۱۳۹۲ اسفند ۳, شنبه

سیری در کلام قصاری از فروغ فرخزاد (1)

 فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
تن های هرزه را سنگسار می کنند.
غافل از آنکه، شهر پر از فاحشه های مغزی است
و کسی نمی داند که مغزهای هرزه ویرانگرترند تا تن های هرزه   
تحلیلی از شین میم شین

·        این کلام قصار فروغ در مقیاس وسیعی تکثیر، تکرار، منتشر و تفسیر شده است.
·        ما قبلا آن را مورد تأمل قرار داده بودیم، ولی با گذشت زمان در همه جانبگی و کمال مطلوب تحلیل خود به تردید رسیده ایم و بهتر آن می دانیم که آن را از نو مورد تامل قرار دهیم:

تن های هرزه را سنگسار می کنند. 
غافل از آنکه، شهر پر از فاحشه های مغزی است.
و کسی نمی داند که مغزهای هرزه ویرانگرترند تا تن های هرزه

·        بنظر ما در این کلام قصار فروغ از حقیقت امر بسیار نوینی و ضمنا بسیار مهمی پرده برداشته می شود:
·        با شرمندگی باید اعتراف کنیم که ما برای درک منظور فروغ به زمان نیاز داشته ایم، زمانی که حامل و حاوی تجربه، آموزش و دانش نوینی بوده است.

·        ما در روند رویاروئی ایدئولوژیکی با کسانی که عوامفریبانه  از مفهوم متافیزیکی «تن فروشی» دم می زدند، درست به اندیشه ای رسیده ایم که فروغ دهها سال قبل از تولد ما داهیانه تبیین کرده است.

·        وقتی گفته می شود که پراتیک (تجربه، عمل، آزمون، آزمایش) منشاء و زادگاه تئوری (دانش، شناخت) و محک مطمئن صحت و سقم تئوری است، به همین دلیل است.


1
تن های هرزه را سنگسار می کنند.

·        فروغ در این حکم (جمله)  خویش مفهوم «تن هرزه» را به معنی «روسبی، فاحشه» بکار می برد.
·        منظور او از سنگسار تن های هرزه، همان سنگسار زنان متهم به روسبیگری است.


2 
غافل از آنکه، شهر پر از فاحشه های مغزی است.

·        صحت استنباط ما بلافاصله تأیید می شود:
·        فروغ ضد دیالک تیکی مفهوم «تن های هرزه» را به نام می نامد:
·        فواحش مغزی!

·        این بدان معنی است که منظورش از مفهوم «تن های هرزه»، فواحش تنی (تن فروشان) بوده است.

3

·        فروغ «تن» را در سنت حکیم طوس و شیخ شیراز به مثابه قطبی در دیالک تیک تن و جان، جسم و روح بکار می برد:


سعدی 
تن آدمی شریف است، به جان آدمیت
نه همین لباس زیبا ست، نشان آدمیت

·        فروغ در این کلام قصار، اما در پله متعالی تری از توسعه علمی دست به ریشه می برد و به جای  مفاهیم جان و روح (فردوسی و سعدی) از واژه مغز بهره برمی گیرد.

·        حق هم در تحلیل نهائی مطلقا با فروغ است:
·        جان و روح و روان و شعور چیزی جز حاصل کرد و کار شگفت انگیز مغز نیست که خود ماده ای تا درجه بسیار عالی توسعه و تکامل یافته ای است.

·        مغز در واقع آئینه جهان نمای فوق العاده توسعه یافته ای است.


·        تئوری انعکاس یکی از تئوری های بسیار مهم در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی است و روند انعکاس روند فوق العاده پیچیده، بغرنج، خارق العاده، شورانگیز و شگفت انگیزی است.  


4
تن های هرزه را سنگسار می کنند.
غافل از آنکه، شهر پر از فاحشه های مغزی است.

·        بنابرین می توان گفت که فروغ، دیالک تیک ماده و روح را، دیالک تیک وجود و شعور را به شکل دیالک تیک تن و جان و یا تن و مغز بسط و تعمیم می دهد تا اندیشه فوق العاده بدیع، رادیکال و نوینی را تبیین دارد:
·        فروغ بدین طریق و ترفند دیالک تیک خودفروشی را به شکل دیالک تیک تن فروشی و روح فروشی و یا به شکل دیالک تیک تن هرزه و مغز هرزه بسط و تعمیم می دهد و بر نقش منفی تعیین کننده روحفروشی (مغز هرزه)  تأکید می ورزد:

و کسی نمی داند
که مغزهای هرزه ویرانگرترند تا تن های هرزه

·        اما منظور از روحفروشی (مغز هرزه، مغز روسبی) چیست؟  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر