کار چه بسا غریزی خود دلیلی منطقی و عقلی داشته باشد، در زمانه ای که زنان و مردان هفتاد ساله قادر به تمیز «هر»  از «بر» نیستند.
·        دخترک کلافه هم جواب می دهد:
·        «نمی دانم.
·        تو را با پولت دوست دارم.»

6
·        در همین جواب صادقانه دخترک حقیقت عینی نعره می کشد.
·        دخترک هم مثل خود فئودال زاده عیاش اولا به فکر خویش است و می خواهد که حوایج غریزی خود را ارضا کند و هم  برای رفع حوایج خود و خانواده اش به پول احتیاج دارد.
·        عشقی بدان معنی در بین نیست.
·        به همین دلیل می توان گفت که عشق چه بسا بهانه است.

7
·        بهتر است که موارد استعمال این واژه جادوئی را در اشعار شعرای کلاسیک از سعدی و حافظ تا سایه و کسرائی مورد تأمل قرار دهیم و آن را جادو زدائی کنیم.
·        تا بلکه خلایق چیزها را به نام بنامند و حتی المقدور از خودفریبی و عوامفریبی بپرهیزند.

8
قدم در راه بیغوله عشق نهادن کار هر مرد نیست
 پایی زنانه می خواهد این کویر و قلبی مادرانه

·        آره.
·        اگر عشق چیزی انتزاعی و غیر قابل تعریف باشد، می توان آن را بسان هر چیز انتزاعی دیگر ایدئالیزه کرد، یعنی به عرش اعلای دلخواه خود برد و از یاوه ای توخالی، هنری سرهمبندی کرد.
·        اگر منظور از عشق، کشش احساسی ـ عاطفی ـ غریزی به کسی و یا چیزی باشد، چنین کاری از دست هر ننه مرده ای ـ چه زن و چه مرد ـ برمی آید.
·        هر کس به چیزی محتاج باشد، برای رفع احتیاج خود تلاش می ورزد.
·        فرق آدم ها تنها در درجه نیل به آماج ها ست و نه در نفس تلاش برای نیل به آماج ها.

9
 قدم در راه بیغوله عشق نهادن کار هر مرد نیست  
پایی زنانه می خواهد این کویر و قلبی مادرانه

·        مشکل کم بود، اینهم بدان اضافه شد:
·        عشق به بیغوله ای و بعد به کویری تشبیه می شود و عاشق شدن به کار شاق خارق العاده ای ارتقا داده می شود.
·        درست در این واویلا ایدئولوژی طبقات واپسین بسان دژخیمی مسلح به شمشیر  وارد صحنه می شود:
·        انسان نوعی در گرد و غبار غلیظ غریزه (عشق کذائی) به شمشیری دو شقه می شود و به زن و مرد طبقه بندی می شود.

10
·        در خیرخواهی طبقات واپسین که نمی توان تردید کرد:
·        بزعم ایدئولوژی طبقات اجتماعی واپسین، بشریت نه با تبر طبقاتی، بلکه با تبرک های من در آوردی از قبیل جنسیت، ملیت، قومیت، آب و هوا، جغرافیا، نژاد، مذهب، آداب و رسوم، نسل و خون و اصالت و تبار و غیره  به دو طبقه بالا و پست تقسیم شده است.
·        بنابرین، برای حل نابرابری های واقعا موجود هم طبیعتا و منطقا راه حلی وجود ندارد.
·        چرا؟

11
·        برای اینکه حل صدها تضاد متنوع و مختلف که شدنی نیست.
·        تضاد زن و مرد را هم حل کنی، تضاد ملی، قومی، نژادی، نسلی، مذهبی و الی آخر به جای خود می مانند.
·        پس نتیجه این می شود که برای جامعه مبتنی بر نابرابری بدیلی وجود ندارد.

·        عوامفریبی ولی بسته به جهت وزش باد منافع طبقاتی باید ادامه یابد:

الف
·        اینجا بطور سوبژکتیف، زن برتر از مرد جا زده شود.
·        ولی عملا تحت ستم و استثمار مضاعف قرار داده شود و به زباله یک انسان تنزل یابد.

ب
·        جای دیگر باید ترک برتر از فارس و یا برعکس و یا کرد برتر از ترک و یا برعکس ویا بختیاری برتر از شاهسون و یا برعکس قلمداد شود.
·        حتی برای اثبات عشیره نبودن بختیاری باید تظاهرات سازمان داده شود و تنور کماکان سوزان کینه های ملی فروزان نگه داشته شود تا در سر فرصت کشور عه هورا بالکانیزه شود و تحت استعمار از ما بهتران قرار داده شود.  

ت
·        جای دیگر باید مسلمان برتر از مسیحی و یا مسیحی برتر از یهودی و یا بودیست برتر از آته ئیست و یا برعکس قلمداد شود و کنیه مذهبی در سینه ها به جوش آید.

·        غافل از اینکه  میان زن و مرد، ترک و فارس و کرد و بلوچ و مسلمان و یهودی و مسیحی و بودیست و آته ئیست تفاوتی وجود ندارد.
·         برابری انسان ها از زن و مرد، ترک و کرد و فارس و مسلمان و ارمنی و یهودی و آته ئیست امری واقعی و عینی است و نه ادعای این و آن.
·        هر کار نیک و بد که از دست مرد و مسلمان و غیره بر می آید، از دست زن و ارمنی و یهودی و آته ئیست هم برمی آید.  

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر